eitaa logo
مشاوره | حامیان خانواده 👨‍👩‍👧‍👦
1.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
618 ویدیو
42 فایل
﷽ 🌱موسسہ‌مشاوره‌حامیان‌خانواده‌ڪاشان 🌱مدیریٺ:فھیمه‌نصیرۍ|مشاورخانواده 09024648315 بایدساخت‌زندگےزیبا،پویا،بانشاط‌ومٺعالےرا♥️ همسرانہ‌آقایان↯👨🏻 @hamsarane_mr همسرانہ‌بانوان↯🧕🏻 @hamsarane_lady سوالےداشتین‌درخدمٺم↯😊 @L_n1368
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان 🦋 🕯 🌿 خنده تمام صورتشو پر کرد و لپمو کشيد و گفت : - آخ آبجی کوچيکه از الان داره خواهرشوهر ميشه . قهقهه ای زدم و کراواتشو از دستش کشيدم و گفتم : + بده من برات ببندم . کراواتو دور گردنش انداختم و مشغول بستنش شدم ، نگاه خيره و پر محبتش روم بود ، با ذوق گفتم : + تموم شد . دستی نوازشگر روی سرم کشيد و گفت : - هميشه همينطور معصوم و پاک بمون ، هميشه برای من آبجی کوچيکه بمون ، الان که یک ساله دانشگاه ميری ولی تا اخرش بزرگ نشو ، بزرگی خطرناکه ، آدم بزرگا زود به زود دلشون ميگره ، داداش بزرگه طاقت دیدن یه قطره اشکتو نداره ، به خاطر یه اخمت حاضرم جونمم فدا کنم . دستمو روی دهنش گذاشتم و گفتم: +این حرفا رو نزن ، روز نامزدیته حرفای خوب خوب بزن . دستاشو دو طرف صورتم گذاشت و گفت : - به من قول ميدی هيچ وقت بزرگ نشی ؟ صدای مامان نزاشت من قولی بدم : - بچه ها بياید دیگه ، باید گل و شيرینی هم سر راه تحویل بگيریم . ای کاش اون روز کمی دیرتر ميرفتيم ولی من به داداش بزرگه قول ميدادم *** پيراهنو روی تی شرتم پوشيدم و بعد از جمع کردن ساکم از اتاق خارج شدم ، وارد آشپزخونه شدم و قابلمه برداشتم تصميم گرفتم به قدری درست کنم که فردا نهار هم داشته باشم ، مشغول درست کردن شدم ، وقتی به خودم اومدم که سبزی هاشو ریختم و در قابلمه رو گذاشتم برنجمم در حال پخت بود ، خيار و گوجه و پيازم رو ميز گذاشتم که بعد از نمازم سالاد درست کنم ، ساعتو نگاه کردم 5:30 رو نشون ميداد پس اذان مغرب گفته شده بود جانمازمو از اتاقم آوردم وسط پذیرایی پهن کردم ، وقتی کارلو نيست من هم آزادی عمل بيشتری دارم ، قنوت بستم و نمازمو خوندم ، قرآن جيبيمو از کيفش درآوردم و صفحه مربوط به سوره یس رو باز کردم ، قرآن خوندن یکی از کارهای مورد علاقه هميشه بوده و هست ، شاید چون از بچگی در کنار تمام کلاس هام هميشه کلاس قرآن هم ميرفتم و طرز صحيح خوندنش رو خوب بلدم ، یادمه مدرسه که ميرفتم زنگ تفریح ها بچه ها یه جا دورم جمع ميشدن و من براشون قرآن ميخوندم ، همه دوستام شيفته صوت و لحن من بودند ✍🏻 ... ╔═🦋🕯══════╗    @hamianekhanevade ╚══════🕯🦋═╝
مشاوره | حامیان خانواده 👨‍👩‍👧‍👦
#مسابقه #قسمت_هشتم ❓❓پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم این عبارت را در مورد کدام پسر و پدر فر
: که از مهم ترین و معتبرترین عالمان شیعی است، در کتاب در مجلس بیست و هفتم با سلسله سند روایتی خودش، نقل می کند که امیرالمؤمنین(ع) به پیامبر اسلام عرضه داشت: " یا رَسولَ ا لله إنَّکَ لَتُحِبُ عَقیلً " شما به علاقه مند هستید؟ پیغمبر فرمود: " ای وَالله " به خدا قسم به عقیل علاقه مندم. " إنِّی لَاُحِبُّهُ حُبَّین " من دو محبت به عقیل دارم. " حُبَّ لَه و حُبَّ لِحُبّ لِِأبی طالِبٍ لَه " یکی این که خود عقیل را دوست دارم و یکی این که عقیل محبوب پدرش حضرت بود، " وَ إنَّ وَلَدَهُ لَمقتولٌ فی مَحَبَّةِ وَلَدِک " علی جان، فرزند عقیل در راه عشق و محبت فرزند تو حسین، شهید می شود. " فَتَدمَعُ عَلَیهِ عُیونُ المُؤمنین " خیلی عجیب است که پیغمبر از نشانه های مؤمن را گریه ی بر مسلم ابن عقیل بیان می کنند. بر او چشم همه ی اهل ایمان اشک می ریزد. " وَ تُصَلی عَلَیهِم مَلائِکةُ المُقَرَّبون " و فرشتگان مقرب پروردگار بر فرزند عقیل، مسلم، صلوات و درود می فرستند. " ثُمُّ بَکاء رَسولُ الله حَتّی جَرَت دُموعُهُ عَلی خَدِّه " با نام بردن از حضرت مسلم، پیغمبر اکرم گریه کردند تا جایی که اشک های ایشان بر روی صورت مبارک شان جاری شد. @hamianekhanevade
✅با تشکر فراوان از مشارکت چشمگیر شما همراهان همیشگی 👌دقت کنید قرعه کشی فقط از میان پاسخ های صحیح انجام می شود. قسمت_هشتم : سرکار خانم ملیحه طاهایی تبریک عرض می کنیم خدمت ایشان 👏👏👏👏👏👏
مشاوره | حامیان خانواده 👨‍👩‍👧‍👦
#مسابقه #قسمت_هشتم ❓❓پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم این عبارت را در مورد کدام پسر و پدر فر
❓❓متن زیر را به دقت بخوانید و ذکر کنید منظور چه کسی است؟ ✅ لطفا منبع را هم ذکر کنید 🌹 ذکر نام و تلفن خود را فراموش نکنید آیدی مدیریت جهت ارسال پاسخ مسابقه: 👇 @Rs1454 ابتدا بايد اين مسئله حل بشود كه انتخاب بزرگ چيست و انسانِ جوان اگرچه چيزى را انتخاب كند، آن انتخاب، در شأن اوست و عامل شكست روحيه‌ی او نمي‌گردد؟ عرض شد شأن روحیه‌ی انسانِ جوان آن است که انتخاب‌های بزرگ داشته باشد و اگر مطابق جوانی‌اش انتخاب نكرد، در تمام عمر به جوانی اش خيانت كرده است. از طرفي ملاحظه كرديد كه اگر انسان به سنّ پيرى رسيد، ديگر نمی‌تواند انتخاب‌های بزرگ داشته باشد؛ هر چند میتواند از انتخاب‌های بزرگ دوران جوانی اش در مرحله‌ی پيرى نیز استفاده كند و در پيرى هم جوان بماند، ولى در سن پیری ديگر به‌راحتى نمی‌تواند انتخابى بزرگ داشته باشد. مصداق انسانى كه در پيرى هم جوان مانده بود را در انسانی چون ......... ملاحظه می‌کردید. وقتى خبرنگار چك‏اسلوواكى با ایشان مصاحبه كرده ‏بود، پس از مصاحبه اقرار می‌کند: «روحيه‌ی اين انسان، مثل يك جوان بيست و چهارساله است». يعنى روحیه‌ای پر از حرارت و امیدوار به آینده. زیرا ایشان در مرحله‌ی جوانىِ خود يك انتخاب بزرگ داشته‌اند و چون انتخابشان در جوانى بزرگ بوده در دوره‌ پیری هم با همان روحیه‌ی جوانی به سر می‌برند. ⌛️ مهلت ارسال پاسخ تا ساعت ۱۲ امشب @hamianekhanevade
🧡-!﷽!-🧡 توجه کنید توجه کنید•*-*🚎🍔● امروز تایم داریم•*-*🛵💕● شرطِش نصب پیامرسان !*-*📒🌸● (پیام‌رسان رو نصب کنید وارد لینک پایین پوستر شوید،ودر مسابقه شرکت کنید). ظرفیت زیاد!•↯♡🧜🏻‍♀🥤● جایزش !-*🤤💚● 《توسط!• *-*🍫🍓● ⏰ فرصت پایان مسابقه: 🌐|××~•با موضوعات:•~•××|🌐 امام(ره) امام(ره) (دوبرگهA4)"پشت ورو" امام(ره) براێ ارسال آثار 🛍🛒...»•♪| @hamianekhanevade_admin🌙🍃 ❗️نکته: ارسال آثار فقط در پیامرسان جایز ومورد قبول است. در کانال خاصمون:↯•*-*🖐🏻🥤● 💙 تنها گروه ی فعال و دوست داشتنی ╔═💠🌸💠═════════╗ 💠تنها کانال اختصاصی 💙اینجا دختران میدان دار عرصه فرهنگی اند https://gap.im/firuzeneshan ╚═════════💠🌸💠═╝
🙏🏻🙏🏻عزیزان و همراهان گرامی با عرض پوزش فراوان،اما متاسفانه اگر از طریق اپلیکیشن هایی مانند: اقدام فرمایید قبول نخواهیم کرد😔😔😔و فقط در اپلیکیشن گپ مورد قبول می باشد...🙏🏻🙏🏻 ✅ همین الان اپلیکیشن رو نصب کنید و بدون هیچ گونه ناراحتی در مسابقه شرکت کنیدو برنده جایزه 🎁 ما باشید. @hamianekhanevade
رمان 🦋 🕯 🌿 دلم هوای اون روزها رو کرده بود ، به یاد اون روزها با صدای بلند شروع به خوندن کردم ،نميدونم از از دل شکستم بود یا اعجاز آیه ها که بغضم شکست و اشکام روی گونه هام راه پيدا کردن و روی کلمات خداوندی می افتادند ولی من خوندن رو قطع نکردم و تا آخر ادامه دادم ، وقتی تموم شد گریه ام شدت گرفت و سرم به سجده افتاد ، صدای کارلو با همون زبون ایتاليایی از پشت سرم گفت : - این چی بود ؟! سریع تو جام نشستم و به عقب برگشتم ، کارلو روی زانوهاش روی زمين نشسته و دستش روی قلبش بود ، اینقدر شوکه شده بودم صدام درنميومد ، به سختی گفتم : + قرآن - قرآن ؟ + کتاب ما مسلمان ها . -اگر یه کتاب معموليه ، پس چرا حال من اینطوری شد ؟! نميدونستم چه جوابی باید بهش بدم ! اومد جلو و قرآن رو برداشت و بازش کرد ، چند ثانيه ای مدام ورق ميزد ولی چيزی سردرنمياورد ، آخر سر گفت : - این کتاب ترجمه ایتاليایی نداره ؟ به علامت مثبت سرمو تکون دادم و از جام بلند شدم ، به اتاقم رفتم و قرآن به ترجمه ایتاليایی که همراهم بود رو آوردم ، کتابو گرفت و گفت : + متشکرم ، ميخونم و برميگردونم ، فقط ميتونم بپرسم این کتاب ویژگی خاصی داره ؟ + خب ویزگی های این کتاب همگی خاص هستند مثل معجزه بودن این کتاب -معجزه چه کسی ؟ + پيامبر ما مسلمان ها . بدون هيچ حرفی از جاش بلند و وارد اتاقش شد . جانمازمو جمع کردم و به اتاقم رفتم ، لباسمو با لباس مناسبی عوض کردم و به آشپزخونه رفتم ، پياز برداشتم و بعد از پوست کندن برای تکميل سالاد شيرازی روی خيار و گوجه خورد شده ریزش کردم ، زیر برنج و خورشت رو خاموش کردم که کارلو وارد شد ، یه نفس عميق کشيد و گفت : - این بوی چيه ؟ + بوی غذای منه - غذای ایرانی ✍🏻 ... ╔═🦋🕯══════╗    @hamianekhanevade ╚══════🕯🦋═╝
رمان 🦋 🕯 🌿 + بله - اسمش چيه ؟ + قورمه سبزی - بوی فوق العاده ای داره ، امکانش هست ازش تست کنم ؟ دلم ميخواست از اون جوابای رک و بی پرده خودش بهش بدم و بگم نه ، آخه بعد از چند ماه غربت نشينی ميخواستم دو وعده غذای مورد علاقمو بخورم ولی در مرام ایرانی جماعت نميگنجه که بشينه جلوی یه نفر غذا بخوره و اون یه نفر فقط نگاه کنه ، سرمو به نشونه موافقت تکون دادم و دو بشقاب برنج و خورشت جداگانه کشيدم و یکيشو جلوی کارلو و یکيشم جلوی صندلی خودم گذاشتم ، دو پياله هم سالاد شيرازی و پارچ دوغ دست ساز خودم تکميل کننده ميز غذا بود نگاه پر از سوال کارلو روی ميز بود ، شروع به توضيح دادن کردم که باید از خورشت روی برنج بزاره ، ميتونه توی سالادش آبليمو و روغن زیتون بریزه و ... شروع به خوردن کرد ، تمام توجه ام به عکس العملش بود ، ولی کارلو قاشق های بعدی هم خورد و نظری نداد ، از چهره سرد و بی روحش هم هيچ چيزی نميشد برداشت کرد ، نفس عميقی از حرص کشيدم و منم شروع به غذا خوردن کردم ... با دستمال دور دهنمو پاک کردم و دستی به شکم صافم کشيدم ، خيیییییلی چسبيد ، دستم درد نکنه ، ولی کارلو هنوز داشت ميخورد ، ماشاالله خوش خوراکه ، پس غذاهای خودشون خوب نيست که به اندازه معمولی ميخوره و هيکل روفرمی داره اگر ایرانی بود مطمئنا یه شکم بزرگ زودتر از خودش وارد ميشد از تصور کارلو با شکم بزرگ خندم گرفت سعی کردم خودمو کنترل کنم ، نهایتا یه لبخند مليح روی لبهام شکل گرفت ، بالاخره وقتی همه برنج و خورشت تمام شد از خوردن دست کشيد ، من با چشمای گرد شده فقط به قابلمه های خالی نگاه ميکردم ، کم کم از حالت تعجب به غمگينی رسيدم ، غم تمام وجودمو فرا گرفت آخه خير سرم ميخواستم فردا ظهر هم قرمه سبزی کوفت کنم ! ظرفا رو جمع کردم و با قابلمه شستم ، آشپزخونه که مرتب شد وارد پذیرایی شدم ، با درکمال حيرت کارلو داشت قرآنو با سردرگمی نگاه ميکرد : +اگه وضو داشته باشی بهتره . سرشو بلند کرد و گفت : - چی ؟ در حالی که به سمت اتاقم ميرفتم گفتم: ✍🏻 ... ╔═🦋🕯══════╗    @hamianekhanevade ╚══════🕯🦋═╝
✅با تشکر فراوان از مشارکت چشمگیر شما همراهان همیشگی 👌دقت کنید قرعه کشی فقط از میان پاسخ های صحیح انجام می شود. : جناب آقای مهدی زاهدی تبریک عرض می کنیم خدمت ایشان 👏👏👏👏👏👏