eitaa logo
🤲 ربنا آتنا شهادت 🩸
2.6هزار دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
11.5هزار ویدیو
37 فایل
☫﴿﴿ خُِـَِבَِاَِیَِاَِ شُِکَِرَِتَِ ﴾﴾☫ 💫 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ 💫 ❣️جانم ؋ــבاے رهبر ،...🩸 🌷 پاﯾاﻧموטּ:شه‍ادتموטּِ اِن شاءاللّٰه‍ :)🕊 💧ارتباط با خادم کانال : @Hamid691Roshanaei
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌꧁༼﷽༽꧂ ܢ̣ܢܚܩܢ ܝ‌ܢ̣ߺ ߊ‌ܠܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ ࡐ‌ߊ‌ܠࡎܥ‌‌ࡅ࡙ܧࡅ࡙ࡍ߭ ߊ‌َܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐ‌َܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊ‌ܠܦ‌َــــܝ‌َܥܼܢ🌤 📹نماهنگ فوق‌العاده محشر بسیار سوزناک تقدیم به شهدای مدافع حرم با صدای حاج مهدے رسولے 🎼بارون بارونه حال و هوای دل من زنجیر دنیاست به دست و پای دل من !!! 💫👇👇👇 https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
مراسم راهپیمایی روز ۱۵ خرداد در شهرستان قرچک !!! 💫👇👇👇 https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یااَبْاعَبْدِاَلله اِلْحُسِین ﴿ {؏} _______________________________ باذڪر 👇 یْـــــاځُسِـــــــــیـن کی از تو به من نزدیکتره ؟ یا واسه این حال دل من بهتره !!! 💫👇👇👇 https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
🌴✨ 🍁عملیات بود که درگیری به شدت ادامه داشت. شهید کاوه هم یک ترکش خورده بود. اما اصلا به روی خودش نمی اورد. کم کم رنگ صورتش عوض شد و مشخص بود که حسابی ضعف کرده. 🍁با چند تا از بچه ها رفتیم و به اوگفتیم "شما زخمی شدی ، باید بری عقب" گفت "برم عقب چیکار" گفتیم "باید بستری بشی استراحت کنی" گفت؛ استراحت باشد برای وقتی که توی قبر رفتیم. اونجا اونقدر بخوابیم و استراحت کنیم. اما اینجا باید بجنگیم. وحرکت کنیم . ♥️🕊 ‍       !!! 💫👇👇👇 https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز جمعه بود پنج روز است که در هستیم. آب و غذا و مهمات نداریم. شمار بچه های بسیار کم است و بسیاری شهید و یا زخمی شدند. باقی رزمندگان هم از عطش فراوان توانی برایشان نمانده است. امیدواری دادن های ابراهیم بهترین رزق این چند روز برای بچه ها بود.. ابراهیم می گفت : اگر همگی هم شهید شویم تنها نیستیم، مطمئن باشید مادرمان سلام الله علیها می آید و به ما سر می زند. در همین حال رزمنده ای فریاد زد : مادر بخدا قسم اگر گردان کمیل در مدینه بود هرگز نمی گذاشتند به تو سیلی بزنند. نوای مادر مادر در کانال طنین انداز شده بود...😭 کماندو های عراقی به کانال رسیدند و شروع کردند به بچه های باقی مانده کمیل و حنظله ابراهیم باقی رزمندگان را به عقب راند و خود در برابر کماندوها مقاومت می کرد که ناگهان نوایی بلند شد : ابراهیم شهید شد...😭😭😭 ❤️ التماس دعا هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهر همه انانیکه رفتند تاما امروز درآرامش وامنیت زندگی کنیم وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ !!! 💫👇👇👇 https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
🍃یازهرا سلام الله علیها 🍃یا شهیده 🥀 💎اوایل سال 65 بود. مراسم چهلم لطف علی زارع را در گلزار شهدای شیراز گرفته بودند. در بین جمعیت چشمم به سید محمد افتاد که گوشه ای مغموم ایستاده بود. به سمتش رفتم. متوجه من که شد، سید محمد دست من را گرفت و آرام، قدم زنان از جمعیت فاصله گرفتیم. با هم به سمت ردیفی از قبر های تازه حفر شده در گلزار شهدا رفتیم. قبر ها خاکبرداری شده و با تابوک های سیمانی دیواره آنها چیده شده بود تا اگر شهیدی را از جبهه آوردند، قبر آماده باشد. روی لبه یکی از قبرها، روی تابوت های سیمانی نشستیم. سید محمد به قبر خالی خیره شده بود. گفت: محمد چیزی به تو می گم، اما تا شهید نشدم به کسی نگو! با تعجب گفتم: تو شهادت... چی؟ به قبری که لبه آن نشسته بودیم اشاره کرد و گفت: هفته دیگه، چهارشنبه من را تشییع می کنید و در این قبر دفن می کنید! با تعجب، نا باورانه به سید محمد و قبر خالی نگاه کردم و گفتم: ان شاالله سال ها زندگی می کنی، این حرف ها چیه می گی! بلند شدیم تا سر قبر لطف علی برگردیم.به قبری که لبه آن نشسته بودیم نگاه کردم. چهارمین قبر در آن ردیف بود. یک هفته گذشت، شب چهارشنبه بعد پسر عمویم، [شهید] ابوالفضل غلامپور، خبر شهادت سید محمد را داد و گفت: فردا تشییع می شود. صبح برای تشییع رفتیم. هر شهید را به سمت قبری بردند. سید محمد را هم پای قبری گذاشتند و برای تلقین پائین دادند. یک لحظه یاد صحبت های هفته قبل افتادم. همان ردیف بودیم. قبر ها را شمردم، سید محمد را در قبر چهارم دفن کردند. صدای آه و ناله ام بلندشد. 🍃یاعلی علیه السلام🍃 یاشهید 🌷