eitaa logo
حمید صادقی
953 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
499 ویدیو
4 فایل
یادتون نره رفقا: «ابد در پیش داریم» ارتباط با ادمین: @hmradmin در اینستاگرام و تلگرام و بله هم با همین آدرس هستیم: @hamiidsadegh
مشاهده در ایتا
دانلود
و تو پناهی در هر پیشامد بد❤️‍🩹 🆔️@hamiidsadegh
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیست گاهی هـیــــچ راهی جُز به شــــاهـی رو زدن.... 🆔 @hamiidsadegh
قدمت رفاقتم باتو بر می‌گرده به بچگیم به همون بار اولی که تو آغوش مادرم اومدم حرم؛ نَفس‌های اول زندگیم تو هوای حرم‌ات بود؛ زیربال و پَرمو گرفتی، مُهر مُحبتت رو زدی رو پرِ قُنداق‌ام و از همونجا بود که رفـیق من شدی؛ تا امروز که بزرگ شدم و هرجا گره کور میفته به کارم، هرجا از آدما دلگیر میشم، هرجا غم و غصه هجوم میاره سمت دلم، میدوئم سمت حرمت... تو تـمام روزهای سـخت زندگیم نگرانم بودی و هوامو داشتی؛ حتّی وقتهایی که زشتیِ گناهام نقاب شد روی صورتم باهمین روی سیـاه قبولم کردی.. من بُریدم، تو گِره زدی من نِشستم، تو قدم برداشتی من بِهم ریختم، تو رو‌به راه کردی من کم آوردم، تو‌ جبران‌کردی... من هـرجای مسیر زندگیمو اشتباه رفته باشم اون وقتایی که راهمو سمت حرم‌ات کج کردم، به «صراط مستقیم» برگشتم. زانوبغل گرفتم کُنج حُجره‌های صحن انقلاب،صدای نقاره‌های دمِ اذان صبح منو به زندگی برگردونده، روبه‌روی گنبدت نشستم و از هر دردی باهات حرف زدم، انگار ایستادی روبروم و بـه من و این ریسمانی که به دست و پایِ وجودم بسته‌است خوبِ خوب نگاه میکنی؛ میدونی! صیدی که توی تله افتاده باشه هـرچـقدر دست و پا بزنه خسته‌تر میشه! و تو هـرباردستموگرفتی و از بندِ اسیریِ دنیا رهـام کردی.. تو صـبوری برای پذیرفتنِ من برای شنیدنِ من برای نجات دادنِ من «من صیدِ مبتلا شده‌ی این ضمانتم‌...» 🆔@hamiidsadegh
Mohammad Hossein Pooyanfar ~ Music-Fa.ComMohammad Hossein Pooyanfar - Emam Reza Ghorbone Kabotarat (320).mp3
زمان: حجم: 5.84M
میخوام بگم که تویی پنـاه من کرمت بیشتره از گناه من... بذار تا یک دل سیر نگات کنم اومدم از ته دل صدات کنم... 🆔@hamiidsadegh
حمید صادقی
به دنیا آمدی تا یک علی هم سهم ما گردد به دنیا آمدی تا یک نجف در خاک‌مان باشد✨ 🆔@hamiidsadegh
گاهی وقتا زندگی اون‌قدری بهت پشت می‌کنه که حس می‌کنی همه‌چی تمومه… یه‌وقتایی تو زندگی، نه حرفی می‌مونه، نه راهی… هر راهی رو رفتی خوردی به بن‌بست همه درها به روت بسته شدن.. اما هنوز یه پنجره‌ی باز هست، پنجره‌ی فولاد مشهد… اون‌جا که بغض‌هاتو می‌تونی بی‌صدا بذاری لای ضریح… اون‌جا که هنوز امید زنده‌ست. اون‌جا که صاحبش یه لقب قشنگ داره: «کافی الْخَلق» یعنی کافیست برای مردم بر روی زمین... یعنی اگه دنیا پشتتو خالی کرد، اون کافیه که پر کنه تموم نبودن‌ها رو. کافیه فقط دلتو راهی کن سمت حرمش… یه نگاه از ته دل، یه لحظه‌ خلوت با قلبی که دنبال پناه میگرده… یه زمزمه‌ی آروم که فقط خودش بشنوه… اون‌جا که همه درها بسته‌ست، دستتو بگیر سمت مشهد و بگو: آقا جان، تو همون کافی مایی… همونی که وقتی هیچ‌کس نیست، هست. تو  پناه ما هستی پناهی از جنس یقین، نه شایدها… تو کافی هستی، برای همه‌ی خلق، برای همه‌ی دل‌های بی‌پناه. 🆔@hamiidsadegh
حمید صادقی
#امام_رضا 🆔@hamiidsadegh
این‌جا کنجِ صحن، روی این «جاآدمی‌های سنگی» روبه‌روی گنبدت نشستم؛ سرمو تکیه‌دادم به دیوار چشمامو‌بستم و فقط به صداهاگوش میکنم... صدایِ سقوط‌آب از فواره‌هایی که روشنه، صدای خنده‌ی بچه‌ها از این‌که تو این هوا اجازه‌دارن دستاشونو تا آرنج‌توی حوض ببرن و لباس و‌موهاشون خیس‌بشه و ذوق همه‌ی وجودشون رو بگیره و بعد با دستای کوچیکشون محکم روی آب بکوبَن و کِیف‌کنن و باچشمای برق‌زده به وَجد بیان و هرچنددقیقه یه‌بار زیرچشمی مامانو نگاه‌کنن که مَنعشون نمیکنه از بازی و قراره این «اجازه‌ی آزادبودن» زیر سایه‌ات، تا ابد براشون یه‌خاطره‌ی قشنگ بشه... گنبدت از اینجایی که من نشستم دقیقاً بالاسرشونه و من یقین‌دارم که مراقبشونی... چشمامو بستم و به صداهاگوش میکنم؛ خانومی‌که انقدر توحالِ خودشه داره زیرلب بایه لحن غریبی زیارتنامه‌رو به سختی‌میخونه، چندتاجَوون‌کنارهم تو یه حُجره روضه‌میخونن و صدایِ ساعتی‌که وقتی رُندمیشه ازهمه‌ی صداهابالاتره... چشماموبستم و به برکتِ آب‌بازی بچه‌ها بوی‌خاک نَم‌خورده از اطراف حوض توفضا پیچیده، بوی گلبرگِ گلدون‌هایی‌که اون اطرافه... من حرفامو بهت زدم، روبروی ضریح‌ات، شاید اگه کسی مثل یه سوژه‌ از لحظه‌ی ورودم به حرم تاهمین حالا دنبالم میکرد، میگفت: توکه چیزی نگفتی؟! کلامی به زبون نیاوردی! ولی؛‌ تو خوب میدونی، وقتی مقابل ضریح‌ات قرارگرفتم،‌دست به‌سینه بهت سلام دادم و بعد شبیه‌بچه‌های مادر گُم‌کرده زدم زیرگریه و این‌ اشک‌ها به هق‌هق رسید و شونه‌هام تکون‌خورد یعنی تا تهِ همه‌چیزو برات گفتم که بینِ من و شما کار به یه‌اشاره کشیده و یه نگاه... طبیب‌ِ حاذق‌داشتن همینه عزیزِدلم؛ که از چشم‌هام، از طرز نگاهم، از مدل سلام‌کردنم می‌دونی کجای کار شکسته!کجا گِره‌افتاده، کجا می‌لَنگه... طبیب‌خوب، حواسش به مریضاشه؛ بدون کلام، بدون واژه،‌بدون دست‌وپازدن‌ اضافه... من حرفامو زدم، تو صحن‌های آئینه‌کاری شده‌ تصویر خودمو هزارتکه‌دیدم، از انعکاس گنبد طلایی‌ات توی‌شب روی شیشه‌ی درِ چوبی مسجدگوهرشادعکس گرفتم، به صدای برخورد باد با کریستال‌های شمعدونی‌های گوشه‌ی دیوار گوش‌کردم، زیارتنامه خوندم و حتّی یه‌جایی دلم خواسته مثه‌بچگیا روی سنگ‌مرمر کفِ حرم سُربخورم، شماره‌ی‌کفشداری رو توی جیب‌ام چِک‌کردم که گم‌نشده‌باشه و دورکعتی‌هم اگه ریانباشه نمازخوندم... حالا وقتشه بشینم روی این‌جاآدمی‌های سنگی یه دل سیرنگاهت‌کنم برای دلتنگی‌ روزهای از تو جداشدن... و امیدوارم که شبیه‌همون‌بچه‌های کنار حوض،‌از اون بالا مراقبم باشی، عزیزِ دلم... 🆔@hamiidsadegh
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی که دل شکست، صدا زد فقط تـو را یعنی امیدِآخرِ انسان تویی، رضا...💔 🆔@hamiidsadegh