🌷🕊
👀 از خــون چشم حــمید بگویم ؛ آن دو شبی کــه در جزیرهی مجنون بودیم حمید اصلا چشم روی هم نگذاشت ،... ناغافل دیدم از چشم های حـمید دارد خون میآید ؛ داد زدم: حمید ! چشم هات ،... ترکش خــورده ؟ خندیـد ،... برگــشت زل زد بهم ، گــذاشت خــودم بفهمم بعد از دو شــــبانه روز کــار و بــی خــوابی مــویرگ هــای چشمش پــاره شــده وآن خــون ،...
🩸#سردارشهیدجاویدالاثرحمیدباکری 🕊
☟🅹🅾🅸🅽🅸🅽☟
³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•┄┅³¹³
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313