🟢 شما با کلیک بر روی هر عنوان میتوانید مطالب مربوطه را مرور نمایید:
#قرآن : نکات برا گرفته شده از آیات قرآن
#قرآن_آهنگ_آرامش: تلاوت های روزانه قرآن
#تلاوت : تلاوت های روزانه قرآن
#شهید: نام شهید معرفی شده در هر روز
#قرائتی : دسترسی آسان به تفسیر های صوتی استاد قرائتی
#برندگان : اسامی برندگان هفتگی
#حدیث_گرافی
#وقت_سلام : سلام حضرت آقا امام رضا علیه السلام در ساعت ۸ شب
#ساعت_هشت : سلام حضرت آقا امام رضا علیهالسلام در ساعت ۸ شب
#آیه_گرافی
#آیه ترجمه کلمه به کلمه آیات
#عطر_نماز
#جمعه
#جزء
#دلنوشته: دلنوشته های #ارسالی دوستان به مناسب های مختلف
#دعای_سلامتی_امام_زمان_عج : دعای سلامتی حضرت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#لیست : اسامی برندگان هفته گذشته
#آیههایآرامش : آیه های آرام بخش قرآن
#برکات_دعای_فرج
#امام_زمان
#همدلان_قرآن
#مهدویت_در_قرآن
#ماه_رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم زیبا از ترجمه فارسی سوره مبارکه
روم✨
بخش دوم✅
#قرآن
#تلاوت
@hamdelanqoran🌸✨🌸✨
کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_پانزدهم
💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپارههای #داعش نبود که هرازگاهی اطراف شهر را میکوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلولههای داعش را بهوضوح میشنیدیم.
دیگر حیدر هم کمتر تماس میگرفت که درگیر آموزشهای نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن #محاصره و دیدار دوبارهاش دلخوش بودم.
💠 تا اولین افطار #ماه_رمضان چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است.
تأسیسات آب #آمرلی در سلیمانبیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لولهها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم.
💠 شرایط سخت محاصره و جیرهبندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای #افطار به نان و شیره توت قناعت میکردیم و آب را برای طفل #شیرخواره خانه نگه میداشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم.
اما با این آب هم نهایتاً میتوانستیم امشب گریههای یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک میشد، باید چه میکردیم؟
💠 زنعمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو #قرآن میخواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل ماندهایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید.
در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزهداری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش میزد که چند روزی میشد با انفجار دکلهای برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش میشد دیگر از حال حیدرم هم بیخبر میماندم.
💠 یوسف از شدت گرما بیتاب شده و حلیه نمیتوانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب میفهمیدم گریه حلیه فقط از بیقراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در #سنگرهای شمالی شهر در برابر داعشیها میجنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود.
زنعمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد.
💠 زنعمو نیمخیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با #خمپاره میزنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشههای در و پنجره در هم شکست.
من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خردههای شیشه روی سر و صورتشان پاشیده بود.
💠 زنعمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه میکرد نمیتوانست از پنجره دورشان کند.
حلیه از ترس میلرزید، یوسف یک نفس جیغ میکشید و تا خواستم به کمکشان بروم غرّش #انفجار بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجرههای بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد.
💠 در تاریکی لحظات نزدیک #اذان مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمیدید و تنها گریههای وحشتزده یوسف را میشنیدم.
هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست میکشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمیدیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟»
💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمیدید و با دلواپسی دنبال ما میگشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس میلرزند.
پیش از آنکه نور را سمت زنعمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!»
💠 ضجههای یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ میترسیدم #امانت عباس از دستمان رفته باشد که حتی جرأت نمیکردم نور را سمتش بگیرم.
عمو پشت سر هم صدایش میکرد و من در شعاع نور دنبالش میگشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بیخبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست...
ادامه دارد
@hamdelanqoran🌸✨🌸✨
کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_شانزدهم
💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود.
دیگر گریههای یوسف هم بیرمق شده و بهنظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمتشان دویدم.
💠 زنعمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه میرفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زنعمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید.
چشمان حلیه بسته و نفسهای یوسف به شماره افتاده بود و من نمیدانستم چه کنم. زنعمو میان گریه #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد و با بیقراری یوسف را تکان میداد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بیهوش بود که نفس من برنمیگشت.
💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب میترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانههای حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش میکردم تا چشمانش را باز کند.
صدای عمو میلرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری میداد :«نترس! یه مشت #آب بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو #روضه شد و ناله زنعمو را به #یاحسین بلند کرد.
💠 در میان سرسام مسلسلها و طوفان توپخانهای که بیامان شهر را میکوبید، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و اولین روزهمان را با خاک و خمپاره افطار کردیم.
نمیدانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت.
💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بیتاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران میبارد و زیر لب به فدای یوسف میرود.
عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج #انفجار دور باشیم، اما آتشبازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپارهها اضافه شد و تنمان را بیشتر میلرزاند.
💠 در این دو هفته #محاصره هرازگاهی صدای انفجاری را میشنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بیوقفه تمام شهر را میکوبیدند.
بعد از یک روز #روزهداری آنهم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم.
💠 همین امروز زنعمو با آخرین ذخیرههای آرد، نان پخته و افطار و سحریمان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی میکرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود.
زنعمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمیدانستم آبی برای #افطار دارد یا امشب هم با لب خشک سپری میکند.
💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت #داعشیها بر سر شهر میپاشید، در خاکریزها چهخبر بود و میترسیدم امشب با #خون گلویش روزه را افطار کند!
از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس میکردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با #عشقم قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد.
💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت همصحبتیام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت.
حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زنها هر یک گوشهای کِز کرده و بیصدا گریه میکردیم.
💠 در تاریکی خانهای که از خاک پر شده بود، تعداد راکتها و خمپارههایی که شهر را میلرزاند از دستمان رفته و نمیدانستیم #انفجار بعدی در کوچه است یا روی سر ما!
عمو با صدای بلند سورههای کوتاه #قرآن را میخواند، زنعمو با هر انفجار #صاحبالزمان (روحیفداه) را صدا میزد و بهجای نغمه مناجات #سحر، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک #رمضان کردیم.
💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پردههای زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خردههای شیشه پوشیده شده بود.
چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستونهای دود از شهر بالا میرفت.
💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرمتر میشد و تنور #جنگ داغتر و ما نه وسیلهای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش.
آتش داعشیها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! میدانستم سدّ #مدافعان شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمیدانستم داغ #شهادت عباس و ندیدن حیدر سختتر است یا مصیبت #اسارت...
ادامه دارد
@hamdelanqoran🌸✨🌸✨
کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرآن
#الله
#تلاوت
الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
@hamdelanqoran🌸✨🌸✨
کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
شاید که یه کم
خُلقمون تنگ بشه...!
ولی چه بلایی سَرِمون اومده
که میتونیم بدون رجوع به قرآن
حتّی کوچکترین اُنس با قرآن کریم
خیلی راحت به زندگیمون ادامه بدیم؟
پس خدا واسه چی این #قرآن رو فرستاد؟
یارَبِّ اِنَّ قَومِی اتَّخَذوا هَذا #القُرآنَ مَهجُوراً...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❤ #امام_زمان
#همدلان_قرآن
@hamdelanqoran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 فرارسیدن عاشورای حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام تسلیت
آیات انتهای سوره مبارکه #فجر
با صوت آسمای استاد عبدالباسط
#تلاوت
#قرآن
#تاسوعا
#عاشورا
#عبدالباسط
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🖤#امام_زمان
#همدلان_قرآن
#محرم
@hamdelanqoran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺مقطع نادر تلاوت استاد شحات محمد انور
#سوره_مبارکه_قاف
#قرآن
#تلاوت
#استاد_شحات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🖤 #امام_زمان
#همدلان_قرآن
#محرم
@hamdelanqoran
✨ سعی کنید هر روز بدون استثناء یک قسمت #قرآن را بخوانید، حداقل پنجاه آیه.
🌳 اگر بخواهید برکت در دنیا و آخرت نصیبتان بشود از امروز شروع کنید هر روز یک سورۀ یس بخوانید، و آن را به خود #امام_زمان علیهالسلام هدیه کنید
🌟 ان شاء اللّٰه با این برنامه سعادت دنیا وآخرتتان تامین میشود
🎙 آیت الله العظمی وحید خراسانی
▫️ #کلام_فقیه #امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🖤 #امام_زمان
#همدلان_قرآن
#اربعین
@hamdelanqoran
#محمد/ آیه ۲۴
🔹أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
🔸آيا در قرآن نمىانديشند يا بر دل هايشان قفل هايى قرار دارد؟
🌷عکس نوشته های قرآنی🌷
#زندگی_با_آیه_ها / #قرآن
#هود/ آیه ۸۱
🔹 أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ
🔸آيا صبح نزديك نيست؟؟
🌷عکس نوشته های قرآنی🌷
#آیات_موضوعی / #قرآن
﷽
🌺🌺🌺🌺
🌹امام باقر «علیه السلام»⇩:
↫فرج ما حاصل
نمیشود تا این که شما مردم غربال شوید،
دوباره غربال شوید و سه باره غربال شوید،
تا افراد گنه کار بروند و پاکان بمانند.
📚{بحار الانوار،ج۵۲،ص۱۱۳}
#اللٰهُمَّعَجِّلْلِوَلیِکَالْفَرَج
#اللهُمَّصَلِّعلیٰمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوعَجِّلفَرَجَهُم
#حجاب #قرآن #امام_زمان #ایران
#عید_بیعت
#جمعه
#انبیاء / آیه ۱۰۷
🔹وَمَآ أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ
🔸و تو را (اى پيامبر) جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم
🌷عکس نوشته های قرآنی🌷
#قرآن / #آیه_درمانی
#لبنان/#بیروت
#هفته_وحدت
#انفال/ آیه ۴۶
🔹وَلَاتَنَازَعُوا
🔸و با یکدیگر نزاع نکنید
🌷عکس نوشته های قرآنی🌷
#قرآن /#هفته_دفاع_مقدس
قرآنی نبض حیاتی.mp3
2.84M
#تواشیح قرآن کریم شماره ۱
🍃🌸🍃🌸
قــرآنی نبـض حیاتی💗
قـــــرآنــی طهــر ذاتی
قرآنـی عصمة أمری
قرآنی طـــوق نجــاتی
آیــات الله حمَـــتتنی
غمــرتنـــی بالبــرکاتِ
تحفظنی من همزات
الشیطـان و مــن زلاتِ
إن الـقــــرآن لنـــــورٌ
یتفـــجر فـــی جنبــاتِ
یرفعنـــی عند ملیک
الخلق لأعلى الدرجات
إن القــــرآن أنیـــس
لفــــؤادی فـــی أزماتِ
یمنحنی الصبر على
ما قد ألقى من عثراتِ
معجــــزة خــالدة ما
أعظمهـــا مــن کلمـات
منّ الرحمـــان علینا
بکتــاب مـــن رحمـــاتِ
#قرآن #مناجات
#اعراف / آیه ۲۰۰
🔹فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
🔸به خدا پناه جوى؛ زيرا خدا شنوا و داناست
🌷عکس نوشته های قرآنی🌷
#یک_نکته_از_قرآن #قرآن
#قمر/ آیه ۱۰
🔹أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ
🔸من مغلوب شدهام تو مرا يارى فرما
🌷عکس نوشته های قرآنی🌹
#پروفایل_مذهبی #قرآن
مع القرآن.mp3
1.32M
#تواشیح قرآن کریم
شماره ۳ 🍃🌸🍃🌸
🍁 مع القران نحيا في سلام
فخير الوقت في خير الكلام
همراه با قرآن در سلامت وآرامش زندگی میکنیم
پس بهترین زمان را در بهترین کلام سپری میکنیم
🍁 تعالوا ساعة نؤمن جميعاً
لنيل الاجر في دار السلام
بیایید همگی در این دنیا ایمان بیاوریم
تا در آخرت در دار السلام ودر مامنی امن اجر خود را بگیریم
🍁 مع القران نحيا في سلام
فخير الوقت في خير الكلام
🍁 بتفسير واخبار حسان
عن المختار نبراس الظلام
قرآنی که با تفاسیر واخباری نیکو
بواسطه پیامبری برگزیده که چون چراغی در تاریکیهاست،بر مانازل شده
🍁 مع القران احساس تسامت
به الارواح في اعلى مقام
همراه با قرآن احساسی است که
بواسطه آن جان ها به والاترین مقام ها میرسند
#مناجات #قرآن
#نور/ آیه ۴۴
🔹يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ
🔸خداوند شب و روز را جا به جا می کند
🌷عکس نوشته های قرآنی🌷
#عکس_نوشته #قرآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا