هدایت شده از •| عشقیعنیایستادگی |•
#01
پس من ردا رها کرده و دامن جمع نموده و در این اندیشه بودم که
دست تنها برای گرفتن حقِ خود بپا خیزم؟ یا صبر پیشه سازم؟
صبری که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا قیامت اندوهگین نگه میدارد...
پس از ارزیابی درست؛ صبر و بردباری را خردمندانهتر دیدم،
پس صبر کردم؛ در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود
و با دیدگان خود مینگریستم که میراث مرا به غارت میبرند...
ناچار باز هم کوتاه آمدم و با آنان هماهنگ گردیدم، یکی از آنها با کینهای که از من داشت، روی برتافت و آن دیگری -اطرافیانش- را بر حقیقت برتری داد
و آن دو نفرِ دیگر که زشت است آوردن نامشان...
جمعی پیمان شکستند و گروهی سر باز زده و خارج شدند...
ما از كسانی بودیم كه یادش به فراموشی سپرده شده، نورش به خاموشی گرایید و فریادش قطع شد، آن چنان كه گویی زمانه ما را بلعید...
سالها به همین منوال گذشت...
من دراین مدّتِ طولانیِ محنتزا و عذابآور، چارهای جز شکیبایی نداشتم، تا آنکه روزگار سپری شود…
-شعله ای از آتش دل بود-
-زبانه کشید ؛
-فرو نشست-
خاموش کن که همت ایشان،پیِ تو است
تأثیرِ همت ست تَصاریفِ ابتلا
-عاشق اگر رنگ معشوق نگیرد که عاشق نیست
#شقشقیه #نهج_البلاغه
#متهم_ردیف_اول #متهم
#Ista #istagram #quote