به بهانه دیدار مردم سیستان و بلوچستان با رهبر انقلاب و اشاره ایشان به سفرشان به این استان در سال ۱۳۸۱
کتاب داستان سیستان روایت رضا امیرخانی از این سفر، کتاب بسیار زیبا و خواندنی است که مطالعه آن را اکیدا توصیه میکنم.
در ادامه بخشهایی از این کتاب -که حضور رهبر انقلاب در منزلی که قبل از انقلاب و در زمانی که در ایرانشهر در تبعید بودند در آنجا به سر میبردند را روایت میکند-، ببینید👇
با "همهمه" همراه شوید🔻
@hamhamee
📖 لحظهاي احساس نكردم كه غرور وي را فراگرفته باشد كه چه سيري داشته است از ديروز تا امروز. و در چهرهاش ميتوانستم بخوانم كه دوباره حاضر است به همان حال ديروز نيز برگردد. راضي به رضاي خدا بودن است كه آدم ميسازد...
بعد آقا برميگردد. به درگاهي نرسيده عينكش را درميآورد و با دستمال چشمها را پاك ميكند. نميدانم چرا؟ داخل حياط كنار باغچه مينشيند و به گل سرخي خيره ميشود.
-چقدر ما به اين باغچه ميرسيديم...
حالا همه دور نشستهايم و جوان متصدي خانه چاي آورده است. آقا مدام به در و ديوار خانه نگاه ميكند. به ايوان، به حياط، به باغچه...
-بعدازظهرها اين خانه مأمني بود براي انقلابيها و جوانان روشنفكر شهر. تختي بود در اين ايوان كه همه مينشستيم و صحبت ميكرديم.
مردم دم در ايستادهاند و هياهو ميكنند و ميخواهند داخل شوند. اما تيم حفاظت ممانعت ميكند. آقا متوجه ميشود و استكان چاي را نيمه تمام روي سيني ميگذارد و اشاره ميكند كه اهل محل داخل شوند.
مردم مثل سيل ميريزند توي خانه. نگرانم كه مبادا هجوم ببرند به سمت آقا. بچههاي حفاظت به سختي سعي ميكنند كه آنها يكي يكي نزديك آقا بروند. هر كدام بعد از سلام و احوالپرسي سعي ميكند، نزديك آقا روي زمين بنشيند. پيرمردي با كلاه بافتني كنار دست ما نشسته است و همه چيز را دوباره براي آقا ميگويد:
-چهار تا پسر هم دارد. شكرالله را بايد يادت باشد آقا. جوانكي بود وقتي شما رفتي. حالا عزيزالله هم ديپلم دارد، اما كسي سر كار نميبردشان. يك فكري نبايد كرد؟
آقا ميخندد و ميگويد چرا. چند نفري از اعيان محله، با سر و وضع مرتب نزديك ميآيند و خودشان را خيلي به آقا ميچسبانند، اما آقا انگار نميشناسدشان. يكهو آقا آنها را كنار ميزند و به پيرمردي در انتهاي صف اشاره ميكند و با لبخند ميگويد، سلام... آي سلام را بيش از دو مد قاريان ميكشد. آقا جلو پايش نيمخيز ميشود و پيرمرد خود را روي سينه آقا مياندازد.
-حاجي رحمان، كجايي؟ حالت چطور است... عبدالرحمان سجادي...
پيرمرد گريه ميكند.
-آقا! ما را يادت هست، خواب ميبينم انگار...
-بله! حاجي رحمان! سيد نواب كجاست؟
عبدالرحمان پوست دستش انگار رفته است. سرخ است و زخمي. دستش را ميكشد روي دست آقا. يكي از محافظها به تندي دستش را كنار ميزند. محافظ مچ دست پيرمرد را ميگيرد تا به محل سرخي پوست دست نزده باشد. اما آقا دوباره خم ميشود و دست پيرمرد را در دست ميگيرد، از همان محل زخم... او دستش را روي صورت آقا ميكشد. با گريه ميگويد:
-قلبم را هم عمل كردهام!
-آخي!
چه محبتي است ميان اين دو. سر در نميآورم. آقا همانجور كه دست سيد را نگه داشته است، نگاهي به ما ميكند و ميگويد:
-مرد خداست اين سيد عبدالرحمن.
سيد كه تازه به خود آمده است، خودش را كنار ميكشد و به دوربينهاي صدا وسيما نگاه ميكند و ميگويد:
-ببخشيد، دست خودم نبود...
آقا بسيار با محبت با او حرف ميزند. من گريهام گرفته است، ناجور. نگاه ميكنم به دور و بر. دست محمدحسين نيز ميلرزد و نميتواند درست فيلم بگيرد. صدايم را صاف ميكنم و ميگویم:
-فيلمت را بگير، محمدحسين!
اين را از عبدالحسيني ياد گرفتهام. سر كار با جديت عكس ميگيرد؛ كاملا حرفهاي. به قول خودش تا صبح وقت هست براي گريه كردن. جوري كه ريش بلندش خيس خيس شود...
-اين آقا سيد رحمان سجادي را با شكرالله بردند شهرباني. گفته بودند چرا با اين تبعيدي مراوده داريد؟ گفته بود اين ملاي ماست، روحاني ماست. ما ميرويم ازش مسئله ميپرسيم...
سيد رحمان كه كنار من نشسته است، سر تكان ميدهد و با بغض ميگويد:
-به خدا راست ميگويد... روحاني ما بود... هر شب تو تلويزيون همين را بهاش ميگويم. ميگويم تو كه روحاني ما بودي، حالا روحاني همه شدهاي و ما را يادت رفته؟ نه... يادش نرفته...
آقا يكايك حضار را به اسم صدا ميكند و ميفهميم كه همهشان را ميشناسد. به جز يك مورد كه آقا كسي را عليرضا صدا ميزند و او ميگويد:
-غلامرضا هستم آقا، بردار عليرضا...
-پس كجاست عليرضا؟
-مكه است آقا. نميدانست كه شما ميآييد...
جمع بسيار صميمياند. نگاه ميكنم. زانوان هيچكدام نميلرزد. دستان هيچكدام از ترس روي سيينهها خشك نشده است. هيچكدام از نگاه رهبر فرار نميكند.
با "همهمه" همراه شوید🔻
@hamhamee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ گاف تاریخی شبکه منوتو؛ سفر رهبر ایران به سیستان و بلوچستان!
🔹وقتی دیدار پر شور مردم سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی با رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی، اینگونه عوامل منوتو را عصبی و مجبور به گاف میکند!
🔹کارشناس تجزیهطلب و مزدور عبدالحمید هم که کلا رد داده و میگه اینا مردم سیستان و بلوچستان نیستند! یه عده با ریش و سبیل، لباس مردم سیستان رو پوشیدند!
با "همهمه" همراه شوید🔻
@hamhamee
هر کسی که فهمی از واقعیات سیاسی و جامعهشناسی داشته باشد میداند که براندازی نظام جمهوری اسلامی توهمی بیش نیست.
اما اگر به فرض مثال قرار باشد داوطلبانه نظام سیاسی ایران تقدیم اپوزسيون شود، این جماعت یک هفته هم نمیتوانند آن را نگه دارند.
جماعتی که قبل از بدست گرفتن قدرت توان برگزاری یک تجمع واحد بدون اختلاف را ندارند، نظام سیاسی که سهله اگر یک مدرسه را هم به دستشان بدهند نمیتوانند اداره کنند!
با "همهمه" همراه شوید🔻
@hamhamee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مرد سیبیلوی بلوچ به آرزویش رسید
با "همهمه" همراه شوید🔻
@hamhamee
هدایت شده از همهمه
🔴 در این کانال روزی فقط یک مطلب منتشر میشود اما همان یکی حال شما را خوب میکند😍🌸🌱
عضو شوید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2233205079Cd729e313e7