eitaa logo
هم بازی
2.8هزار دنبال‌کننده
931 عکس
427 ویدیو
13 فایل
✨ «بازی»؛ بازوی تربیت: برای پدرها، مادرها، و فرزندان ✨ کاری از خانه هم بازی اینستاگرام instagram.com/hambazi.tv سروش sapp.ir/hambazi_tv 🎥آپارات aparat.com/Ham_Bazi 📩 «دریافت نظرات، انتقادات و پیشنهادات» : @Hambazitv_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🍯 💥قلک هیئت 🚕قبل از محرم با دخترم، ساجده، پول تو جیبی‌هایمان را جمع می‌کردیم تا شب‌هایی که پدرش نبود، بتوانیم با تاکسی به هیئت برویم. 💡باهم یک قلک ساختیم و پول‌هایمان را در آن پس‌انداز کردیم. ✅پول ها را در کیف ساجده گذاشتم. شب‌ها که می‌رفتیم هیئت، او کرایه را به راننده تاکسی می‌داد. 🍼در مسیر رفت‌وبرگشت هم به من کمک می‌کرد و یکی از داداش‌های دوقلویش را نگه‌می‌داشت. ❤️به خاطر علاقه ای که به هیئت داشت، حاضر بود از خودش بگذرد. برای رسیدن به آنچه دوست داشت، هم‌ هزینه کرد و هم سختی‌هایش را تحمل کرد. 💭 هنوز هم آن شب‌هایی که با تاکسی می‌رفتیم هیئت، جزء بهترین خاطراتش است. ▪️ خاطره خانم وحیده حیدری ازکتاب "پرچمدار کوچک من" 🏡 📱 همراه ما باشید در 👇👇👇 تلگرام، بله، سروش: @hambazi_tv ایتا: @hambazi اینستاگرام: @hambazi.tv
🏴 🍯 ☕️استکان های خوشبخت 📺روز اول محرم، تلویزیون خانه روشن بود، و روضه پخش میشد، داشتم ناهار می‌پختم که فاطمه وارد آشپزخانه شد و گفت: مامان بزرگ! لطفا بهم قوری و چندتا استکان بدین! با تعجب گفتم : قوری؟! جواب داد: آره میخوام توی قوری چای داغ بمونه‌. یه قوری کوچیک پیدا کردم و با چندتا استکان بهش دادم. 🏴 چند دقیقه بعد وقتی از آشپزخانه آمدم بیرون دیدم یک گوشه پذیرایی را تبدیل به ایستگاه صلواتی کرده و با خط کودکانه خودش روی کاغذ نوشته به ایستگاه صلواتی خوش آمدید! و همانطور که با تلویزیون روضه را زمزمه میکرد با خوشحالی به من گفت: مامان بزرگ تشریف بیارین براتون چای صلواتی بریزم. 💥اگر به خلاقیت های بچه ها مجال داده بشه، با مغناطیس سیدالشهدا علیه السلام حرکت خواهند کرد •°•تجربه خانم یزدانی•°• 🏡 📱 همراه ما باشید در 👇👇👇 تلگرام، بله، سروش: @hambazi_tv ایتا: @hambazi اینستاگرام: @hambazi.tv
🏴 🍯 🏡 هیات خونگی 💬با توجه به شرایطی که کرونا در شهرمان ایجاد کرده بود؛ نمی توانستیم خیلی در هیات‌ها حضور داشته باشیم. 😔اما پسرهایم که یکی ده ساله و یکی پنج ساله است؛ خیلی دلشان گرفته بود. 💥ایده ای به ذهن پدرشان رسید و رو کرد به پسرها و گفت: بچه ها بیاین باهم هیات خونگی راه بندازیم. 🌸چشم بچه ها برقی زد و هر سه باهم یک گوشه خانه قالیچه پهن کردند و من هم برای هیات کوچکمان حلوای نذری پختم. پسرم مقابل قالیچه، یک صندلی گذاشت و با یک میکروفن پلاستیکی شروع کرد به مداحی کردن. 🌧 آن شب یکی از بهترین عزاداری‌های عمرم بود؛ هیاتی که خود بچه‌ها زحمتش را کشیده بودند. ● تجربه خانم خدابخشی 🏡 📱 همراه ما باشید در 👇👇👇 تلگرام، بله، سروش: @hambazi_tv ایتا: @hambazi اینستاگرام: @hambazi.tv
🍯 💭عروسک های عزادار ✂️چرخ خیاطی اساب‌بازی‌اش را کنار چرخم گذاشت. 📍 همان طور که من برایش پیراهن مشکی می‌دوختم، او هم‌ برای عروسک‌هایش از پارچه‌های سرقیچی، لباس مشکی می‌دوخت، 🏴ماه محرم همه در خانه ما لباس عزا می‌پوشند. 📚برگرفته از کتاب پرچمدار کوچک من 🏡 📱 همراه ما باشید در 👇👇👇 تلگرام، بله، سروش: @hambazi_tv ایتا: @hambazi اینستاگرام: @hambazi.tv