eitaa logo
جُحفِه (حامد ملحانی)
287 دنبال‌کننده
105 عکس
1 ویدیو
1 فایل
نوشته های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی حامد ملحانی
مشاهده در ایتا
دانلود
یک انتخاب (قسمت اول) شنبه ۹ تیر "باید کاری کرد! حداقل به اندازه توان خودم! باید! باید!" این جمله از صبح داره توی سرم می چرخه. تماس می گیرم با حاجی. میگم "چه کنیم؟" می گه "امشب بعد نماز توی مسجد جمع میشیم، تو هم به بقیه بچه ها بگو بیان." حاجی دیسک کمر داره. میدونم امشب با درد میاد تو جلسه! نماز رو میرم مسجد در محله ای از اهواز که معمولا یا رای نمیدن یا اونطرفی رای میدن. بعد نماز، مسجد خلوت شده. میشینیم تو حلقه ای گوشه مسجد. حاجی هنوز نیومده. بابت کمرش باید بره آب درمانی، بعد بیاد مسجد! بچه ها کلافه ان. اون یکی دوستمون که اونم روحانیه جلسه رو زودتر شروع میکنه. بعدش هم نوبت من میشه که حرف بزنم‌. دلم پره. وسط های جلسه حاجی لنگان لنگان میاد. بعضی از بچه ها به قالیباف رای دادن، بعضی به جلیلی. اما الان همه یکدلند. ! حرف های اولیه رو می زنیم. الان وقت تردید نیست. باید بریم کف خیابون، بین مردم. تصمیم میگیریم دو تا ایستگاه صلواتی بزنیم تو محله. پوستر پخش کنیم. میز گفتگو بذاریم. شربت بدیم. آهنگ های انقلابی و مذهبی پخش کنیم. موج ایجاد کنیم. شور ایجاد کنیم. تقسیم کار می‌کنیم. کی اسپیس ها رو میاره و میبنده. برق از کجا بگیریم. ایستگاه صلواتی رو کجا بذاریم که مزاحم مردم نباشه. چی پخش کنیم. با چی پخش کنیم. پول شربت و ایستگاه رو از کجا بیاریم. باز هم مثل همیشه مشکل پول داریم. یکی از بچه ها می پرسه، ستاد جلیلی چقدر بهمون میده برای این دو ایستگاه؟ جواب روشنه: "هیچی" . باید مردمی بریم جلو. خودمون پول بذاریم رو هم. یکی از بچه ها چراغ اولو روشن میکنه و پول شربت این چند روز دو ایستگاه رو تقبل می کنه! ۵ میلیون تومن ناقابل! جلسه با صلوات ختم میشه. از فردا باید ایستگاه ها رو راه بندازیم. دارم از جلسه میرم بیرون و به این فکر می کنم: "با درد باید اومد تو جلسه" ادامه دارد... حامد ملحانی به کانال جحفه بپیوندید ⬇️ https://eitaa.com/hamedmalhani
یک انتخاب (قسمت دوم) یکشنبه ۱۰ تیر آفتاب تابستون اهواز داره میشینه. هوا اما بی تفاوت به عقربه های عصر، هنوز گرمه. ایستگاه رو گذاشتیم توی سایه، دور فلکه، کناربانک. یک طرف ایستگاه، یه وانتی، بساط پتو فروشی داره، طرف دیگر اما وانت سبزی فروش ایستاده است، در شرایط "بین الوانتین" هستیم! پرچم بزرگ ایران را می پیچیم دور ایستگاه! دیوارمون پرچم ایرانه! سفت کردن اسپیس ها، گرفتن برق از کیوسک مطبوعاتی گوشه فلکه، زدن بنر بالای ایستگاه، آوردن دیگ شربت آبلیمو و وصل کردن سیستم صوتی، حدودا دو ساعتی زمان می بره. پوستر رو می چسبونیم روی در و دیوار ایستگاه. آهنگ ها هم تو موبایل بچه ها آماده ان. بچه ها میگن شروع کنیم؟! میگم "یا علی" سینی شربت+صدای آهنگ های انقلابی+ پوسترهای جلیلی+ ۱۰، ۱۲ تا جوون این کل بضاعت ماست! کسانی که عبور میکنن خسته از گرما، گلویی تازه میکنن. بعضی از بچه ها، باهاشون حرف میزنن! اول می پرسن رای میدن یا نه؟ و اگه رای میدن نظرشون چیه؟ بعضی ها حوصله ندارن. بعضی ها مصمم به پزشکیان یا جلیلی هستن. اما اونهایی که مرددن گزینه های خوبی برای بحث هستن. یه عده هم که اصلا خبر ندارن جمعه، انتخاباته! دو تا خانم مسن شربت بر میدارن. می پرسم به کی رای میدید. دو تایی میگن "پزشکیان". علت رو می پرسم. یکیشون میگه "میخوام توافق کنن، اوضاع خوب بشه". کمی بحث می کنیم یکیشون قانع و دومی مردد میشه. میگم " حداقل مناظره ها رو نگاه کنین". میگه " شوهرم دور قبل نذاشت ولی این سری رو نگاه میکنم حتما" اون طرف تر حاجی داره با یه نفر بحث می کنه. تمام که میشه، می پرسم "چی شد؟" میگه "موفق شدم، به پزشکیان رای میده". جا می خورم. "حاجی فازت چیه؟ ما این همه زحمت کشیدیم برای جلیلی ستاد زدیم" میگه "اصلا نمی خواست رای بده، اینجوری حداقل تو انتخابات مشارکت میکنه!" یه تیبا می ایسته. شیشه ها پایینه. راننده خیس عرقه. شربت براش می برم. می پرسم پوستر بچسبونیم پشت ماشینت. میگه "بچسبون. من اسنپ کار میکنم. با مسافرهام همش صحبت می کنم به جلیلی رای بدن" یه جوون با تی شرت سبز میاد شربت بر میداره همینجور که داره میره میگه "ولی من به پزشکیان رای میدم ها" هر دو می خندیم. اینجا کف خیابون همه چیز قشنگ تر از فضای مجازیه! طعم شربت آبلیمو، پرچمی که دیوار ایستگاهمونه، وانت پتو و سبزی و مردمی که لبخند میزنن! ادامه دارد... حامد ملحانی به کانال جحفه بپیوندید ⬇️ https://eitaa.com/hamedmalhani
یک انتخاب (قسمت سوم) بامداد جمعه ۱۵ تیر خدایا تو شاهدی! ما آنچه در توانمان بود در این یک هفته انجام دادیم. این "ما"، لشکری است از آدم های مختلف! بدون سازماندهی تشکیلاتی منسجم! بدون پول واریزی از ستاد مرکزی! بدون نفع شخصی و مالی! از جان و مال، مایه گذاشتیم! روستا رفتیم! حاشیه شهر رفتیم! درِ خانه ها رفتیم! توی بازار رفتیم! کف خیابان بودیم! همان جا توی ایستگاه صلواتی، کنار خیابان نماز خواندیم! طعنه شنیدیم! فحش خوردیم! نه فقط برای شخص که برای هدفی والاتر، عمیق تر، دورتر! ما زورمان را زدیم! زورمان همین قدر بود! تو برکت بده به این تلاشمان! به عرق هایی که ریخته شد! به پول هایی که از جیب هایمان خرج کردیم! به وقت هایی که به جای کنار خانواده بودن، صرف بحث شد! به خستگی هایمان تو برکت بده! ضریب بده! زور ما همین قدر بود! تو شاهدی! و همین که تو هستی، برای همه ما کافیست! ادامه دارد... حامد ملحانی به کانال جحفه بپیوندید ⬇️ https://eitaa.com/hamedmalhani
یک انتخاب (قسمت چهارم) بامداد شنبه ۱۶ تیر هنوز آمار رسمی منتشر نشده است ولی خبرهای غیررسمی نشان می دهد رئیس جمهور شده است! حادثه هلیکوپتر ۳۰ اردیبهشت، با ماجراهای بعدش، در یک پیچش تاریخی، را از گور برگرداند و به میز قدرت پاستور رساند! برای آنچه گذشت و آنچه خواهد آمد، وقت تحلیل در روزهای آینده هست! الان فقط باید در تاریکی شب، به افق زل زد! افسوس ... حامد ملحانی به کانال جحفه بپیوندید ⬇️ https://eitaa.com/hamedmalhani