eitaa logo
*هم افزایی شهدایی*
153 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
7هزار ویدیو
95 فایل
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🔸️بهترین حس یعنی؛ با شهدا رفیق باشید. 🔸️ما را مدافعان حرم و مدافعان وطن آفریدند. 🔸️رفیق شید،شبیه شید،شهید شید. امام سجاد(ع) فرمودند:کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست. 🌱کپی از مطالب آزاد برای عاقبت بخیری مون دعاکنید
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊 🌾مادر شهید نقل می کند:میلاد به آموزش مسائل دینی و آگاهی و معرفت نسبت به دین آنقدر اهمیت می داد که بعد از اخذ مدرک دیپلم تجربی برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه سفیران هدایت حضرت ابوالفضل علیه السلام شهرستان امدیه شد.در بسیج هم فعالیت داشت و مربی حلقه های صالحین بود و همیشه صبحت هایش سرشار ازعشق به اهل بیت علیه السلام بود. 💐او بچه ی ساکت،سربه زیر و کم توقعی بود؛هر وقت از بیرون خانه می آمد دست من و پدرش را بوسه می زد من می گفتم که پسرم این چه کاری است که می کنی؟می گفت:«می خواهم درجه ایمانم را افزایش دهم.»او برای انجام هر کاری برای خودش برنامه ومحدودیتهایی را قائل می شد من همیشه در کارهای او می ماندم!و به خدا می گفتم چرا این بچه اینطوری است؟اکنون،جواب سؤالات خودم را از خدا گرفتم آن روز که میلاد توفیق شهادت را پیدا کرد.😔 🥀🕊سرباز اسلام ڪہ باشی گاه درحجرهٔ طلبگی با مباحثه و گاه در معرڪہ‌ جهاد با مبارزه سـرباختۂ اسلام ڪہ باشی ، میشوی . . .🕊🥀 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐برادر شهید نقل می کند:با آن حالت معنوی كه شهید محمد احمدی جوان داشت ما فكر می كرديم كه روزی در مأموريتهايش به شهادت می رسد.محمد ارتباط بسيار عاطفی با پدر و به خصوص با مادرمان داشت. 🌷مادرم موقع زايمان آخرين فرزندش محمد در خواب ديده بود كه خدا به او پسری عطا خواهد کرد كه بعدها مانند دايی اش به شهادت خواهد رسيد.دايی ما از شهدای دفاع مقدس است.چون محمد بچه آخر خانواده بود مادرم به رفت‌وآمدهايش بسيار توجه داشت.خود شهيد هم به مادرم هميشه می گفت:كه تو فقط خواهر شهيد نيستی مادر شهيد هم هستی.  🥀 برادرم شهید محمد احمدی جوان علاقه زيادی به شهدا داشت.هر سال در ظهر تاسوعا يادواره شهدای روستا را برگزار می كرد.جالب است كه خودش هم در ظهر تاسوعاي سال ۱۳۹۴ مجروح شد و در اربعين همان سال به شهادت رسيد.   🌷ذره ای ڪم نشود حرمت بانویِ دمشـق تا دفـاع حرمـش دستِ علی اکبرهاست🕊 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐همسر شهید نقل می کند:در آن زمان آقا مهدی کارمند حرم حضرت معصومه (س)و مسئول صحن صاحب‌الزمان(عج) بودند به‌قدری اشتیاق به خدمت حضرت در وجودشان حاکم بود که خدمت به زائران را بر هر کار دیگری ارج می‌دانست و از هر لحظه‌ای بدون در نظر داشتن روز تعطیلی برای حضور در بارگاه نورانی آن حضرت بهره می‌جست و با این گفته که هیچ‌گاه حضرت را تنها نخواهد گذاشت روزگارش را به بهترین حال سپری می‌کرد. 🌷با علم به علاقه و اشتیاقی که آقا مهدی به شهادت داشتند در حالی‌که لحظه‌ای نمی‌توانستم نبود ایشان را باور و تحمل‌کنم،در آخرین سفری که به مشهد الرضا(ع)داشتیم،گویی سرنوشت چیز دیگری را برایمان رقم‌زده بود.وقتی خود را در حریم حرم امن رضوی یافتم همه وجودم غرق در احساس رضای الهی شد و با آرزوی عاقبت‌ به‌خیری همسرم از همه وجودم دست کشیدم. 🥀چون شیر ، مدافع ‌حرم بودی تو هم خـادم بانـوی ڪرم بودی تو یڪ هدیه به نام " مهدی ایمانی" از بانوی قـم بهر حـرم بودی تو🕊 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐همسر شهید روایت می‌کند:یک‌بار به او گفتم:«محمد!چرا موقع قنوت،این‌ قدر دست‌هاتو بالا می‌بری؟»گفت:«آدم وقتی داره گدایی می‌کنه اون هم در خونهٔ خدا، هر چقدر دست‌هاشو بالاتر ببَره،خدا هم بیشتر بهش توجه می‌کنه. گدا باید گدایی کنه.باید طوری گدایی کنه که وقتی صاحب‌ خانه او رادید دلش براش بسوزه. هرچه بیشتر گدایی کنی، خدا بیشتر به پات می‌ریزه.لطفشو دریغ نمی‌کنه.» 🌷گفتم:«این‌قدر دست‌هاتو بالا نبَر، شاید مردم مسخره‌ات کنند!»خندید و گفت:«مگه من برای رضایت مردم نماز میخونم که فکر این چیزها باشم؟من در محضر پروردگارم هستم،دست به دامن خُدام، بگذار هرکی هرچی می‌خواد بگِه!» 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 🌾مادر شهید نقل می کند:زمانی‌که عبدالکریم،کودکی یک‌ساله بود،من را از خطری جدّی نجات داد.آن روز او در گهواره بود و من مشغول انجام کار‌های منزل بودم.وقتی به سمت آشپزخانه حرکت کردم، فرزندم با جیغ ناگهانی،مرا متوجّه خود کرد.به طرف او رفتم که ناگهان صدای مهیبی از آشپزخانه برخاست.صدای ترکیدن زودپز بود. عبدالکریم با گریه خود سبب شد من از این اتفاق در امان بمانم. 💐احترام به والدین،بارزترین ویژگی فرزندم بود؛هیچ‌گاه تندخویی و یا صدای بلند عبدالکریم را نشنیدم.او همواره متبسّم بود و سعه‌صدر داشت.حتی اگر موضوعی فرزندم را آزرده‌خاطر می‌کرد، هیچ‌گاه آن را به روی ما نمی‌آورد. 🌷از کودکی، روحیه‌ی ایثار و ازخود گذشتگی در وجود عبدالکریم نهادینه شده بود.نوجوانی کم‌سنّ و سال بود که اشتباه یکی از اعضای خانواده را برعهده گرفت تا به جای او بازخواست شود. 🥀🕊ای شهیـد دستـی بـر آر ، نفْس ما را هم تخریب کن تا معبرِ آسمـــان به ‌روی مـا هـم باز شود . . . 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐مادر شهید نقل می‌کنند:شهید ابوالفضل شیروانیان همیشه به ما سفارش حجاب می کرد؛می گفت:«اگه میخواید قیامت،جلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها روسفید باشین،نباید گوش به حرف دیگران بدید و روی مُد رفتار کنین.نباید بگید عُرف جامعه فلان‌حرف رو میگه یا فلان چیز رو میخواد!باید نگاه کنین به آیات قرآن و زندگی حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها.ببینین اونها چی میگن، همون کار رو بکنین.» 📖 : 🌷تا شهـادت را ، از خدا نخواهـید نصیب تان نمی شود . . .🕊 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 🌾همسر شهید نقل می کند:آنچه من در عبدالله دیده بودم،مهمترین آرزوی او برای کشورش و مردمش ولایتمداری مردم بود.عشق و علاقه خاصی به حضرت آقا داشتند و شهید پیرو خط ولایت بودند.همیشه صحبتهاي ایشان را دنبال می کردند حتی یکی از اهداف وی برای دفاع از حرم آل الله صحبتهای حضرت آقا بود. 💐مادر همسر شهید قربانی نقل می کند:وقتی همسرم گفت:عبدالله میخواهد به سوریه برود،به او گفتم من مطمئنم اگر عبدالله به سوریه برود حتما شهید خواهد شد.چون عبدالله واقعا لیاقت شهادت را دارد. 🌷پدر همسر شهید قربانی نقل می کند:عبدالله به حق الناس خیلی اهمیت میداد،خمسش را به موقع پرداخت میکرد و ماهیانه همیشه مبلغی برای کمک به نیازمندان کنار میگذاشت.و از غیبت بیزار بود. 💐ولادت:۶۰/۰۶/۳۰فسا شیراز 🌹شهادت:۹۴/۱۰/۱۱سوریه 🥀 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 🍃تابستان سال۹۵مصطفی آمد سراغ من و گفت:حال و حوصله بنایی را داری یا نداری؟!گفتم مصطفی باز میخوای کجای مغازه را بزنی بهم؟گفت پایه هستی هر روز بعد از کار با هم بریم باقرآباد،بنایی صلواتی کنیم برای ساختن خانه؟! 💐گفتم خانه برای کی؟گفت:برای خانواده‌های شهدای فاطمیون که سر پناهی ندارند؛گفت من سفیدکاری،لوله‌ کشی،برقکاری،کابینت و راه‌انداختن همه تاسیسات فنی را قبول کردم؛میدانستم تو هم پایه‌کار هستی. 🌴خلاصه،آن‌تابستانِ من و مصطفی عجب تابستانی شد؛آن چندماه ماموریت نداشتیم و کار خدا هر دو تهران بودیم؛ خستگی برای مصطفی بی‌معنی بود؛با هم شبانه‌روز کار کردیم.مادر ما هم که از خودمان پایه‌تر بود،بیل و کلنگ دستش میگرفت و پابه‌پای ما کار میکرد. 🌷هیچوقت یادم نمی‌رود روزی که کلید خانه‌ها را در باقرشهر به آن چند خانواده شهید تحویل دادیم،از خوشحالی گریه می‌کردند و نمیدانستند چطور تشکر کنند. تابستان آن‌سال،ما۶واحد را برای سکونت خانواده‌ها آماده کردیم. ✍راوے:برادر شهید 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐مادر شهید نقل می کند::پسرم همیشه از من خواهش میکرد دعا کنم توفیق شهادت نصیبش شود، اما برای من حتی فکر کردن به شهادت سید فاضل سخت بود.بعد از فتح بوکمال سیدفاضل بنا نداشت به سوریه برگردد،چرا که قسمت اعظم کارها تمام شده بود؛اما یک شب خوابی میبیند و تصمیمش تغییر میکند،درخواب میبیند حضرت زهرا (س)می‌ فرمایند:ملتهاے دیگر از افغانستانیها و پاکستانیها از ما دفاع میکنند تو که فرزند ما هستی دیگر نمی‌آیی؟ 🌷صبر بر داغ فرزند بسیار سخت است و یاد مصیبتها،رنجها و صبورے کردنهای حضرت زینب(س)است که این داغ را براے ما قابل تحمل میکند، من فقط به خاطر حضرت زینب(س) است که صبر میکنم.سیدفاضل چهار کار مهم در سوریه داشت،که از جمله آنها هدایت هواپیمای بدون سرنشین و توپخانه بود،می‌گفت:وقتی از من این کارها برمی‌آید چطور بمانم و نروم؛من نماز📿میخوانم و برای اهل‌بیت (ع)مجلس میگیرم،حالا که وقت عمل کردن به همه حرف‌هاست اگر بروم یعنی در کارهایم صادق بوده‌ام،نه اینکه بمانم و فقط حرف بزنم و ادعا کنم. 🌹 (مهدی)_موسوی_امین 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐پدرشهید نقل میکند:علی از همان کودکی دنبال نماز،روضه و حقیقت بود.دائم‌الوضو و اکثر روزها هم روضه بود.همه شیفته اخلاق و رفتارش بودند.قبل از رفتن به سوریه درخواب امام حسین‌(ع) به علی گفته بود" تو باید از حرم خواهرم زینب دفاع کنی" و امام حسین(ع)وعده شهادت به فرزندم داده بود.در روز حمله علی و همرزمانش از تیپ فاطمیون تا رسیدن نیروهای سپاه از حرم دفاع میکنند که در نهایت علی به شهادت میرسد. 🌷یک هفته قبل از شهادتش باعلی تماس گرفتم و گفتم:"۶ماه است که رفته‌ ای،دل همه برایت تنگ شده چند روزے بیا و دوباره برگرد"علی گفت:"بابا وهابیها و تکفیریهامیخواهند حرم بی‌ بی زینب را خراب کنند.اینجا هم دست کمی از زمین کربلا ندارد.اگر در زمین کربلا خیمه‌ های بی‌بی زینب را آتش زدند،اینجا میخواهند حرمش را خراب کنند.تو بگو من چیکار کنم" جوابی نداشتم که بدهم در پاسخ گفتم"بمان"و پس از یک هفته شهید شد. 💐شهادت... پایان نیست؛آغاز است تولدی دیگر است، در جهانی فراتر از آنکہ عقل زمینی به ساحت قدس آن راه یابد...🍃 🌷 🕊 🎉🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 🌴مادرشهید نقل میکند:رضا در سوریه قناسه می‌زد،خمپاره میزد، نترس و غیرتی بود.همرزمانش می گفتند:رضا میرفت داخل چادرهای داعش و آنها را می شمرد و می‌آمد!!!وقتی میرفت،می گفتیم دیگر او را می‌کُشند.رجز می خواند و میجنگید و میگفت بیایید با من بجنگید.او عربی را هم خوب بلد بود. 💐برای بچه‌های یتیم سوری حلوا درست میکرد و به همراه شهید علی کاهکش، بچه‌های سوری را از خرابه‌ها پیدا میکرد و برای آنها غذا می‌بُرد.او خط‌شکن هم بود و در همین خط‌شکنی‌ها فهمید که ۴۰بچه‌یتیم در خرابه‌ها هستند؛داعش خانواده‌های آن بچه‌ها را کشته بود و خانمی سرپرست‌شان بود و نمیتوانست آنها را ساکت کند که لو نروند.رضا از غذای بچه‌های رزمنده،پنهانی برای آنها می‌بُرد.همرزمانش نمیدانستند که رضا غذا را کجا می‌برَد اما تعقیبش میکنند و میبینند که او با لباس نظامی خود، بینی بچه‌ها را پاک میکند،شربت در گلوی‌شان میریزد و بهشان غذا میدهد. 💐ولادت:١٣۶۸/١٢/١٠ 🌷شهادت:١٣٩٤/١١/١٢ منطقه باش كوی،سوریه عملیات آزادسازی نبل و الزهرا 🥀 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 🌾همیشه باوجود حامد محیط، محیط شادی بود و دوستانش از همنشینی با حامدلذت میبردند.به نظرم یکی از دلایلی که خدا حامد را انتخاب کرد اخلاق و رفتار خوب او بود.اگر روزی،حامد یکم ناراحت بود همه دنبالش بودند تا بدانند که حامد چرا امروز ناراحت است و شاد نیست، هیچ کس دوست نداشت ناراحتیش را ببیند. 💐همه تلاشش این بود که در طول روز مفیدواقع شود.اگرروزی میگذشت و او هیچ خدمتی نمیکرد آن شب حتما این گله راوداشت که امروزرتمام شد و ما هیچکاری نکردیم. 🌷درزمان رفتن حامد بار اشکهایم او را بدرقه کردم.من میدانستم اگر حامد بماند و به سوریه نرود بیشترراذیت میشود و دلیل رضایتمم هم همین بود.شهیدمعتقد بود اینکه اینجا بمانی و کار فرهنگی انجام دهی خیلی اهمیتش بیشتر است و همیشه این موضوع را به دوستانش که نتوانسته بودند اعزام شوند می‌گفت. ✍به نقل از:همسر شهید 🥀اینجـا براے از تـــو نوشتن هــوا ڪم استـــ ...😔 💐ولادت:۶۱/۶/۲۸ 🌷شهادت:۹۴/۱۱/۱۲   آزادسازے نبُل و الزهرا،سوریہ 🌹 (حامد)_کوچک_زاده 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯