eitaa logo
🤲 ربنا آتنا شهادت 🩸
3.5هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
16هزار ویدیو
68 فایل
☫﴿﴿ ܟܿܥ‌‌ߊ‌ࡅ࡙ߊ ܢܚ݅ܭܝ‌ࡅ߳ߺߺܙ ﴾﴾☫ 🤲 #الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ ✨️ ❣️ جߊ‌ࡅ߭ܩܢ ؋ــבاے ܝ‌ܣܢ̣ܝ‌ ،...🩸 🌹 #شهیـב_ܝ̇ߺܢܚ݅وی_ܩیܩیܝ‌ܨ 🖤 🌷 پاﯾاﻧموטּ:شه‍ادتموטּِ اِن شاءاللّٰه‍ ،...(:🕊 💧ارتباط با خادم کانال : @Hamid691Roshanaei
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ اشعه مستقیم آفتاب می‎ گداختش، می‎‌دانست که پدر هم در زیر همین گرمای طاقت‌فرسا مشغول به کار است،✨ با ارّه ای نسبتاً بزرگ به جان درختان خشک و بر زمین ریخته باغ افتاده بود،🌾صاحب باغ که آمد از کار دست کشید و به تنه کوچک درخت پرتقال تکیه زد و نگاهش را به سمت او روانه ساخت، با این که هوا گرم است امّا خوب کار کرده‎ای، آفرین،در این دو ماه چهره باغ عوض شده،🌱 می‎دانم کم است، می‎‌دانم، امّا چه می‌شود کرد، بیا بگیر، این هم دستمزد این مدّت،🌾 مغنیه به آرامی جلو رفت و از صاحب باغ تشکر کرد، از باغ که بازگشت مستقیم رفت پیش روحانی روستا و گفت: می‎‌دانم کم است، امّا با خودم عهد بسته بودم همه دست‎مزدم را بدهم به شما که برای ساخت مسجدِ روستا خرج کنید.🦋☑️ 🌷شهید حاج‌عماد مغنیة🌷 🥀🕊 !!! 💫👇👇👇 https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
💎نگین گردان ... غواصها، مثل یک نگین وسط محوّطه دوره‌اش کرده بودند.🌙 یکی موهایش را شانه می‌زد..🌱 آن یکی نوازشش می‌ کرد. 🌙 یکی دیگر خاک لباسش را می گرفت..🌾 یکی چشم دوخته بود صورت حاجی و همین‌طوری بی‌بهانه اشک می‌ریخت. مثل ماه می درخشید وسط جمع.. معرکه‌ای بود تماشایی .... بساط شوخی و خنده به راه بود.🌱 یکی از بچّه‌ها پیشانی حاجی را بوسید و پرسید: "حاجی، امشب دوست داری ترکش به کجای بدنت بخوره؟" بی‌هیچ توضیحی دست گذاشت روی پیشانی‌اش و گفت: «دوست دارم امشب یک قسمت از بدنم را در راه خدا بدهم...🕊 امام حسین (ع) در این راه سر داد ، من هم دوست‌دارم یک قسمت از سرم باشد»🥀 وقتی خبر شهادتش در کنار اروندرود پیچید، گفتند ترکش یک‌قسمت از سرِ حاجی را برده...🥀 🔰فرمانده نامدار گردان ۴۱۰ غواصی لشکر۴۱ ثارالله در عملیات والفجر هشت شهید حاج‌احمد امینی🌷 شهادت: ۲۱ بهمن ماه ۱۳۶۴ 🥀🕊 !!! 💫👇👇👇 https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
🔴 تصویر کمتر دیده شده از شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید حسین پور جعفری در حرم شاهچراغ (ع) شیراز . 📝 ؛♥️ 🩸شهید حسین پور جعفری میگفت : روزی در منطقه ای در سوریه ، حاجی خواست با دوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود ، من بلوکی را که سوراخی داشت بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه همین که گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما ،...! 🥀 حاجی کمی فاصله گرفت ، خواست دوباره با دوربین دیدبزنه که این بار گلوله ای نشست . 🥀 کنار گوشش روی دیوار ، خلاصه شناسایی به خیر گذشت .🌺 بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید وضو احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست، به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم. هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد و حدود هفده تن شهید شدند ،...! 🥀 بعداز این اتفاق حاجی به من گفت : حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف ،...🥀 🌹 🕊 🌹 🕊 ❣️ 🕊 " شادی ارواح طیبه شهدا صلوات " ☫➼‌┅═³¹³═┅┅───┄ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313