eitaa logo
*هم افزایی شهدایی*
153 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
73 فایل
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🔸️بهترین حس یعنی؛ با شهدا رفیق باشید. 🔸️ما را مدافعان حرم و مدافعان وطن آفریدند. 🔸️رفیق شید،شبیه شید،شهید شید. امام سجاد(ع) فرمودند:کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست. 🌱کپی از مطالب آزاد برای عاقبت بخیری مون دعاکنید
مشاهده در ایتا
دانلود
*هم افزایی شهدایی*
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید حسینعلی عالی شهید 20 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 15 / 6 / 1345 تاریخ شهادت: 19 / 10 / 1365 محل شهادت: شلمچه عملیات: کربلا 5 شهید حسینعلی عالی پانزدهم شهریور 1345 در روستای جهانگیر شهرستان زابل استان سیستان و بلوچستان متولد شد. پدرش محمد بود و مادرش صغرا نام داشت. تا کلاس چهارم دبیرستان در رشته تجربی درس خواند. به ورزش کشتی میپرداخت. بسیار به نماز اول وقت مقید بود. از طرف بسیج به جبهه رفت و در واحد اطلاعات عملیات لشکر 41 ثارالله کرمان مشغول به فعالیت شد. طی عملیات والفجر 8 بر اثر بمباران شیمیایی، تعدادی از بچه ها زیر اوار ماندند و حسینعلی به سرعت برای نجات انها رفت و خودش مجروح شیمیایی شد. قدرت فرماندهی خوبی داشت به همین حاج قاسم سلیمانی او را مسئول محور عملیات لشکر نمود. حسینعلی نوزدهم دی 1365 طی عملیات کربلا 5 در شلمچه هنگام عبور از زمینی پر آب به میدان مین و سیم خاردار میرسند، تخریبچی‌ها مشغول بریدن سیم‌خاردار بودند که دشمن چندین منور شلیک کرد و طی درگیری بر اثر اصابت ترکش به کتف و پهلو مجروح میشود و برای نجات سایر رزمندگان و شکسته شدن خط دشمن خودش را روی سیم خاردار میندازد و نیروها از روی پیکرش عبور کنند و حسینعلی به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای بهشت مصطفی زابل قطعه 2 ردیف 19 به خاک سپرده شد قسمتی از وصیتنامه شهید حسینعلی عالی: خداوندا: میخواهم که همچون شهدا مردانه به راه آنها قدم بردارم و تا آخرین قطره خون راه آن‌ها را ادامه دهم. میخواهم همچون دوستانم به سوی آن ستاره‌ای که نور امید به من بخشیده پر بکشم. خداوندا: من نه بهشت میخواهم نه شهادت، من ولایت میخواهم، ولایت مولا علی (ع)، مرا به ولایت مولایم علی (ع) بمیران و آن جناب را در شب اول قبر به فریادرسی من برسان •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
26.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از پنجره سراغت را گرفته ام از بارانی که می بارد و از پاییز... نگاه می‌کنم به دوردستهای محال رویای آمدنت هوای بی حوصله ی فصل ها را به خاموشی می سپارد می بینی! تو گاه و بیگاه قد میکشی و من هنوز دلخوشم به دلگرمی دیوارها......
14.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای شیری استاد گرانقدر 🌷 صمیمانه ترین شادباش مرا برای شکفتن نو گل زیبای زندگی‌تان پذیرا باشید آرزو داریم که این فرزندان عزیز زیر سایه‌ی پدر و مادرشان زند‌گی خوش و پُرباری داشته باشند
12.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باز پاییز مرا یاد تو انداخت ببین سخت افسرده دل و ساکت و بی رنگ شدم🍁🍂 میروم در دل این جاده ی تنهایی بعد تو باز همان شاعر دلتنگ شدم❤️‍🩹 # شهید مرتضی حسین پور 🌷 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باشــد؛ صبـور می شویم امّا تو لااقـل دستی برایمان بدہ از دورهـا تڪـان . . .
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید مهدی دوستدار شهید 20 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 5 / 6 / 1347 تاریخ شهادت: 21 / 1 / 1367 محل شهادت: پنجوین عملیات: بیت‌المقدس 5 شهید مهدی دوستدار پنجم شهریور 1347 در روستای گورابسر شهرستان رشت استان گیلان متولد شد. پدرش علی‌اکبر نجار و کشاورز بود و مادرش مریم نام داشت. تا کلاس اول راهنمایی درس خواند و سپس به نقاشی خوردرو مشغول به کار شد. از طرف ارتش به عنوان سرباز به جبهه رفت. مهدی بیست و یکم فروردین 1367 طی عملیات بیت‌المقدس 5 در پنجوین در استان سلیمانیه منطقه اقلیم کردستان عراق (از ارتفاعات این منطقه سورن، سور کوه، کانی مانگا که دهانه دشت شیلر را تشکیل میدهند) به شهادت رسید. پیکرش در منطقه باقیماند و مفقودالاثر شد و سرانجام سال 70 هنگام تفحص منطقه پیکرش کشف و شناسایی شد و 30 مهر به وطن بازگشت و 28 ابان در گلزار شهدای تازه‌آباد رشت به خاک سپرده شد •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
🍂 • مادر جان! من متنفر بودم و هستم از انسان‌هایِ سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از‌ اسلام ندارند و نمی‌دانند برای چه زندگی می‌کنند، و چه هدفی دارند و اصلا چه می‌گویند بسیارند؛ ای کاش به خود می‌آمدند، از طرف من به جوانان بگویید: چشم شهیدان و تبلور خون‌شان به شما دوخته است! به پا خیزید! و اسلام و خود را دریابید... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
∘ سعیددوستی‌صمیمی‌به‌نام ∘ "شهید ابوالفضل_راه_چمنی "داشت. ∘ ازبچگی‌باهم‌بودند ∘ وَهمه‌جاحتی‌سوریه‌نیزباهم‌بودند. ∘ وقتی‌که‌دوستش‌درسوریه‌شهیدشد، ∘ می‌گفت‌تاسالِ‌اونشده، ∘ باید‌منم‌شهیدبشوم! ∘ من‌به‌اومی‌گفتم:پسرم! ∘ هرکسی‌یک‌قسمتی‌دارد! ∘ چرااین‌حرف‌رامی‌زنی؟ ∘ امادقیقاً‌خواسته‌ی‌سعیدمحقّق‌شد ∘ وَ‌به‌سالگرد‌شهید‌راه‌چمنی‌نرسیده، ∘ خودش‌هم‌‌درسوریه‌شهیدشد ∘ وَبه‌کاروانِ‌شهدای‌مدافع‌حرم‌پیوست! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مادر به فرزند افتخار می‌کند یا فرزند به مادر ..؟! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌