eitaa logo
دکتر حمیدرضا مقصودی
9.7هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
101 فایل
اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه ادمین: @hrmaghsoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 آیا چیزی به نام داریم؟ ✍ دکتر 🔸بیش از شصت-هفتاد سال است (از زمان نگارش اقتصادنا توسط شهیدصدر) که جامعۀ روشنفکران غربزده گاه و بیگاه سؤالی تکراری را مطرح می‌کنند و با گل‌آلودکردن آب، ماهیگیری می‌کنند: آیا چیزی به نام «اقتصاد اسلامی» داریم؟ کاری به اغراض سیاسی یا منافع اقتصادی مطرح‌کنندگان این شبهه ندارم، اما به محض مطرح‌شدن این شبهه، تعداد زیادی از متفکران در سطوح مختلف سعی در پاسخگویی به این شبهه می‌کنند و هر کدام به نحوی از انحا تلاش می‌کند نشان دهد که بله، چیزی به نام اقتصاد اسلامی داریم؛ حالا این «چیز» ممکن است از جنس «علم» نباشد اما قطعاً از جنس مکتب است،‌ همان‌طور که مکتب سرمایه‌داری و سوسیالیسم داریم. ❓اما هیچ‌کس نمی‌پرسد که آیا اساساً چیزی به نام داریم؟ این چیز کجاست؟ کدام ؟ 🔸در نگاه اول، کسانی که این سؤال برایشان عجیب است، در ذهن خود آنچه در دانشگاه‌ها و کلاس‌های درسی تحت عنوان اقتصاد خرد و اقتصاد کلان و اقتصاد سنجی تدریس می‌شود را «علم» اقتصاد می‌دانند و لذا جواب سؤال برایشان روشن است: بله، علم اقتصاد داریم و منظور از آن، است! 🔸 برای این‌که بحث روشن‌تر شود، باید به چند سؤال پاسخ دهیم: اولاً منظور ما از علم چیست؟ 🔸 اگر علم یعنی معرفتی که از هست‌ها و واقعیت‌های مشاهده‌شده (facts) سخن می‌گوید، باید به‌عنوان مدرس دانشگاه که سال‌هاست اقتصاد خوانده و تدریس کرده‌ام بپرسم که در اقتصاد خرد و اقتصاد کلان از کدام «واقعیت» و از کدام «هست» سخن می‌گوییم؟ آیا واقعیت‌های مشاهده‌شده و به‌اصطلاح هست‌های اقتصادی به‌صورت لخت و عریان در صحنۀ عینیت حضور دارند و ما کافیست چشممان را باز کنیم تا آن‌ها را ببینیم یا اینکه این واقعیت‌ها آن چیزهایی هستند که «ما می‌بینیم» نه آنچه در خارج هست. همواره «ما» به همراه تمام تعلقات و باورها و ذهنیت‌هایمان به‌عنوان حد واسط آنچه درواقع وجود دارد و آنچه به‌عنوان گزاره‌ای علمی یا اثباتی (positive) از آن یاد می‌شود، قرار داریم. به بیان ساده‌تر، هیچ گزارۀ اثباتی در اقتصاد فارغ از باورها و تعلقات و ذهنیت‌های اقتصاددان نیست. البته منشأ این باورها و تعلقات هر چیزی می‌تواند باشد: جامعه، تاریخ، طبقۀ اجتماعی، فرهنگ و البته دین الهی. 🔸 کسی که اندک مطالعه‌ای در ساحت فلسفۀ اقتصاد یا فلسفۀ علم یا معرفت‌شناسی داشته باشد می‌داند که واقع بما هو واقع قابل شناخت و تبیین بدون هرگونه جهت‌گیری اخلاقی و هنجاری نیست، یا لااقل در آن تردیدها و مناقشات و مناظرات فراوان و بنیادینی وجود دارد. 🔸 ثانیاً موضوع مطالعات اقتصادی چیست؟ نباید این واقعیت را انکار کرد که گزاره‌ها و آموزه‌های اقتصادی، به‌تبع گزاره‌ها و آموزه‌های انسانی و اجتماعی، محصول مشاهدات و گزارش‌ها و روایت‌های تاریخی و جامعه‌شناختی است و گمان می‌کنم برای خوانندگان محترم اینقدر بدیهی باشد که این گزارش‌ها و روایت‌ها چقدر می‌تواند جهت‌دار و بعضاً متعارض یا متناقض باشد که دیگر نیازی به توضیح در این باره نباشد. 🔸 ثالثاً من به‌جای این‌که به‌دنبال اثبات وجود چیزی به نام اقتصاد اسلامی باشم، می‌خواهم سؤال بنیادین‌تری بپرسم و آن اینکه مگر ما چیزی به نام علم اقتصاد داریم؟ یعنی آیا گزاره‌های بنیادین مکتب لیبرالیسم «علمی» اند؟ مثلاً اینکه «بازار آزاد یا رقابت کامل می‌تواند بیشترین کارایی را برای اقتصاد فراهم کند» گزاره‌ای حاکی از واقع و عاری از هرگونه قضاوت هنجاری است؟ یا مثلاً نظریۀ مقداری پول که حجم پول در گردش را با سطح عمومی قیمت‌ها مرتبط می‌کند، گزاره‌ای اثباتی و فارغ از هرگونه دعاوی هنجاری و ایدئولوژیک است؟ یا نظریۀ عمومی کینز یا تعادل عمومی والراس یا نظریۀ مطلوبیت نهایی یا نظریۀ رفتار مصرف‌کننده یا نظریۀ رفتار تولیدکننده یا نظریات رفاه؛ کدامشان از کدام «واقعیت عینی» سخن می‌گویند؟ 🔸 آیا جز این است که تمامی این نظریاتی که در کلاس‌های اقتصاد می‌خوانیم و درس می‌دهیم هر کدام به نحوی به‌دنبال تنظیم امور اقتصادی هستند؟ و آیا جز این است که هر کدام از این‌ها از نوع و هستند و امری را و عمل بر خلاف آن را می‌کنند؟ مگر نه این است که از نگاه طرفداران اقتصاد رایج، رسیدن به نقطۀ کارای پارتویی است؟ مگر نه این است که در مواقع تزاحم میان برابری و کارایی، از قواعد رفع تزاحم استفاده می‌شود؟ و مگر غیر از این است که تمام اقتصاد خرد، فقه استدلالی برای اثبات کارایی بازار کاملاً رقابتی در توزیع «بهینۀ» کالاهای خصوصی است و نهایتاً فتوای آقای آلفرد مارشال را در وجوب رساندن اقتصاد به نقطۀ تعادل عرضه و تقاضا مستدل و مستند می‌کند؟ به بیان صریح و ساده، تمام آنچه به‌عنوان «علم اقتصاد» تبلیغ و ترویج می‌شود، چیزی نیست جز فتواهای فقهی علمای لیبرال دربارۀ تعاملات اقتصادی جامعۀ خودشان! 👇ادامه در پست بعدی
شاید بد نباشد بدانید دعوای این روزهای سر چیست؟ سر این معادله است که پولیون در اقتصاد آن را چون آیه قرآن میدانند بیائید ساده به این فرمول نگاه کنیم: MV=PY P سطح عمومی قیمتهاست Y میزان کالاها و خدمات در اقتصادست V سرعت گردش پول‌ست M عرضه پول‌ست Image نقدهایی که به این نظریه شده آنقدر زیاد است که نیازی به بیان آن نیست. از فروض این نظریه گرفته تا نقدهایی که فیسکالها (مالیون) به این نظریه کرده اند. اما من میخواهم از دیدگاهی دیگر این نظریه را بررسی کنم سوال: تورم در این فرمول متاثر از رابطه سه متغیر است. آیا در جامعه هم همین است؟ یعنی آیا تورم در جامعه متاثر از فرهنگ، سیاست، فساد، نرخ ارز، قیمت انرژی،‌ روابط بین الملل و ده ها عامل دیگر نیست؟ یعنی رفتار مردم دهه شصت که نان شبشان را با هم قسمت میکردند با مردم یک جامعه که به خون هم تشنه هستند روی تورم تاثیر یکسان دارد؟ فساد اقتصادی و احتکار چه؟ همانطور که می‌بینید قبل از اینکه این فرمول نوشته شود یک جامعه و یک انسان اقتصادیِ خاصی فرض گرفته شده است. یک انسان و یک جامعه با یک ایدئولوژی مشخص. انسانِ منفعت طلب و جامعه بازاری. جامعه ای که در آن همه چیز کالاست و همه جا بازار. انسانی که هیچ انگیزه غیرمادی ندارد کدام یک از این عوامل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و ... در این فرمول دیده می شود؟ اگر سرمایه داران انحصار ایجاد کنند در بازار و قیمت را بالا ببرند، این فرمول در موردش سکوت میکند. اگر مردم اهل انصاف باشند یا نباشند این معادله در مورد آن نظری ندارد. چون اساسا انسان این معادله گرگ است همان که هابز میگفت: انسان گرگ انسان است. همان که اسمیت و میل و بنتهام میگفتند: انسانِ لذت جویِ منفعت طلب که فقط به دنبال حداکثر کردن مطلوبیت مادی خود است. شاید بگوئید خب الان همین است. جواب این است که نخیر! اگر چنین انسانی در دنیای امروز تربیت شده است نتیجه این نگاه است نه برعکس! کسانی که سعی میکنند ایدئولوژی هایشان را پشت فرمولهای ریاضی پنهان کنند مهم نیست که مسلمانند یا غیرمسلمان. مهم نیست فریاد میزنند که نئولیبرال هستند یا نیستند. مهم نیست ریش دارند یا ندارند. مهم این است که «علم»ی که از آن دم میزنند سرتا پا ایدئولوژی است. سرتا پا جاهلیت مدرن است! الان ممکن است بگویند خب همین عوامل دیگر را هم میرویم و آمار میگیریم و مدلسازی میکنیم و می آوریم در فرمول :))) اولا که بروید و بیاورید! فعلا که نرفتید! ثانیا باز هم تازه میشود یک گزاره اثباتی. آنجا که قرار است بر اساس نظریه عدالت لیبرالی نسخه بپیچید دوباره پای ایدئولوژی وسط می آید خلاصه ماجرا را دکتر علی سعیدی گفته‌اند و حق مطلب را ادا کرده اند: من به‌جای این‌که به‌دنبال اثبات وجود چیزی به نام اقتصاد اسلامی باشم، می‌خواهم سؤال بنیادین‌تری بپرسم و آن اینکه مگر ما چیزی به نام علم اقتصاد داریم؟ یعنی آیا گزاره‌های بنیادین مکتب لیبرالیسم «علمی» اند؟ مثلا اینکه «بازار آزاد یا رقابت کامل میتواند بیشترین کارایی را برای اقتصاد فراهم کند» گزاره‌ای حاکی از واقع و عاری از هرگونه قضاوت هنجاری است؟ یا نظریه مقداری پول که حجم پول در گردش را با سطح عمومی قیمتها مرتبط میکند، گزاره‌ای اثباتی وفارغ از هرگونه دعاوی هنجاری و ایدئولوژیک است؟ یا نظریۀ عمومی کینز یا تعادل عمومی والراس یا نظریۀ مطلوبیت نهایی یا نظریۀ رفتار مصرف‌کننده یا نظریۀ رفتار تولیدکننده یا نظریات رفاه؛ کدامشان از کدام «واقعیت عینی» سخن می‌گویند؟ آیا جز این است که تمامی این نظریاتی که در کلاس‌های اقتصاد می‌خوانیم و درس می‌دهیم هر کدام به نحوی به‌دنبال تنظیم امور اقتصادی هستند؟ و آیا جز این است که هر کدام از این‌ها از نوع و هستند و امری را و عمل بر خلاف آن را می‌کنند؟ مگر نه این است که از نگاه طرفداران اقتصاد رایج، رسیدن به نقطۀ کارای پارتویی است؟ مگر نه این است که در مواقع تزاحم میان برابری و کارایی، از قواعد رفع تزاحم استفاده می‌شود؟ و مگر غیر از این است که تمام اقتصاد خرد، فقه استدلالی برای اثبات کارایی بازار کاملاً رقابتی در توزیع «بهینۀ» کالاهای خصوصی است و نهایتاً فتوای آقای آلفرد مارشال را در وجوب رساندن اقتصاد به نقطۀ تعادل عرضه و تقاضا مستدل و مستند می‌کند؟ به بیان صریح و ساده، تمام آنچه به‌عنوان «علم اقتصاد» تبلیغ و ترویج می‌شود، چیزی نیست جز فتواهای فقهی علمای لیبرال دربارۀ تعاملات اقتصادی جامعۀ خودشان! سخن پایانی نصیحتی است برادرانه به مهندسین عزیزی که بدون پیش زمینه وارد رشته اقتصاد می شوند: استقلال فکری خودتان را حفظ کنید. همین 💠 @h_abasifar