eitaa logo
انتشارات حماسه یاران
2.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
777 ویدیو
29 فایل
حماسه یاران، یادآوری حماسه سازان بزرگی است که جان و مال خود را در راه دین و اعتقاد خود فدا کردند... وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ ارتباط با روابط عمومی: (پاسخگویی به سوالات) @hamasehyaran1 ارتباط با بخش فروش: @hamaseh17
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 برشی از کتاب آقازاده ها: 📗 قسمتی از روایت امام خمینی پدر شهید سید مصطفی خمینی 🌺 ایمانش به خدا آن‌قدر بود که هیچ حادثه‌ای نمی‌توانست دلش را بلرزاند. می‌گفت: «ولله در تمام عمرم نترسیدم.» در آن شب شوم که او را از قم به زندان قصر می‌بردند، مأموران شاه می‌ترسیدند و او بود که آرامشان می‌کرد. پس از کشتار فیضیه، در آن وقت که از ترس تعرض نیروهای طاغوت، درِ بیوت علما بسته شد، نهیب امام درِ خانه‌هاشان را باز کرد. به هنگام موشک‌باران رژیم بعث، در مقابل اصرار محافظانش کوتاه نیامد و حاضر نشد حتی شبی جایش را عوض کند. ادامه👇 | @hamasehyaran 🇮🇷
. 🌺 شجاعت از مولایش به خونش ریخته بود و هیچ حادثه‌ای تا روز آخر، نتوانست او را خم کند؛ اما شب‌ها که دیگران می‌خوابیدند، تازه بی‌قراری‌های دل او جان می‌گرفت. قنوت وتر می‌گرفت و گریه‌هایش را به درگاه خدا می‌برد، خدایی که همه‌ی عالم محضرش است. آن مقصد، آن سفر پیشِ‌ِرو بی‌تابش کرده بود. یاد اهوال آن روز بزرگ از خود بی‌خودش می‌کرد. هوایِ‌ چشمانش بارانی می‌شد. می‌گریست و شانه‌هایش به لرزه می‌افتاد. ناله‌هایش بلند می‌شد: «ای وای بر ما و بر غفلت ما! ای وای بر ما و بر شدت سکرات موت ما. ای وای بر ما در برزخ و سختی‌های آن، و در قیامت و ظلمت‌های آن. ای وای بر حال ما در جهنم و عذاب و عقاب آن.» تا آخر عمر، خشتی روی خشتی نگذاشت. عظمتش را می‌توان در آن خانه‌ی محقر دید. می‌گفت: «یک موی کوخ‌نشین‌ها بر همه‌ی کاخ‌نشین‌ها ترجیح دارد.» حکومت نوپایش تازه از آب‌و‌گِل درآمده بود که عزم رفتن کرد. دیگر ماندن را تاب نمی‌آورد. نهضتش را به سیدعلی خامنه‌ای سپرد و با دلی آرام و قلبی مطمئن و ضمیری امیدوار به فضل خدای متعال از دنیا پر کشید. او رفته است، ولی هنوز صدایش می‌آید: «امر دولت اسلامی، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد.» | @hamasehyaran 🇮🇷
انتشارات حماسه یاران
🌹🍀🌹🍀🌹 🔴 عملیات خیبر خیلی تنها شد. کلی فرمانده گردان و مسئول واحد از دست داد. جانشینش شهید شد. فرمان
🌹🍀🌹🍀🌹 🔴 دیدگاه حضرت امام(ره) برایش معیارِ سنجش بود. هرکس و هر فکری را با خط و مرام امام(ره) می‌سنجید. آن‌قدر برای ولایت فقیه ارزش قائل بود که به افراد و گروه‌ها، اندازه نزدیکی‌شان به ولایت فقیه اهمیت می‌داد. می‌گفت «دوستی ما با افراد و گروه‌ها بستگی داره به میزان پای‌بندی‌شون به خط امام.» 🌹🍀🌹🍀🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍀🌹🍀🌹 🔴 قرار شـد خطبـــه‌ی عقـــدمان را حضرت امام(ره) بخوانند. وقتی عقدمان کردند، علی با دست چپش دست امام(ره) را گرفت و بوسید. بیرون که آمدیم، پرسیدم «چرا دست امام رو با دست راست نگرفتی؟» گفت «ترسیدم امام بفهمن دستم مصنوعیه، غصه‌دار بشن.» 🌹🍀🌹🍀🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷
🌹🍀🌹🍀🌹 🔴 قرار یک نفت‌کش خیلی بزرگ کویتی با اسم و پرچم آمریکا و با اسکورت کامل ناوگان جنگی این کشور از آب‌های خلیج فارس رد شده بود. دولت آمریکا برای بزرگ جلوه دادن این اتفاق، عملیات سنگین تبلیغاتی و روانی راه انداخت. امام(ره) فرمودند «این کاروان نباید سالم به مقصد برسد.» همین کافی بود تا مهدوی و نیروهایش دست به کار شوند. با چند تا قایق کوچک رفتند و برای نفت‌کش مین گذاشتند. رادارهای نفت‌کش به آن بزرگی، نه قایق‌ها را دیده بودند نه مین‌ها را. فقط ‌این خبر منتشر شد: «ناو بزرگ آمریکا منفجر شد.» 🌹🍀🌹🍀🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید مدافع حرم ♦️تولد: تهران-1363 ♦️شهادت: حلب – سوریه- 1394 ♦️مزار: بهشت زهرا (س) 🌼 یک بخش از وصیت‌نامه‌اش را اختصاص داده بود به پسر کوچولویش؛ محمد. نوشته بود «زندگی کن برای مهدی، درس بخوان برای مهدی. ورزش کن برای مهدی. محمد... من تو را از خدا برای خودم نخواستم، تو را از خدا خواستم برای مهدی (عج).» 🎙راوی: فرزند شهید 📚منبع: خط عاشقی 4؛ خاطرات عشق شهدا به حضرت ولی عصر(عج)،انتشارات حماسه یاران، ص 28 🍀🌸🍀🌺🍀 | @hamasehyaran 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
karbalai1.pdf
7.85M
🌹🌺🌹🌺🌹 🇮🇷 ویژنامه عملیات کربلای 1 🎙 مهران را هم خدا آزاد کرد 🍀🌺🍀 | @hamasehyaran 🇮🇷
🔺حضرت آقا آمده بودند کرمان. مثل همیشه یکی از برنامه‌هایشان دیدار با خانواده شهدا بود. قرعه افتاده بود به نام ما. دیگر از خدا چه می‌خواستیم؟ وقتی آمدند حاج قاسم هم همراهشان آمده بود. لا‌به‌لای حرف‌ها از فرصت استفاده کردم و رو به حضرت آقا گفتم: «آقا ان‌شاءاللّه فردای قیامت همه ما رو که اینجا هستیم شفاعت کنید.» فرمودند: «پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کنند.» بعد هم خم شدند و سرشان را به‌طرف حاج قاسم گرداندند. نگاهی به حاجی کردند و فرمودند: «این آقای حاج قاسم هم از آن‌هایی است که شفاعت می‌کند ان‌شاءاللّه.» حاجی سرش را انداخت پایین. دو دستش را گرفت روی صورتش. ــ بله! از ایشان قول بگیرید به شرطی که زیر قولشان نزنند. ▫️▫️▫️ جلوی در ورودی دیدمش. مراسم افطاری حاجی به بچه‌های جبهه و جنگ بود. گفتم: «حاجی قول شفاعت می‌دی یا نه؟ واللّه اگه قول ندی داد می‌زنم می‌گم اون روز حضرت آقا در مورد شما چی گفتن؟» حاجی گفت: «باشه قول می‌دم فقط صداش رو در نیار.» زوری زوری از حاجی قول شفاعت را گرفتم. 🎙 راوی: جواد روح‌اللهی 📚 منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 58 🔹کتاب 🔹خاطراتی جذاب و خواندنی از زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی + متن کامل 🔸رقعی | 256 صفحه 🔸 🔸 ☘️🌸🌹🌸☘️ | @hamasehyaran 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا