eitaa logo
انتشارات حماسه یاران
2.8هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
852 ویدیو
34 فایل
حماسه یاران، یادآوری حماسه سازان بزرگی است که جان و مال خود را در راه دین و اعتقاد خود فدا کردند... وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ ارتباط با ادمین @hamasehyaran2 بخش فروش @hamasehstore1 پیگیری سفارش‌های سایت @store_manager
مشاهده در ایتا
دانلود
دست خط رهبرمعظم انقلاب؛ 🥀 رئیس جمهور مردمی با کفایت و پرتلاش 🥀 وزیر خارجه ی مجاهد و فعال | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
📚 آیین رونمایی از کتاب رمان «پرواز ۳۳ فرانکفورت قدس» داستان زندگی سردار سرتیپ شهید حاج درویش شریفی 📌با حضور: 🔻 سردار وحیدی، وزیر کشور «اولین فرمانده سپاه قدس» 🔻 سردار تنگسیری، فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران ⏱ زمان برگزاری : چهارم خرداد ماه، ساعت ۲۱ واقع در مصلای بزرگ الغدیر شهر لامرد فارس | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
34.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 معرفی سردار سرتیپ درویش شریفی و کتاب «پرواز ۳۳ فرانکفورت قدس» نوشته : مصطفی رضایی از انتشارات حماسه یاران انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
📌 آماده سازی محل برگزاری رونمایی از کتاب «پرواز ۳۳ فرانکفورت قدس» | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام خدمت همه همراهان عزیز حماسه یاران 🌱 ❤️🙏 امیدواریم در هر کجای ایران اسلامی که هستید حالتون خوب باشه اتفاقات این چند روز اخیر و شهادت رئیس جمهور محبوبمان و همراهانش، داغ سنگینی بر دلمان نشاند و مرور خاطراتی که از ایشان خوانده بودیم فضای انتشارات را غم‌انگیز کرده بود. اما امروز به خاطره ای برخوردم که خواستم برای لحظه ای لبخند به یاد شهید عزیزمان با شما به اشتراک بگذارم. 😊
📄 ماه های آخری بود که شهید انصاری به عنوان رایزن فرهنگی ایران در سودان حضور داشت. از آسمان سودان آتش می‌بارید و گرمای وحشتناک هوا، ایرانی های سفارت و رایزنی را هم بی‌حال و گرمازده کرده بود. شهید انصاری انتظار میهمان عزیز و مغتنمی را می‌کشید که قرار بود آن روز در سمت دادستان کل کشور برای بازدید به سودان سفر کند. 🌱 شهید آیت الله رئیسی و چند نفر از دستیارانش وارد خارطوم پایتخت سودان شدند اما وضعیت جسمی ایشان چندان تعریفی نداشت. شهید انصاری که در منزلش انتظار آنها را می‌کشید، با صدای زنگ در، از جایش بلند شد، عبایش را پوشید و به استقبال آنان رفت. حال و روز دادستان هم چون کارمندان سفارت تعریفی نداشت، شهید انصاری با دیدن این تصویر لبخندی زد و گفت: درمان این حال فقط شربت دست‌ساز و مخصوصی است که خانواده‌ام در حال درست کردن آن است. آب و هوای خارطوم سر ناسازگاری دارد و ما سال هاست که به آن عادت کرده‌ایم... | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
❗️این خاطره روایتی کوتاه از یک دیدار، در سفر شهید آیت الله به کشور سودان و دیدار با حجت الاسلام انصاری در سمت دادستان کل کشور بود.
🇮🇷 شهید انصاری به مانند شهید آیت الله رئیسی یک مسئول تراز انقلاب بود و خود را وقف انقلاب و کشورش کرده بود و برایش محل خدمت،‌ زمان و حقوق آن برایش تفاوتی نداشت.
📚 شهید ابراهیم انصاری به عنوان رایزن فرهنگی ایران در سودان، فعالیت خود را در دفتری آغاز می‌کند که از کمترین امکانات نیز برخوردار نیست. اما در مدت کوتاهی، فعالیت­های فرهنگی ایشان چنان گسترده شد که آوازه آن به گوش رهبران وهابی رسید. آنها از این موضوع احساس خطر کردند و یکی از افراد مؤثر وهابی در سودان در روزنامه ­ای نوشت که «باید سر این مار رافضی را قطع کنیم» اما نبوغ ارتباطی و شخصیتی شهید انصاری باعث شد که در ملاقات چند ساعته با او، نگاه آن فرد به شهید انصاری و حتی تشیع تغییر پیدا کند. ✂️ برشی از کتاب به وقت بیروت: صدای بلند یا الله ابراهیم حلقه را پراکنده کرد و هرکس به سمتی رفت. ابراهیم از دور نگاهی به میز انداخت و روزنامه ای را روی آن دید. پرسید خیر باشه؟! چی توی این روزنامه است که آن قدر واسه تون جذابه؟! یکی از همکارانش فوری روزنامه را در دستانش مچاله کرد و انداخت توی سطل زباله. ابراهیم روزنامه را از میان باقی کاغذهای داخل سطل بیرون کشید و روی میز باز کرد. دید به پشتوانه تبلیغاتی و مالی وهابیها او را تهدید به ترور کرده اند. زیر عکس ابراهیم نوشته شده بود: «سر این مار رافضی را قطع کنید.» | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیزر معرفی و خوانش کتاب « به وقت بیروت » 🎁 این کتاب زندگی داستانی شهید حجت‌الاسلام والمسلمین ابراهیم انصاری را روایت می‌کند. نوشته: مصطفی رضایی 📝 از انتشارات حماسه یاران خرید کتاب با تخفیف از طریق لینک زیر: https://b2n.ir/h55626 انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
همسرش می‌گفت: چشاش خیلی خوشکل بود...😉 اما با این چشما تو زندگی یه نگاه حرام نکرده بود...😓 می‌گفت من بهش می‌گفتم:ابراهیم! این چشای خوشگل برا من نمیمونه .... حالا ببین!😞 وقتی جنازشو آوردن دیدم سرش از پایین چشماش به بعد نیست. انگار خدا اون چشمای خوشگل و پاک رو فقط می‌خواست واسه خودش انحصاری…! 🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran