eitaa logo
حمید صادقی
950 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
508 ویدیو
4 فایل
یادتون نره رفقا: «ابد در پیش داریم» ارتباط با ادمین: @hmradmin در اینستاگرام و تلگرام و بله هم با همین آدرس هستیم: @hamiidsadegh
مشاهده در ایتا
دانلود
بی‌حرم ماند؛ بی‌گنبد و بارگاه و زائر... همانکه آوازه‌ی کرامت‌اش؛ دشمنش را به اعـتراف کشاند که مُفتخر است دستِ تمنّایی به سویِ کریـم دراز کرد و بی‌پاسخ بازنگشت! که هرآنچـه از دارایی و مِـهر و جـود حسن‌بن‌علی به مردمان رسید جُـز رحمت و برکت برایشان چیزی نداشت؛ و برای سائلان و کوچه‌گردانِ شهر چه سعادتی بالاتر از آنکه لقمه‌نانی از دستان سخاوتمندش بگیرند و جُرعه آب حیاتی از بذل پسر مادرِ آب و آئینه بنوشند.. غریب ماند... کسی‌که‌ برای روزهای تنهایی برادرش، قاسم و عبدلله را تعلیم داده بود که هرچه شد بایـد فدای حُسین شوند و او را در غربتِ گودال و در سختیِ میدان بی‌یار و پشتیبان نگذارند؛ کسی‌نبود که جانش را فدایِ او کند... از غصه چون شمع سوخت... چراکه در سینه داغِ تماشای برزمین افتادنِ مادری، آنچنان قلب‌ش را درهم می‌پیچید و اورا می‌آزرد که سالها بُهتِ ماجرای کوچه و گوشواره‌ی شکسته و عبای خاکیِ مادر مجالِ بیان چنین اندوه جان‌سوزی بر زبانش را نمی‌داد... تـمام عُـمر جگرش سوخت؛ مادرش پُشت درِ خانه‌ی پدری زیر آتش بغض و کینه‌‌ی تیره‌روزان، سوخت؛ باصدای ضربه‌ی سیلیِ بی‌هوای یک نامـرد جانَش سوخت؛ به شنیدن زخم زبان‌ها و طعنه‌های دوستان دلَش سوخت؛ تـمام عُمر در خانه و مسجد و کوچه باغریبی سوخت... و سوختن در تقدیر این خانواده بود؛ به تبعیت از مادرشان یکی جـان و دیگری موهایش سوخت... 🆔@hamiidsadegh
به او که میرسی معنیِ واژه‌ی «غریب» رخ‌نمایان میکند؛ زبان، از تکلّم ایستاده سَر اندکی به پائین فروافتاده اشک به اندازه‌ی تَرکردنِ گوشه‌ی چشمی، خودنمایان کرده و بویِ خاک، عالَم را فرا‌می‌گیرد... بزرگی گفته‌بود: «غَـم، آن‌زمان که بالاترین درجاتِ حصول خود می‌رسد، انسان‌را از ابراز محروم نموده به سکوت اجبار می‌کند» و برایِ عزای تو گویی حرف‌ها و کلمات و واژه‌ها، به حبس درونِ سینه و میانِ زبان محکومند و تنها اشک، این قطره‌های اذن‌یافته برای جاری‌شدن در مصیبت‌ات، پاسخی بر محنت‌ و رنجِ پنهان‌شده‌ در گوشه‌ی قلب‌هایمان است. شیعه در عزای تو، شبیه‌ توست در اندوهِ روزهای بدونِ مادر؛ کِزکرده‌، زانوی‌غم بغل‌گرفته، آستین در دهان، تا نفس‌ها به شماره‌بیفتد تنها می‌گِرید و آب میشود که این «حُزن و کَربِ مَسکوت» یادگار و نشانی از حَسن‌بن‌‌علی‌بن‌ابیطالب است پس از ماجرای کوچه و چادر و گوشواره و سیلی و تشییع‌شبانه و سکوت و اشک و مظلومیت و مـادر ... یک‌ راز سربه‌مُهر درونِ سینه‌‌ات، از روزهای نوجَوانی محبوس مانده‌ بود و حالا سَربازکرده به «يَخْرُجُ كَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ» تاشاید التیامی برآن زخم‌های پی‌درپی باشد...💔 🆔@hamiidsadegh