eitaa logo
حمید صادقی
954 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
498 ویدیو
4 فایل
یادتون نره رفقا: «ابد در پیش داریم» ارتباط با ادمین: @hmradmin در اینستاگرام و تلگرام و بله هم با همین آدرس هستیم: @hamiidsadegh
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یابن امیرالامومنین... «ارسالی مخاطب» 🆔 @hamiidsadegh
افطار ها به کامِ دلم زَهر میشود اربابِ ما گرسنه و تشنه شهید شد.. 🆔 @hamiidsadegh
حاج حسین یکتا: یکی از اعمال شب قدر ؛ یعنی هرکسی سرنوشتی دارد و سرنوشت ما از مسیر میگذرد از سر گذشتن، سرنوشت ماست ... 🆔 @hamiidsadegh
همین که لایق هـجران مرا دیدی؛ خداراشکر بدهکارِ تو اَم حتّی اگر روزِ وصالی نیست...💔 🆔@hamiidsadegh
حمید صادقی
همین که لایق هـجران مرا دیدی؛ خداراشکر بدهکارِ تو اَم حتّی اگر روزِ وصالی نیست...💔 #اربعین #کربلا 🆔@
یه کوله پُشتی کوچیک، تکیه‌داده به دیوار اتاق منتظر! گاهی سنگین میشه و گاهی سبُک؛ اما یه نشونه‌ی دلگرم‌کننده‌است که به خیلی‌ها یادآوری میکنه: اجـازه دارن که بیان برای دیدنت... راستی! کربلا رفتن به قسمته یا دعوت؟! نمیدونم! فقط میدونم جای اسمم توی طوماری‌که به‌دستت می‌رسه خالیه و از این دلهره‌ی شیرینِ دم‌دمای رفتن، محرومَـم. توی جنجالِ این دنیا، وسطِ این روزمُردگی‌ها من به دلم قول اومدن داده بودم؛ و تو خوب میدونی چقدرسخته آدمیزاد بااین‌همه ادعا، «شرمنده‌ی دل‌خودش» بشه... حالِ این روزهام اسیرشده‌ بین «نشدن» یا «نخواستن» که یکیش از سمتِ خودمو جَبر زمونه‌است و اون‌یکی... از سمتِ تو؟! تویی‌که شاهدِ تمـام این حُزنی... من به هر دری زدم که بشه، ولی‌نشد💔 حالا مُدام باخودم میگم: نکنه تو نخواستی؟ تو نطلبیدی؟ تو دعوت نکردی؟ نکنه بی‌تمایلی به دیدنِ من؟! به نفس‌تازه‌کردنم تو هوای حرمت، به چندکلام دردودل کردن، به مرهم گذاشتنت روی زخم‌های عمیـقِ مُداومی که زندگی‌ و آدم‌ها، یه‌جایی رو تنِ خسته‌ی ملتهب روح‌ام، به یادگارباقی گذاشتن و من! عاجزم از تنهایی به دوش‌کشیدنشون... نکنه ازم رنجیده‌خاطری عزیزِ من؟! «یعنی حدود کربلات هم برام جا نیست؟» من‌ دنبالِ یه بهونه‌ام برای شکستنِ این خُرده‌بغض‌های محبوس‌شده تو مسیرِ حنجره‌ام، که شاید از حجمِ حرارتِ قلبم کم‌کنه؛ پس بذار بافکراینکه «انتخاب نشدن» چقدر سخته، اشک بریزم که این‌روزها همه‌میفهمن «جاموندن» گریه‌دارترین فعلِ حالِ استمراریه؛ روزها داره میگذره و من، این‌بارهم اونی نیستم که سهمش از اربعین‌ات، راهی‌شدن باشه؛ سهم چشم‌های من این‌بارهم فقط از دور تماشاکردنه... و یه سوالی ملتمسانه برای گرفتنِ جواب، توی سَرم می‌چرخه: عزیزمن! رخصت دیدار نمی‌دهی؟!💔 🆔@hamiidsadegh
اما این‌را بدان که «مرگ» چیز زیادی از من نخواهدگرفت؛ من ضریحِ تورا درآغوش‌کشیده‌ام... 🆔@hamiidsadegh
کمی غبارِ نـجف را به عاشقان برسان... 🆔@hamiidsadegh
تو کیستی که به یادت پس از هـزاران سال جهان! قیامتی از جنسِ اربعین دارد؟! 🆔@hamiidsadegh
در بزمِ وصالـش همـه‌کَس طالبِ دیدار تا یار که را خواهد و مِیلش به که باشد... 🆔@hamiidsadegh
اگر مَجال بیابم میانِ آغوشت؛ گلایه‌ها چه زیاد است و گریه‌ها بسی‍ــار...💔 «جدیدترین تصاویر از حرم امام حسین در آستانه‌ی اربعین حسینی» 🆔@hamiidsadegh
آمده‌ام، غبار سفری‌طولانی از تَن خسته بیرون‌کنم؛ مجاورت چندروزی به سکون بنشینم و برای زخم‌هایم، دیدارِ تورا مرهم بگذارم؛ بگو حالا که در پسِ خروارها خاک آرمیده‌ای، مهمان نمی‌خواهی جانِ زینب؟! گمان‌کردند که من و زنان‌قبیله و کودکان را، در قیدِ گرفتاری‌، تسلیمِ خیالات موهوم و پوچ فرمانرواییِ بی‌‌بنیان خود خواهندکرد؛‌ پنداشتند که تو و برادرم عباس را به خون کشیده و مارا در بندِ اسارت، پس اسلام جدّم رسول‌الله را از میان برداشتند و اکنون با دست‌های بازِ خودشان، روحِ پلید شیطان را به *«دین»* محمد صلی‌الله درهم‌تنیده، گِره میزنند و بعد هرآنچه آن‌ها بخواهند و آن‌ها بگویند و آن‌ها بشنوند؛ که این خیال‌پردازی‌ها، همان نقطه‌ی لغزش ابن‌مرجانه از بلندیِ مصدر حکومت به قعرِ چاه تیره‌بختی و سیه‌روزی‌ بود. و اما تو، حسین... زینب را ایستاده در مقابل دشمن، رجز خوان و کاسه‌ی آبرویِ رذیلانی چون ابن زیاد را به زمین کوبیده، نظاره‌گر بودی که سرِ تو میهمانِ آن بزم ناصواب بود و قلبِ من، جایگاه احتراقی مشتعل برای آن‌ گستاخی‌ و وَهن به محضر عزیزِ فاطمه... آن بارِ مسئولیت‌عظیم که روی شانه‌هایم گذاشتی را، باخود به دوش‌کشیدم و منزل به منزل، ویرانه به ویرانه، بازار به بازار به تکلّم درآورده از «تو» گفتم؛ از خاندانِ آخرین فرستاده‌ی‌خدا که دنیاو مردمانش جز نیکی و خیرخواهی از آن‌ها ندیدند و جز به زشتی و ناپسندی پاسخ نگفتند... حالا این منم! به خاک افتاده، مـزارت را سخت‌در آغوش کشیده‌ام؛ طناب اسارت از دست‌ها گشوده و بعد ازاین فراقِ چهل‌روزه، که نه!‌ گویی چهل ماه و چهل‌سال و چهل‌قرن، به تو رسیده‌ام... من زینب‌ام! دخترعلی‌بن ابیطالب؛ همان قَدبرافراشته در برابر شقاوت و ستمگری این قوم، خم به ابرو نیاورده و مانند پدرم امیرالمومنین، تسلیمِ زور و تزویرشان نبوده‌ام؛ و حالا این قلب سوخته از هجران، بی‌قرارِ تپش‌های نامنظم برای وصالِ تو و این چشم‌ها بی‌تابِ گریه‌اند در فراقت... آمده‌ام کوله بارِ سفر بر زمین بگذارم و اندکی در کنارِ تو بیاسایم.. بگو مهمانِ آشنا به مزارِ خاکی‌‌ات میپذیری حسین؟! 🆔@hamiidsadegh