eitaa logo
همدلان قرآن🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
155 فایل
✨﷽✨ 📖 رسول اکرم( ص ): ✨حاملان وحافظان قرآن مشمول رحمت خاص خدا هستند.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😂 رفتم دکتر گفتم : آقای دکتر صبحها که پا میشم کمرم خیلی میکنه ، چیکار کنم؟ گفت : پاشو، نفر بعد😂 فکر نمی‌کردم اینقدر راحت درمان بشم😁 😍😂😂 ـ🌷🌷🌷🌷🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌷🌹🌹 🌷🌹🌷 🔹مقام معظم رهبری دامت برکاته : ✍️..استفاده از دفترچه درمانى فقط براى کسى جایز است که شرکت بیمه نسبت به ارائه خدمات به او تعهد ‏کرده(یعنی صاحب دفترچه) و استفاده دیگران از آن نیست. ❌ ‼️اگر استفاده کرد موجب ضمان است و باید با مراجعه به شرکت هزینه را بپردازد. 🔹آیت اللّه سیستانی و مکارم : هرعمل خلاف را جایز نمیدانند.❌ احکام @hamdelanqoran🌸✨🌸✨ کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸 برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا مسجدی در ازبکستان است که دارای سی حجره به تعداد جزء های قرآن کریم است که روی دیوار هر اتاق یک جزء کامل با خطی زیبا و واضح حک شده است به طوری که فردی که در اتاق نشسته می تواند بدون عینک بخواند، این مسجد یک شاهکار اسلامی با زیبایی فوق العاده محسوب می شود. @hamdelanqoran🌸✨🌸✨ کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸 برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ فنی ومناسب تقلید استاد قاسم مقدمی ✅ فراز بی نظیر 📖آیه شده: (سوره مبارکه هــود، آیه ۴۲) 🌺ببینید و بشنوید و لـذّت ببرید...و دوستان خود را👇👇👇 به سفره قرآن دعوت کنید @hamdelanqoran🌸✨🌸✨ کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸 برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آن روز صورتهاشان در آتش همی بگردد و (فریاد پشیمانی از دل برکشند و) گویند: ای کاش که ما (در دنیا) خدا و رسول را اطاعت می‌کردیم. سوره: احزاب آیه ۶۶ @hamdelanqoran🌸✨🌸✨ کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸 برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨
#🌹دعای_سی_و_هفتم صحیفه سجادیه 🌹 ┄┄┅═✧❁🌹💎🌹❁✧═┅ 🌺فَمَنْ أَكْرَمُ يَا إِلَهِي مِنْكَ ، وَ مَنْ أَشْقَى مِمَّنْ هَلَكَ عَلَيْكَ لَا مَنْ فَتَبَارَكْتَ أَنْ تُوصَفَ إِلَّا بِالْإِحْسَانِ ، وَ كَرُمْتَ أَنْ يُخَافَ مِنْكَ إِلَّا الْعَدْلُ ، لَا يُخْشَى جَوْرُكَ عَلَى مَنْ عَصَاكَ ، وَ لَا يُخَافُ إِغْفَالُكَ ثَوَابَ مَنْ أَرْضَاكَ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ هَبْ لِي أَمَلِي ، وَ زِدْنِي مِنْ هُدَاكَ مَا أَصِلُ بِهِ إِلَي التَّوْفِيقِ فِي عَمَلِي ، إِنَّكَ مَنَّانٌ كَرِيمٌ  🤲پس اى معبود من، كيست بزرگوارتر از تو، و كيست بدبخت‌تر از آن كس كه در راه مخالفت تو هلاك گرديده است؟ نه، هيچ كس نيست. تو والاتر از آنى كه درباره‌ات جز به احسان و نيكى سخن گويند، و كريم‌تر از آن كه جز به سبب دادگرى از تو بيمناك شوند. هرگز ترس آن نيست كه بر گنهكار ستم ورزى و از پاداش كسى كه تو را خرسند كرده است، غافل شوى. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و آروزى مرا برآور، و هدايتت را بيش از پيش نصيب من گردان، تا با آن كه در كار خود به توفيق رسم. بى‌شك، تو بسيار بخشنده‌ى بزرگوارى. @hamdelanqoran🌸✨🌸✨ کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸 برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم زیبا از ترجمه فارسی سوره مبارکه روم✨ بخش اول✅ @hamdelanqoran🌸✨🌸✨ کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸 برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕗 در چشم عارفان سحرخیز، آسمان آبی‌تر از دعاست، در این قطعه از بهشت با یک سلام زائر آقا شوید✋ ❣️ اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @hamdelanqoran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهان به چه کار آید اگر تو را در کنار خود نداشته باشم و کلمات چه بیهوده خواهند بود اگر نتوانم روبرویت بایستم و فریاد بزنم که: دوستت دارم. با یک‌‌ سلام زائر کربلا شوید✋ ❣شب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای ابو حمزه ثمالی 🌹🌹 وَ جُدْ عَلَيْنَا فَإِنَّا مُحْتَاجُونَ إلَي نَيْلِكَ يَا غَفَّارُ بِنُورِكَ اهْتَدَيْنَا و بر ما جود كن، كه ما نيازمند به عطاي توييم، اي آمرزگار، به نور تو هدايت شديم، وَ بِفَضْلِكَ اسْتَغْنَيْنَا وَ بِنِعْمَتِكَ أَصْبَحْنَا وَ أَمْسَيْنَا و به فضل تو بي نياز گشتيم، و به نعمتت بامداد نموديم و شامگاه كرديم، ذُنُوبُنَا بَيْنَ يَدَيْكَ نَسْتَغْفِرُكَ اللَّهُمَّ مِنْهَا وَ نَتُوبُ إلَيْكَ گناهان ما پيش روي توست، خدايا از گناهانمان از تو آمرزش مي خواهيم، و به سوي تو باز مي گرديم، @hamdelanqoran🌸✨🌸✨ کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸 برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازی فنی و قوی استاد سوره ۱۶۶ هر شب قبل از خواب چند آیه از قرآن کریم گوش کنیم @hamdelanqoran🌸✨🌸✨ کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸 برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•❃•||• ﷽ •||•❃• 📚 کـتـاب: سـه دقـیقـه در قـیامـت ⏳ 𖧷- - - - - - - - - - - - - - - - - - -𖧷 جنب و جوشی در میان همکاران افتاد . آنها که فکرش را می کردم ، همگی ثبت نام کردند . من هم با پیگیری بسیار توفیق یافتم تا همراه آنها ، پس از دوره آموزش تکمیلی ، راهی سوریه شوم . آخرین شهر مهم در شمال سوریه ، یعنی شهر حلب و مناطق مهم اطراف آن باید آزاد می شد ، نیروهای ما در منطقه مستقر شدند و کار آغاز شد . چند مرحله عملیات انجام شد و ارتباط تروریست ها با ترکیه قطع شد . محاصره شهر حلب کامل شد . مرتب از خدا می خواستم که همراه با مدافعان حرم به کاروان شهدا ملحق شوم . دیگر هیچ علاقه ای به حضور در دنیا نداشتم . مگر اینکه بخواهم برای رضای خدا کاری انجام دهم . من دیده بودم که شهدا در آن سوی هستی چه جایگاهی دارند . لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم . کارهایم را انجام دادم . وصیتنامه و مسائلی که فکر می کردم باید جبران کنم انجام شد . آماده رفتن شدم . به یاد دارم که قبل از اعزام ، خیلی مشکل داشتم . با رفتن من موافقت نمی شد و ... اما با یاری خدا تمام کارها حل شد . ناگفته نماند که بعد از ماجراهایی که در اتاق عمل برای من پیش آمد ، کل رفتار و اخلاق من تغییر کرد . یعنی خیلی مراقبت از اعمالم انجام می دادم ، تا خدای نکرده دل کسی را نرنجانم ، حق الناس بر گردنم نماند . دیگر از آن شوخیها و سرکار گذاشتن ها و ... خبری نبود . یکی دو شب قبل از عملیات ، رفقای صمیمی سال ها با هم همکار بودیم ، دور هم جمع شدیم . یکی از آنها گفت : شنیدم که شما در اتاق عمل ، حالتی شبیه مرگ پیدا کردید و ... بنده که خلاصه خیلی اصرار کردند که برایشان تعریف کنم . اما قبول نکردم . من برای یکی دو نفر ، خیلی سر بسته حرف زده بودم و آنها باور نکردند . لذا تصمیم داشتم که دیگر برای کسی حرفی نزنم . جواد محمدی ، سید یحیی براتی ، سجاد مرادی ، عبدالمهدی کاظمی ، برادر مرتضی زارع و شاهسنایی و ... در کنار هم بودیم . آنها مرا به یکی از اتاق های مقر بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی . من هم کمی از ماجرا را گفتم ، رفقای من خیلی منقلب شدند . خصوصا در مسئله حق الناس و مقام شهادت . چند روز بعد در یکی از عملیات ها حضور داشتم . در حین عملیات مجروح شدم و افتادم . جراحت من سطحی بود اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم . هیچ حرکتی نمی توانستم انجام دهم . کسی هم نمی توانست به من نزدیک شود . شهادتین را گفتم . در این لحظات منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیرانداز تکفیری به شهادت برسم در این شرایط بحرانی ، عبدالمهدی کاظمی و جواد محمدی خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند . آنها خیلی سریع مرا به سنگر منتقل کردند . خیلی از این کار ناراحت شدم . گفتم : برای چی این کار رو کردید ؟ ممکن بود همه ما رو بزنند . جواد محمدی گفت : تو باید بمانی و بگویی که در آن سوی هستی چه دیدی . چند روز بعد ، باز این افراد در جلسه ای خصوصی از من خواستند که برایشان از برزخ بگویم . نگاهی به چهره تک تک آنها کردم . گفتم چند نفری از شما فردا شهید می شوید . سکوتی عجیب در آن جلسه حاکم شد . با نگاه های خود التماس می کردند که من سکوت نکنم . حال آن رفقا در آن جلسه قابل توصیف نبود . من تمام آنچه دیده بودم را گفتم . از طرفی برای خودم نگران بودم . نکند من در جمع اینها نباشم . اما نه . ان شاء الله که هستم . جواد با اصرار از من سؤال می کرد و من جواب میدادم . در آخر گفت : چه چیزی بیش از همه در آن طرف به درد ما می خورد ؟ گفتم بعد از اهمیت به نماز ، با نیت الهی و خالصانه ، هر چه می توانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید . روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی ، در مورد مسائل نظامی اظهار نظری کرده بود که برای غربیها خوراک خوبی ایجاد شد . خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند . جواد محمدی مطلب همان مسئول را به من نشان داد و گفت : می بینی ، پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال میکند، از دنیا می‌رود و می‌گویند شهید شد!!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀••┈••❈✿📖✿❈••┈••❀ @hamdelanqoran🌸✨🌸✨ کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸 برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨
•❃•||• ﷽ •||•❃• 📚 کـتـاب: سـه دقـیقـه در قـیامـت ⏳ 𖧷- - - - - - - - - - - - - - - - - - -𖧷 خیلی آرام گفتم : آقا جواد ، من مرگ این آقا را دیدم . او در همین سال ها طوری از دنیا می رود که هیچ کاری نمی توانند برایش انجام دهند ! حتی مرگش هم نشان خواهد داد که از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته . چند روز بعد ، آ ، آماده عملیات شدیم . جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم . خودم را حسابی برای شهادت آماده کردم . من آرپی جی برداشتم و در کنار رفقایی که مطمئن بودم شهید می شوند قرار گرفتم . گفتم اگر پیش اینها باشم بهتره . احتمالا با تمام این افراد همگی با هم شهید می شویم . نیمه های شب ، هنوز ستون نیروها حرکت نکرده بود که جواد محمدی خودش را به من رساند . او کارها را پیگیری می کرد . سریع پیش من آمد و گفت : الان داریم میریم برا عملیات و خیلی حساسیت منطقه بالاست . او می خواست من را از همراهی با نیروها منصرف کند . من هم به او گفتم : چند نفر از این بچه ها به زودی شهید می شوند . از جمله بیشتر دوستانی که با هم بودیم . من هم می خواهم با آنها باشم ، بلکه به خاطر آنها ، ما هم توفیق داشته باشیم . دستور حرکت صادر شد . من از ساعت ها قبل آماده بودم . سرستون ایستاده بودم و با آمادگی کامل می خواستم اولین نفر باشم که پرواز می کند . هنوز چند قدمی نرفته بودیم که جواد محمدی با موتور جلو آمد و مرا صدا کرد . خیلی جدی گفت : سوار شو که باید از یک طرف دیگه ، خط شکن محور باشی . باید حرفش را قبول می کردم . من هم خوشحال ، سوار موتور جواد شدم . ده دقیقه ای رفتیم تا به یک تپه رسیدیم . به من گفت : پیاده شو . زود باش . بعد جواد داد زد : سیدیحیی بیا . سید یحیی سریع خودش را رساند و سوار موتور شد . من به جواد گفتم : اینجا کجاست ، خط کجاست ؟ نیروها کجایند ؟ جواد هم گفت : این آرپی جی رو بگیر و برو بالای تپه . اونجا بچه ها تو رو توجیه می کنن . رفتم بالای تپه و جواد با موتور برگشت ! این منطقه خیلی آروم بود . تعجب کردم ! از چند نفری که در سنگر حضور داشتم پرسیدم : باید چیکار کنیم . خط دشمن کجاست ؟ یکی از آنها گفت : بگیر بشین . اینجا خط پدافندی است . باید فقط مراقب حرکات دشمن باشیم . تازه فهمیدم که جواد محمدی چیکار کرده . روز بعد که عملیات تمام شد ، وقتی جواد محمدی را دیدم . گفتم خدا بگم چیکارت بکنه ، برا چی من رو بردی پشت خط ؟! او هم لبخندی زد و گفت : تو فعلا نباید شهید بشی . باید برای مردم بگویی که آن طرف چه خبر است . مردم معاد رو فراموش کرده اند . برای همین جایی بردمت که از خط دور باشی اما رفقای ما آن شب به خط دشمن زدند . سجاد مرادی و سیدیحیی براتی که سر ستون قرار گرفتند ، اولین شهدا بودند ، مدتی بعد مرتضی زارع ، بعد شاهسنایی و عبدالمهدی و ... در طی مدت کوتاهی تمام رفقای ما که با هم بودیم ، همگی پرکشیدند و رفتند . درست همانطور که قبلا دیده بودم . جواد محمدی هم بعدها به آنها ملحق شد . بچه های اصفهان را به ایران منتقل کردند . من هم با دست خالی از میان مدافعان حرم به ایران برگشتم . با حسرتی که هنوز اعماق وجودم را آزار می داد . به من مدتی از ماجرای بیمارستان گذشت . پس از شهادت دوستان مدافع حرم ، حال و روز من خیلی خراب بود . من تا نزدیکی شهادت رفتم اما خودم می دانستم که چرا شهادت را از دست دادم ! گفته بودند که هر نگاه حرام ، حداقل شش ماه شهادت آنان که عاشق شهادت هستند را عقب می اندازد . روزی که عازم سوریه بودیم ، پرواز ما با پرواز آنتالیا همزمان بود ! چند دختر جوان با لباس هایی بسیار زننده در مقابل من قرار گرفتند و ناخواسته نگاه من به آن ها افتاد . بلند شدم و جای خودم را تغییر دادم . هرچه می خواستم حواس خودم را پرت کنم انگار نمی شد . اما دیگر دوستان من ، در جایی قرار گرفتند که هیچ نامحرمی در کنارشان نباشد . این دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند . نمیدانم، شاید فکر کرده بودند من هم مسافر آنتالیا هستم . هرچه بود ، گویی ایمان و اعتقاد من آزمایش شد . گویی شیطان و یارانش آمده بودند تا به من ثابت کنند هنوز آماده نیستی . با اینکه در مقابل عشوه های آنان هیچ حرف و هیچ عکس العملی انجام ندادم ، اما متأسفانه نمره قبولی از این آزمون نگرفتم . در میان دوستانی که با هم در سوریه بودیم ، چند نفر دیگر را می شناختم که آنها را جزو شهدا دیده بودم . میدانستم آنها نیز شهید خواهند شد . یکی از آنها على خادم بود . ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀••┈••❈✿📖✿❈••┈••❀    @hamdelanqoran🌸✨🌸✨ کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸 برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨
•❃•||• ﷽ •||•❃• 📚 کـتـاب: سـه دقـیقـه در قـیامـت ⏳ 𖧷- - - - - - - - - - - - - - - - - - -𖧷 علی پسر ساده و دوست داشتنی سپاه بود . آرام بود و با اخلاص . توی فرودگاه ، در جایی نشست که هیچ کسی در مقابلش نباشد . تا ایک وقت آلوده به نگاه حرام نشود . در جریان شهادت رفقای ما ، علی هم مجروح شد ، اما همراه با ما به ایران برگشت . من با خودم فکر می کردم که علی به زودی شهید خواهد شد ، اما چگونه و کجا ؟! یکی دیگر از رفقای ما که او را در جمع شهدا دیده بودم ، اسماعیل کرمی بود . او در ایران بود و حتی در جمع مدافعان حرم حضور نداشت . اما من او را در جمع شهدایی که بدون حساب و کتاب راهی بهشت می شدند مشاهده کردم ! من و اسماعیل ، خیلی با هم دوست بودیم . یکی از روزهای سال ۹۷ به دیدنم آمد . یک ساعتی با هم صحبت کردیم . اسماعیل خداحافظی کرد و گفت : قرار است برای مأموریت به مناطق مرزی اعزام شود . رفقای ما عازم سیستان و بلوچستان شدند . مسائل امنیتی در آن منطقه به گونه ای است که دوستان پاسدار ، برای مأموریت به آنجا اعزام می شدند . فردای آن روز سراغ على خادم را گرفتم . گفتند رفته سیستان . یکباره با خودم گفتم : نکند باب شهادت از آنجا برای او باز شود !؟ ... سریع با فرماندهی مکاتبه کردم و با اصرار ، تقاضای حضور در مرزهای شرقی را داشتم . اما مجوز حضور ما صادر نشد . مدتی گذشت . با رفقا در ارتباط بودم اما نتوانستم آنها را همراهی کنم . در یکی از روزهای بهمن ۹۷ خبری پخش شد . خبر خیلی کوتاه بود . اما شوک بزرگی به من و تمام رفقا وارد کرد . یک انتحاری وهابی ، خودش را به اتوبوس سپاه میزند و دهها رزمنده را که مأموریتشان به پایان رسیده بود به شهادت می رساند . سراغ رفقا را گرفتم . روز بعد لیست شهدا ارسال شد . على خادم و اسماعیل کرمی هر دو در میان شهدا بودند . البته بعد از شهادت دوستانم ، راهی مرزهای شرقی شدم . مدتی را در پاسگاه های مرزی حضور داشتم . اما خبری از شهادت نشد ! یک روز دو پاسدار را دیدم که به مقر ما آمدند . با دیدن آنها حالم تغییر کرد ! من هر دوی آنها را دیده بودم که بدون حساب و در زمره شهدا و با سرهای بریده شده راهی بهشت بودند . برای اینکه مطمئن شوم به آنها گفتم : نام هر دوی شما محمد است ، درسته ؟ آنها تأیید کردند و منتظر بودند که من حرف خود را ادامه دهم ، اما بحث را عوض کردم و چیزی نگفتم . من در اداره مشغول به کار بودم . با حسرتی که غیر قابل باور است یک روز در نمازخانه اداره دو جوان را دیدم که در کنار هم نشسته بودند . جلو رفتم و سلام کردم . خیلی چهره آنها برایم آشنا بود . به نفر اول گفتم : من نمیدانم شما را کجا دیدم . ولی خیلی برای من آشنا هستید . می تونم فامیلی شما را بپرسم ؟ نفر اول خودش را معرفی کرد . تا نام ایشان را شنیدم ، رنگ از چهره ام پرید ! یاد خاطرات اتاق عمل و ... برایم تداعی شد . بلافاصله به دوست کناری او گفتم : نام شما هم باید حسین آقا باشه ، درسته ؟ او هم تأیید کرد و منتظر شد تا من بگویم که از کجا آنها را می شناسم . اما من که حال منقلبی داشتم ، بلند شدم و خداحافظی کردم . خوب به یاد داشتم که این دو جوان پاسدار را با هم دیدم که وارد برزخ شدند و بدون حسابرسی اعمال راهی بهشت شدند . @hamdelanqoran🌸✨🌸✨ کانال همدلان قرآن✨🌸✨🌸 برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم ۞اَللّهُمَّ۞ ۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞ ۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞ ۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞ ۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞ ۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞ ۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞ ۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞ ۞طَویلا۞ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 @hamdelanqoran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۷🌹از سوره نساء🌹 اَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّواْ أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَءَاتُواْ الزَّكَوة فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةَ وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَآ أَخَّرْتَنَآ إِلَى‏ أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْأَخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلاً آیا نمى نگرى كسانى را كه (پیش از هجرت) به آنان گفته شد (اكنون) دست نگهدارید و نماز به پا دارید و زكات بپردازید. لیكن چون جهاد (در مدینه) بر آنان مقرّر شد، گروهى از آنان از مردم (مشرك مكّه) چنان مى ترسیدند كه گویا از خدا مى ترسند، بلكه بیش از خدا (از كفّار مى ترسیدند) و (از روى اعتراض) گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب كردى؟ چرا ما را تا سرآمدى نزدیك (مرگ طبیعى) مهلت ندادى؟ بگو: برخوردارى دنیا اندك و ناچیز است و براى كسى كه تقوا پیشه كند آخرت بهتر است، و به اندازه ى رشته ى میان هسته خرما، به شما ستم نخواهد شد. آیه ۷۷🌹از سوره نساء🌹 اَلَمْ تَرَ=آیا ننگریستی إِلَى=به سوی الَّذِينَ= کسانی قِيلَ = گفته شد لَهُمْ=به آنها كُفُّواْ = بازدارید[ از جنگ] أَيْدِيَكُمْ= دست‌هایتان را وَأَقِيمُواْ = و برپادارید الصَّلَوةَ= نماز را وَءَاتُواْ= و بدهید الزَّكَوة= زکات را فَلَمَّا =پس هنگامیکه كُتِبَ=نوشته شد عَلَيْهِمُ=بر آنان الْقِتَالُ= جنگ إِذَا =ناگاه فَرِيقٌ= گروهی مِّنْهُمْ= از آنان يَخْشَوْنَ=ترسیدند النَّاسَ= از مردم كَخَشْيَةِ =مانند ترسیدن از اللَّهِ= الله أَوْ= یا أَشَدَّ= ترسی خَشْيَةَ=سخت تر وَقَالُواْ= وگفتند رَبَّنَا =[ای]پروردگار ما لِمَ =چرا كَتَبْتَ =نوشتی عَلَيْنَا =برما الْقِتَالَ=جنگ را؟ لَوْلَآ =چرا واپس أَخَّرْتَنَآ=نگذاشتی مارا إِلَى‏ =تا أَجَلٍ=مدتی قَرِيبٍ=نزدیک قُلْ=بگو مَتَاعُ=بهره مندی الدُّنْيَا=دنیا قَلِيلٌ=اندک است وَالْأَخِرَةُ=وآخرت خَيْرٌ=بهتراست لِّمَنِ=برای کسی که اتَّقَى=پرهیزکاری کند وَلَا تُظْلَمُونَ=وستم نمی بیند فَتِيلاً=به اندازه رشته هسته خرمایی @hamdelanqoran
به نام خدا سلام پاسخ سوال روز گذشته : کفر ، طاغوت ، شیطان سوال روز جمعه ۳۱ فروردین ماه با گوش فرا دادن به  فایل صوتی فوق(تفسیر آیه  ۷۷   سوره مبارکه ی نساء، استاد قرائتی) بفرمایید که: سرچشمه ی اعتراض به خدا چه بود؟ ثواب امروز برا سلامتی حضرت آقا امام زمان عجل الله تعالی پاسخ دهندگانی که اولین بار هست پاسخ می دهند مهلت ارسال پاسخها تا ساعت ۲۴ شب به آیدی زیر : @Hn4664 پاسخ دهندگان قبلی حتما و فقط به همان آیدی که قبلا در شخصی اعلام شده ارسال نمایند. لطفا قوانین سوال و پاسخ روزانه ی قرآنی که در کانال سنجاق گردیده را مطالعه بفرمایید. @hamdelanqoran برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا