فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | #فیلم تاثیرگذاری از #لحظه_شهادت یک رزمنده در دوران دفاع مقدس🥺🥺
اینفیلم رو چندین بارببینید..
فاصلهی زندگی در این دنیا و در دنیای دیگر همینقدر است
بعضی وقتا به اندازه نفر جلویی..
همینقدر فرصتمون کمه همینقدر وقت نداریم
اگه این کلیپرو باز کردی و یکم حالت عوض شد بدون دیگ فرصتی نداری
ینی به یک آگاهی رسیدی از زندگی که هر لحظه ممکنه از دنیا بری..😓
درسته که ما مثه این شهدای عزیزنمیتونیم بشیم ..دیدین چقد راحت جوون ایرانمون شهید شد؟
توبه کردن خیلی خوبه ها هیچ وقتم دیر نیس حتی با شدید ترین گناه ها و تعداد خیلی زیادش
به شرطی که توبه جانانه کنی و دیگ از اون کاری که توبه کردی پشیمون واقعی بشی و انجامش ندی ..اونوقت توبت قبوله😊
همین امشب به خاطر همین شهدای عزیزمون
اولا توبه از گناهانمون کنیم دوما فاتحهای بخونیم برای تمام شهدایی که برای نجات کشور و حفظ ناموسشون از این جون که برای ماها خیلیی عزیزه و به هر دری میزنیم تا داشته باشیم گذشتن..
#بخوانیمحمدوفاتحهایبرایشهدایکشور
#توبه #توبه #توبه
@hamechydon
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 آیت الله خامنه ای
موضوع:#یادمرگ
در لحظهی مرگ به ما کسی نزدیک تر از خدا نیست..
دیگ کی میخواید توبه کنید؟؟
یهو دیدید نشداا
امشب این پست رو دیدی و گفتی فردا توبه میکنم ولی عمرتون یهو دیدید به فردا کفاف نداد..😊
همین الان از خدای بزرگطلب آمرزش و مغفرت کنید و توبهی مردانه...♥️🌱
#توبه #توبه #توبه
✅کلیپ بسیار تأثیرگذار👍
#پیشنهادی
@hamechydon
✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
🌼امیر نگاهت باش تا اسیر گناهت نشوی
✍در بنیاسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به #گناه آلوده میشد! درب خانهاش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به #دام میکشید، هرکس به نزد او میآمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او میداد! عابدی از آنجا میگذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچهای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد کهای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبیهایم از بین خواهد رفت!
رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند میترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند. گفت: ای زن! من از خدا میترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت میخورد و سخت میگریست! زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که میخواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سالهاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید #ترس من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال #توبه کرد و در را بست و جامه کهنهای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج میدهم، شاید با من #ازدواج کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد.
بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین #خدا شدند!!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی، ج 13، نوشته استاد حسین انصاریان
@hamechydon