eitaa logo
اندیشه
78 دنبال‌کننده
397 عکس
116 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اندیشه
#خاطرات_مسترهمفر(قسمت پنجم): به یادم باش ؛ مادر روز واپسین یکدیگر را نزد پیامبر (ص)خواهیم دید.... و
( قسمت ششم): هنگامی که به بصره رسیدم با شخصی به نام عمر طایی آشنا شدم اما این مرد به من شک کرد ومن به مسافرخانه ای رفته و از آنجا پس از یک ماه با نجاری قرارداد بستم که در مقابل غذا، خواب و دستمزد کمی، برای او کار کنم. او مرد شریفی بود وبامن چون فرزندش رفتار می کرد نامش عبدالرضا بود؛ یک از مردم خراسان. فرصت راغنیمت شمردم تا از او بیاموزم. شیعیان ایرانی عصر هر روز پیش او گرد هم می آمدند و از هر دری سخن می گفتند بسیار به حکومتشان می تاختند... در آن مغازه بود که با جوانی آشنا شدم که سه زبان ترکی، عربی وفارسی را می دانست و نامش بود او جوان بسیار تندخو وبلندپرواز بود سنی بود ودوست عبدالرضا . در بصره شیعه وسنی همچون برادران برخورد دارند. این جوان بلند پرواز فهم خود را از قرآن وسنت تقلید می کرد ونظرات بزرگان ومذاهب چهار گانه بلکه عمر وابوبکر رانیز به نقد می کشید .می گفت پیروی از کتاب وسنت واجب است ؛ مذاهب و صحابه هر نظری می خواهند داشته باشند. [بخوانید مباحثه ی شیخ جواد قمی و محمد عبدالوهاب پیرامون ضرورت پیروی از ائمه اطهار ص 34 کتاب دستهای نا پیدا] دربرابر قمی این سالخورده ، همچون در دست صیاد توان حرکت نداشت. من اما گمشده ای را که درجستجویش بودم یافتم محمد بن عبدالوهاب .، آزاد اندیشی ، از زمان و استقلال رای مهمترین نقطه های ضعف او بودندکه می شداز آن سود جست و وی را دراختیار گرفت.حتی نظریات خلفای چهار گانه هم در برابر فهم خودش از کتاب وسنت ارزشی نداشت.این جوان سرکش کجا وآن شیخ ترک که در ترکیه از اودانش آموختم کجا. قوی ترین روابط و پیوندها را با محمد ایجادکردم وهمواره در او می دمیدم ومی گفتم تو بزرگتر از و عمر هستی واگر پیامبر اکنون زنده بود تو را به جانشینی خود بر می گزید؛ امیدوارم اسلام به دست تو احیا شودو... تصمیم گرفتم که تفسیر قران را با محمد در پرتو اندیشه های خودمان مورد گفتگو قرار دهیم .( من می خواستم او را دردام بیاندازم) یک بار به او گفتم جهاد واجب نیست چرا پیامبر با منافقان جهاد نکرد؟...پس از بحثی طولانی او به نشانه ی موافقت سر تکان داد. یک بار به او گفتم بهره مندی از جایز است واو گفت هرگز!!! من گفتم: .....چرا من وتو نباشیم که از زنان بهره مند شویم .سرانجام او به نشانه ی موافقت سر تکان داد.من این موافقت را بزرگترین یافتم و زمانی را مشخص کردم .... ادامه دارد لطفا با ما باشید و 🆔 @hamandish
♦🔸دلت آرام باشد یا روح‌الله! یک علی مظلوم داری که حتی عوض نوادگان لاکچری‌ات هم فحش بخورد و شعار دشت کند! شعارهای آشنا! شعارهایی که فلان نامزد و بهمان کاندیدا هم در ایام انتخابات مکرر سردادند لیکن زیرکانه‌تر! والله این همه ناسزا اگر نثار سیدعلی نمی‌شد، سنت تاریخ تکرار نمی‌شد! و فحش‌خور همیشه ملس است! ♦🔸چه روزگاری که «علی» بابت ثروت ناکثین و خباثت قاسطین و بلاهت مارقین و ایضا قصور و تقصیر یاران، فحش‌باران می‌شد؛ چه امروز که « » بابت ثروت ناکثین و خباثت قاسطین و بلاهت مارقین و ایضا قصور و تقصیر یاران، فحش‌باران می‌شود! ♦🔸خدایا! شکایت این همه مظلومیت مولای خود را نزد تو می‌آوریم! و در یکی از غریبانه‌ترین تاریخ، از تو سئوال می‌پرسیم؛ آیا هنوز هم وقت آن نرسیده که به منجی آدم و آدمی‌زاد، اذن ظهور دهی؟! ♦🔸خدایا! به ما صبر ایوب داده‌ای یا عمر نوح، که این همه با طولانی کردن زمان غیبت، امتحان‌مان می‌کنی؟! همه‌ی این خون دل‌ها، فدای سر «مهدی فاطمه» اما نمی‌بینی مگر بر و بحر را فساد گرفته و شدت فتنه‌ها علیه ما زیادتر از زیاد است؟! خدایا! جز تو مگر کس دیگری را هم می‌پرستیم که گله نزد او ببریم؟! و جز تو مگر کس دیگری را هم داریم که التماسش کنیم؟! خدایا! این نجوای عبد با معبودی است که دلش به حال دیده‌ی بارانی یعقوب سوخت! و دلش به حال نوح و ابراهیم و موسی و عیسی سوخت! ♦🔸 خدایا! ما را ذره‌ای به لطف و یاری تو تردید نیست ولی راستش دیگر تاب دوری بیش از این آفتاب را نداریم! اگر بهترین جای «احسن‌القصص» آنجا بود که چشم پیر کنعان به جمال یوسف روشن شد، کاش هر چه زودتر روشن کنی چشم را به جمال ! نه این‌گونه پنهانی که الان هست! آن‌گونه آشکار که وعده داده‌ای! و تو وعده داده‌ای؛ «الا ان حزب‌الله هم الغالبون»! وقت رسیدن آن روز را و آن غلبه را تو می‌دانی و ما نمی‌دانیم! ما فقط یک چیز می‌دانیم! مرتب بیاییم درگاه تو و منظم فریاد بزنیم؛ «العجل»! خدایا! ما گناه داریم! بار گناه آدم، روی دوش ما افتاده! از بهشت، دورترین فرزندان آدمیم! ساکن قعر آخرالزمان! هم‌عصر با ولی‌عصر و دور از حضرت! پر از امید و سرشار از حسرت! خدایا! محرم نزدیک است و نانجیبان، باز هم خواب تنهایی مسلم را دیده‌اند! ♦🔸سوگند به تو، می‌مانیم پای شمع، چون پروانه‌ها!و می‌ایستیم پای ماه🌙، چون ستاره‌ها!⭐ دیروزمان محسن وزوایی داشت و امروزمان محسن حججی! روزگار جنگ، محمد بروجردی را داشتیم و در این جنگ روزگار، محمد بلباسی! به حق خون مطهر شهیدان راهت، رحمی کن به ما خدایا! ༻‌❈❁❁❈༺‌‌‌ @hamandish
امام ع : آفريده نشده‌ام كه غذاهاى لذيذ و پاكيزه مرا سازد، چونان حيوان پروارى كه تمام او علف، و يا چون حيوان رها شده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده، و از خود بى خبر است. آيا مرا بيهوده آفريدند؟ .... اى از من دور شو، مهارت را بر پشت تو نهاده، و از چنگالهاى تو يافتم، و از دامهاى تو نجات يافته، و از لغزشگاههايت دورى گزيدهام. كجايند بزرگانى كه به خود فريبشان داده‌اى؟.... كجايند امتهايى كه با زر و زيورت آنها را ؟ كه اكنون در گرفتارند! و درون لحدها پنهان شده‌اند. از نامه 45 نهج البلاغه @hamandish