eitaa logo
حمید صادقی
952 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
499 ویدیو
4 فایل
یادتون نره رفقا: «ابد در پیش داریم» ارتباط با ادمین: @hmradmin در اینستاگرام و تلگرام و بله هم با همین آدرس هستیم: @hamiidsadegh
مشاهده در ایتا
دانلود
عرب ها به عباس‌بن‌علی میگویند " کفیل" کفیل یعنی کسی که کفالت میکند کسی که کنارت هست و کارهایت را راست و ریست میکند..🖤 🆔 @hamiidsadeghi
بی‌ تو عباس به یک مرتبه من پیر شدم کمرم خم شد و بعد تو زمین‌گیر شدم 🆔 @hamiidsadegh
حاج محمود کریمیenc_16616432656677806463262.mp3
زمان: حجم: 2.3M
با اینکه غــم داشتیم صاحب علم داشتیم عمومونو‌ کُشـتن همینو کم داشتیــم...😭 🆔 @hamiidsadegh
🖤روز نهم محرم حکایت فقط یکی‌‌ست: الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي... چون عباس یکی بود یک برادر، یک رفـیق، یک پناهگاه یک سپاه... اقتربت السّاعة وانشقّ القمر و قیامت برای حسین (ع) رسید و قـمر شکافت... عباس! چشم‌هایت را عناد و عداوت حرمله دریده! چه کرده بودی با این چشم‌ها؟ جان به لب رسانده بودی‌ با نگاهت؟ پس حسرت نگاه آخرت را به دل حسین گذاشتند؟ به خاک و خون نشسته‌ای، آنچنان که حسین در مقابلت به زانو افتاده است... تو را با این قامت شکسته‌‌ام چگونه برگردانم که پیکرت طعمه‌ی کفتارهای بی‌نصیبِ کینه توز نشود؟ دست‌هایم کم است عباس! برای برگرداندنت، برای بیرون کشیدن این تیرها از تن‌ت، برای بستنِ این سرِ بهم ریخته‌ات به دست‌هایت نیاز دارم... رمقی برایم نمانده برادرم... گفته بودی سینه‌ام تنگ شده و از زندگی بیزارم، این چه شتابی‌ست برای تنهاتر کردن حسین؟ ماه را دو نیــمه کرده‌اند کدام نیمه‌ات را در آغوش بگیرم؟ علی اکبر شده‌ای عباس... تــن‌ت را زیر و رو کرده‌اند! اشک‌هایم را نمی‌توانی ببینی، آنقـدر در غمت‌ بغض دارم که خونابه‌های صورتت را با اشک چشم‌هایم بشورم... نقابِ خون کشیده‌اند به رخسارت ماه بنی‌هاشم، این جماعت چِشم دیدن مهتاب نداشتند. «اَخا» شنیدن از زبان تو، چقدر برایم شیرین‌ست؛ برخیز عباس! تورا برای یک مَشک آب از دست دادن، قلب کودکان چشم انتظارت را می‌سوزاند عموی باوفای حرم... این اشک‌ها که از چشم تو می‌ریزد گدازه‌های آتشی‌ست که بر جانم‌ می‌نشیند؛ زبانت را به کلام شرمندگی باز نکن سقای حسین؛ عالم باید شرمنده‌ی تو باشد...💔 برخیز مقابلم راه برو که زبانم باز شود به ذکر لاحول ولا قوه الا بالله... تو نه فقط پـناه زینب و سکینه و رقیه پنـاه حسین بودی برادرم... برخیز عباس! فکری بکن برای دلِ شکسته‌ام، برای کوهی که بعد از رفتنت روی شانه‌هایم سنگینی می‌کند... برخیز سنگین‌ترین داغ، بر جانِ حسین‌ عزیزتر از تو برای حسین نبود عزیزتر از تو برایم نماند عباس...😭 🆔 @hamiidsadegh
Haj Mahmood karimimahmood-karimi-age-bere-saram(128).mp3
زمان: حجم: 9.06M
از غصه آب شدم خونه خراب شدم شرمنده ی تو و روی رباب شدم.....💔 🆔 @hamiidsadegh
تابوده جای قَمر درآسمان بوده، این چه اشتیاقی‌ست که خاک به بوسیدنِ چهره ات دارد؟ باصورت به آغوش زمین افتاده ای علمدار💔 بِماذا یَتَلقّی الأرض؟ 🆔 @hamiidsadegh
بعدِ عبّاس (علیه السلام) 💔😭 🆔 @hamiidsadegh
ما الان خیلی خوب می‌فهمیم علمدار بره و نیاد یعنی چی... 🆔@hamiidsadegh
«وَيسَألونُكَ عَن العَبَّاس، قُل ‏هوَ أمانٌ يلوذُ بهِ الخَائفين.» و از تو در مورد عباس علیه‌السلام می‌پرسند، بگو: او امانی‌ست که ترسیدگان به او پناه می‌برند. 🆔@hamiidsadegh
آب باید محض پابوسی می‌آمد خدمتش کار دنیا را ببین دریا به سوی آب رفت... 🆔@hamiidsadegh
ساعِدني في مُصيبتِك عبّاس... ساعِدنی.. ساعدني على العودة إلى الخيام... چه قیامتی‌ ساخته اند برایِ حسین! نظم تَنت را آنگونه به‌هم ریخته‌اند که معلوم است برای کُشتنت، کُهنه کینه‌دارها آمده اند... ماهِ مُنشَق ‌شده‌‌ی روی زمین افتاده‌ام! تابوده جای قَمر درآسمان بوده، این چه اشتیاقی‌ست که خاک به بوسیدنِ چهره‌ات دارد؟ باصورت به آغوش زمین افتاده‌ای علمدار، بِماذا یَتَلقّی الأرض؟ ساعِدْنی عباس...ساعِدْنی یاری‌ام کن در به دوش کشیدنِ این حُزن، برادرم... تا کنون دیده‌ای حُسین، جز پروردگارش از کسی اینگونه یاری بخواهد؟! اما برای داغِ تو عباس، برای این پُشتی که شکست و قلبی‌که پاره‌پاره شد به استمداد تو و قدرتِ دستانی‌که در تَن نداری محتاجم... تو شاهدِ تنهایی من بودی عباس! به تو گفته بودم که «أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي» اگر نباشی شیرازه‌ی لشکرم از هم می‌پاشد؛ حُسین که لشکری نداشت عباس! هیچ‌کس نمانده بود، همه‌ی قشون و سپاه من تو بودی... حالا که مَرا را اینگونه غریب در میانِ این تیره‌بختانِ ستمگر رهاکرده‌ای، بگو من چگونه تو را در این دشت رهاکنم؟! تاریکی‌ و غـمی را که روی آسمان سایه‌ انداخته و گلوی زمین را چنگ میزند می‌بینی؟! راه گلویِ مرا آنچنان بسته‌اند که قریب‌است این اشک‌ها، خونابه شوند، چشم‌ها را بِدَرند و بیرون بریزند... حسرتش روی دلم ماند که فقط یکبار، از من چیزی بخواهی و زبانت به تمنایی گشوده‌شود؛ در تمام این سالها چیزی نخواستی و حالا که می‌گویی تیر از چشمانت‌بیرون بکشم که نگاه آخرت سهم من باشد؛ نمی‌توانم... که اگر تیر بیرون بیاید، سرِ تو بیش از این به‌هم می‌ریزد‌‌... تا به‌حال مَرا این‌چنین حِیران و مستأصل دیده‌بودی عباس؟ تا بودی، لیسَ خوفُ للحُسین... حالا که رفتی، وَیلُ لِلخیام... 🆔@hamiidsadegh