#طنز_جبهه
#لبخندهای_خاکی
چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن؛
داد میزد: آهــای... سفره ، حوله ، لحاف
زیرانداز، روانداز، دستمال، ماسک، کلاه،
کمربند، جانماز، سایهبون، کفن، باندِزخم
تور ماهیگیریم ... هــمـه رو بُردن !!😂
شادی روحشون که دار و ندارشون
همون یک چفیه بود #صلوات
#شهید_نشوی_میمیری!!! 💫👇👇👇
☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
این لحظات شادند ؛
اما چه میدانیم شاید مرورشان
برایِ بعضیها اشک دارد ..!
🩸بگذار که در معرکه بیسر گردیم
با لشکر آفتاب برمیگردیم
هنگام شهادت است آغاز حیات
«ما را بکشید زندهتر میگردیم»🌷
ربنــــــــــــــــــا آتنــا شــــــــــــــــهـــادت 🤲
اَللّهُــــــــــــــــمَّ الرْزُقْنا الشَّــــــــــــــــهادَت 🤲
#جامانده
#رفیق_شهید
#عکس_یادگاری
#لبخندهای_خاکی
📡
☟☟☟³¹³☫³¹³☫³¹³☫³¹³☫³¹³☫³¹³☫³¹³☫☟☟
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
#لبخندهای_خاکی
نمیدانم تقصیر حاج آقا بود
که نماز را خیلی سریع شروع میکرد
و بچهها مجبور بودند
با سر و صورتی خیس
درحالی که بغل دستی هایشان را
خیس میکردند، خود را به نماز برسانند
یا اشکال از بچه ها بود که
وضو را میگذاشتند دم آخر و
تند تند یا الله می گفتند و
به آقا اقتدا میکردند ....
و مکبّر مجبور بود پشت سر هم
یا الله بگوید و اِنَّ الله معَ الصّابرین…
بنده خدا حاج آقا ؛
هر ذکر و آیه ای بلد بود میخواند
تا کسی از جماعت محروم نماند.
مکبّر هم کوتاهی نکرده،
چشمهایش را دوخته بود به ته صف
تا اگر کسی اضافه شد به جای او
یا الله بگوید و رکوع را کش بدهد...
وقتی برای لحظاتی کسی نیومد
ظاهراً بنا به عادت شغلیاش بلند گفت:
یاالله نبود …؟؟؟
حاج آقا بریم ....!
نمیدانم چند نفر توی نماز
زدند زیر خنده ولی بیچاره حاج آقا را
دیدم که شانه هایش حسابی
افتاده بودند به تکان خوردن… :)
در این تصویر معروف سومین رزمنده از سمت چپ شهید ابراهیم عاکفی است. شهید عاکفی در سال ۴۶ در تهران متولد شد. او وقتی تنها ۱۶ سال سن داشت به جبهه رفت و در سال ۶۲ در منطقه جفیر به شهادت رسید. برادرش محمد نیز مرداد سال ۶۶ به جمع شهدا پیوست و آسمانی شد.
"روحشان شاد باصلوات"
³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•┅³¹³
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
اینم به عشق فرمانده لشکر!
میگفت: داشتم تو جاده میرفتم ، دیدم یه بسیجی کنارِ جاده داره میره زدم کنار سوار شد، سلام وعلیک و راه افتادیم، داشتم میرفتم با دنده ۳ و سرعت ۸۰ تا ، بهم گفت: اخوی شنیدی فرمانده لشکرت گفته ماشینها حق ندارن از ۸۰ تا بیشتر بِرن؟! یه نگاه بهش کردم و زدم دنده چهار و گفتم اینم به عشق فرمانده لشکر :)
تو راه که میرفتیم دیدم خیلی تحویلش میگیرن!! میخواست پیاده بشه بهش گفتم : اخوی خیلی برات درِ نوشابه باز میکنن لااقل یه اسم و آدرس بهم بده شاید یه جایی بدردت خوردم ؛ یه لبخندی زد و گفت: همونکه به عشقش دنده چهار رفتی😂
#لبخندهای_خاکی
#شهید_مهدی_باکری
#فرمانده_لشکر۳۱عاشورا
³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•┅³¹³
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
📷 بیا از ما عکس بگیر ،...!!!
🍃 یکی از روزهایی که در مقر لشکر۴۱ ثارالله در نزدیکی اهواز مستقر بودیم ، من و « محمدجواد زادخوش » و یکی از دوستان که دوربین عکاسی داشت ، برای عکس گرفتن از سنگر بیرون زدیم که با " سردار شهید حاج قاسم سلیمانی " فرمانده لشکر ، مواجه شدیم . به محض دیدن حاج قاسم تصمیم گرفتیم با ایشان هم یک عکس یادگاری بگیریم ،... حاجقاسم چون محمدجواد را به واسطهٔ آشنائی با برادر بزرگترش میشناخت و از شوخطبعی او خبر داشت ، همانطور که از روبرو سمت ما میآمد ، از همان دور به جواد گفت : « من با شما عکس نمیگیرم ،...» جواد هم بیمعطلی و باخونسردی گفت : « ما که نمیخواهیم با شما عکس بگیریم . میخواهیم دوربینمان را به شما بدهیم تا از ما عکس بگیرید ،...!» حاج قاسم که جاخورده بود ، لبش به خنده باز شد و آمد کنارمان ایستاد و عکس یادگاری گرفتیم که این همان عکس است .
📸 از راست : مصطفی عربنژاد ؛ سردار حاج قاسم سلیمانی و محمدجواد زادخوش
🎙 راوی و عکاس : حسن منصوری
▪️ بسیجی شوخ طبعِ خانوکی محمدجواد زادخوش که به سال ۱۳۴۲ در « خانوک » در کرمان به دنیا آمده بود ، به تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ ، در « عملیات بدر » خرقهی شهادت پوشید ،...🕊
#لبخندهای_خاکی
#جنگ_به_روایت_تصویر
🌼 فرج مولا صاحب الزمان صلوات 🌼
اَلّلهمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمََدِ وَ آل مُحَمَّد
وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ
➡️🇯🇴🇮🇳⤵️
³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•┄┅³¹³
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313