eitaa logo
کانال ایران دیروز، امروز و فردا
146 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
26 فایل
🌴 قرارگاه بسوی ظهور
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘﷽⚘ برشی‌از کتاب سربلند📗 وقتی روز اعزام معلوم شد: ‌ دو هفته بعد (از نوشته شدن اسمش تو اعزامی ها) رفتیم امام زاده شاهزاده حسین، آنجا تلفن محسن زنگ خورد. فکر کردم یکی از دوستانش است. یواشکی گفت: « چشم آماده می‌شم.» گفتم: «کی بود؟» میخواست از زیرش در برود. پاپی‌اش شدم گفت: «فردا صبح اعزامه.» احساس کردم روی زمین نیستم. پاهایم دیگر جان نداشت. سریع برگشتیم نجف آباد. گفت: « باید اول به پدرم بگم؛ اما مادرم نباید هیچ بویی ببره، ناراحت میشه.» ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم و بدون گریه بگذرانم تا آب ها از آسیاب بیفتد. همان موقع عکس پروفایل تلگرامم را عوض کردم: من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود... ‌ ‌ ‌راوی:همسرشهید 🌷