مصداقهای مردوارهگی نسوان
دو روز پیش (4 تیر 1402) خبرگزاری فارس آلبوم عکسهای آموزش بدلکاری سینما به دختران زیر 15 سال! را منتشر کرده است. یک خانم بدلکار که خودش بیش از 30 سال ندارد، با هدف "خودباوری بانوان برای انجام کارهای اکشن" آموزش بدلکاری میدهد. از این دست خبرها هر از گاهی در رسانهها پیدا میشود که همیشه با القاء حس غرور و افتخار هم توأم است. خانمی که خلبان شده، بانویی که ناخدای کشتی شده، یا رانندهی کامیون و...
حالا کاری ندارم که آموزش بدل کاری برای دختر پانزدهساله چه ضرورتی دارد؟! ولی سؤالاتی دارم:
به نظر شما این اصطلاح مردوارهگی که رهبر انقلاب در مورد رویکرد فرهنگ غرب دربارهی زن بهکار بردند، به همین نمونهها ربط ندارد؟
به نظر شما آیا ارزش دادن به این تقلیدگری از مردان و ترویج آن منتج به این نیست که دختران از حجاب، سر باز بزنند و آن را مزاحم خود بدانند؟ واقعاً این دو مقوله به هم هیچ ربطی ندارند؟!
وقتی زن خانهداری که سالها را وقف بزرگ کردن فرزنداناش کرده، احساس غُبن میکند و زندگیاش را هدر رفته میداند و بازیابی هویت خود را در جدایی میبیند، به این قبیل تبلیغات ربطی ندارد؟!
به نظر شما آیا این دست تبلیغات با آن قانونگریزیها و شوریدن بر قواعد دینی و اجتماعی ارتباطی ندارند؟
به نظر شما آیا زن را به مرد تبدیل کردن نمیتواند صورت دیگری از زنستیزی باشد؟
به نظر شما آیا...
فهرست سؤالاتم خیلی طولانی است. فقط نمیدانم چه کسی مخاطب آن است؟ یقهی که را باید گرفت؟ یا چه کسی پاسخ مرا خواهد داد؟
#ابوسلمان_متولیان
https://eitaa.com/hamim1377
آیت الله العظمی جوادی آملی:
«همین #روز_عرفه مرحوم شیخ مفید و دیگران نقل کردند بعضی از بزرگان اصحاب از بالای کوه عرفه که میآمدند تمام این دو چشمشان پُر از اشک بود و سُرخ شده بود از بس گریه کردند، به اینها گفتند چرا این قدر گریه میکنید خدا «أرحم الراحمین» است؟ آنها در جواب گفتند ما هیچ قطرهای از قطرات اشک را برای خودمان نخواستیم فقط برای دوستانمان و شیعیان اهل بیت دعا کردیم. این طور تربیت میشدند؛ چون در روایات ما هست که اگر مشکل دیگری را حلّ کند یا به دیگری دعا کند چندین برابر مشکل خود او حلّ میشود.»
درس اخلاق ۹۵/۶/١٨
#عرفه
https://eitaa.com/hamim1377
چطور بفهمیم که چه مقامی داریم؟
هرکس میخواهد مقام خود را ببیند باید نوع آرزوی خود را بسنجد. یعنی وقتی خود را آزاد میگذارد به سوی کدام آرزو میل میکند؟ وقتی خود را [مثل قطبنما] میچرخاند و میگرداند و رها میکند، به سمت کدام آرزوی خود میایستد؟
آیتالله حائری شیرازی
https://eitaa.com/hamim1377
میگفت آنکه در عرفه آنچنان میگرید، میتواند در عاشورا جهانی را این چنین بگریاند!
قربان تو یا اباعبدالله...
دعاگوی هم باشیم در چنین روز بزرگی...
#امام_حسین
#عرفه
هدایت شده از گفتاری در فرهنگ | محمد رحمانی
🎉 #دعوت_به_همکاری
💯 اندیشکده تربیتی مرآت در نظر دارد جهت تکمیل کادر پژوهشی خود، از تعدادی از فعالین تعلیم و تربیت برای حضور تمام وقت دعوت به همکاری نماید.
🔆در صورت تمایل پرسشنامه زیر را تکمیل نمایید:
🌐 https://survey.porsline.ir/s/H4aFKq7
☘️ اندیشکده مرآت 👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1778712755C8841c08265
ستم فزونی مییابد، ظالم طغیان میکند، چیره میشود و سرانجام حکم میراند.
مستضعفان همدل میشوند، ناله و فریاد سر میدهند و التماس میکنند. سرانجام خداوند برایشان رهبری میفرستد، تا آنان را گرد هم آورد و رهبری کند.
مستضعفان به پا میخیزند. برگرد پیامبر خود میآیند و نبرد را آغاز میکنند. فداکاری میکنند و مبارزه را پی میگیرند تا ستمکار از عرشش سقوط کند.
پس ستمکار جامه نو به تن میکند؛ جامه انبیا و لباس دین. به دعوت جدیدی فرامیخواند و شعار دفاع از مصلحت مردم سر میدهد.
مستضعفان میبینند ستم از درون خودشان پاگرفته است، غصب و استبداد و استعمار و استثمار و استحمار از دورن خودشان است. در این هنگام نبرد دیگری آغاز میشود. بدین گونه این نبرد از ازل تا ابد پاینده است...
#سفر_شهادت
#امام_موسی_صدر
https://eitaa.com/hamim1377
*خود قهرمانپنداری به سبک گروههای موسیقی*
آیا "محفلی"ها دچار توهم شدهاند؟
🔺در شرایطی که تقریباً چهل روز از پایان برنامه تلویزیونی "محفل " در ماه رمضان میگذرد، بازی رسانهای عوامل این برنامه با حضورهای میدانی ادامه دارد: "گردهمایی بزرگ محفلیها در مشهد"
🔹برگزاری تورهای کشوری - جهانی از سمت یک گروه هنرپیشه، برنامه تلویزیونی، فیلم سینمایی و... اتفاق عجیبی نیست و فواید "مارکتینگی-برندینگی خاص خود را دارد. اما مساله این است: آیا برای برنامهای با محوریت قرآن و با ادعای هدف ترویج سبک زندگی دینی چنین حرکاتی اثربخش خواهد بود؟
🔴1- اولین مساله این است که چنین حرکاتی – تورهای میدانی، پشت صحنه و... – بیشتر متعلق به قهرمانان برنامههاست: اگر یک تیم ورزش زورخانهای، یک گروه موسیقی و یا حتی یک گروه تواشیح در کشور تور و برنامه برگزار کنند، این امر اقلاً قابل هضم است.
🔸امّآ برای برنامهای که ادعا میشود قهرمان آن، افرادی هستند که قرآن را زیست کردهاند (نظیر نابینایی که قرآن را حفظ کرده، فردی که با قرآن مسلمان شده و...) حضور داوران و مجریان این برنامه، نوعی تعویض قهرمانان اصلی این برنامه از مهمانان به داوران و مجریان نیست.؟
🔴2- مساله بعدی این است که آیا برنامه محفل به قدری در کل کشور محبوب بوده که این مدل گردهمآییها معنا و مفهوم داشته باشد؟
حتی اگر شاخصهای مجازی را برای برآوردی حدودی مورد بررسی قرار دهیم مشاهده میشود که بیشینه اعضاء کانال محفل در ایتا نزدیک به ۵۰ هزار نفر و در اینستاگرام نزدیک به ۸۰ هزار نفر بوده است -که کمتر از حتی برنامههای مشابه مثل مخاطب خاص ۲۶۴ هزار فالوئر یا سمت خدا با نزدیک به ۳۰۰ هزار دنبال کننده واقعیست- .
🔹آیا سیاستگذاران پشت مطرح کردن محفل با پرشدن سالن همایش های برج میلاد خیلی زود دچار این اشتباه (توهم) شدهاند که این چهار داور و مجری، قهرمانانی ملی هستند و باید با حضور در نقاط مختلف کشور، دل هواداران خود را گرم کنند؟ و اگر این سطح از محبوبیت ملی وجود نداشته باشد، آیا این چنین خود را در چشم مخاطب کردن موجب زدگی و کاستن از شان نمیشود؟
🔴 3- و در انتها، نمیتوان به دنبال اثرگذاری در امر دینی بود و دینی به ماجرا نگاه نکرد: اساساً این مدل تلاش برای برندینگ و کسب محبوبیت برای یک پروژه دینی، با سروصدا و فرمولهای تجاری شدنی است یا قاعده محبوبیت در چنین کارهایی متفاوت است؟
🔸آیا مداحها، سخنرانها و حتی گروه سرودهایی که کارهای اثرگذار مذهبی در تاریخ ایران از خود به جای گذاشتهاند، با حضورهای استانی و پشتیبانی بیرونی به این اثرگذاری و محبوبیت رسیدهاند یا حدی از کیفیت و دلنشینی محتوا، کار آنها را به صورت ارگانیک به گوشهکنار کشور رسانده است؟
*، درنگ در فرهنگ*
گزینه و گزیده تأملات و اخبار فرهنگ و اندیشه
https://eitaa.com/hamim1377
من و چند تن از دوستانم مكرر وقتى دور هم می نشستيم و نيروهايمان را ارزيابى می كرديم، به اين نتيجه می رسیدیم كه نيروهاى مؤمنِ مخلصِ مسلمان در جامعۀ ما فراون اند و جامعۀ ما يك منبع بسیار پرارزش از نيروهاى نهفته است ولی این نيروها يكديگر را درست نمی شناسند، به طورى كه اجمالاً می دانيم، جامعۀ ما جامعه اى است پرنيرو؛ اما وقتى دست به هر كارى می زنیم، در همان قدم های اول و دوم می بينيم نيرو كم داريم. آب در خانه هست، ولى ما تشنه لب می گرديم. وقتى هم شناسایی می کنیم، باز قدرت سازمان و سامان دادن و تجربۀ تشكيلاتی مان كم است. گاهى می بينيم نيروها انباشته شده اند و كار زيادى هم انجام نمی گيرد. بنابراين، به روشنی به اين نتيجه می رسیدیم كه دچار ضعف تشكیلاتی هستيم و همواره از اين ياد می كرديم كه ايجاد #تشكيلات_اجتماعى بر پايۀ اسلام، از واجبات اساسى هر انسان متعهدِ آگاهِ مسلمان است.
شهید بهشتی رحمت الله علیه
📃برشی از جزوه #دین_تشکیلاتی ۵
https://eitaa.com/hamim1377
🔹کتاب بکّه
در آستانه ی محرم ، بسیار کتاب خوب و دلنشینی است. داستان کربلا و نقش آفرینی حضرت امام زین العابدین علیه السلام. کتاب از حادثه ی کربلا و نقش آفرینی بنی اسد و زنان آن قوم در دفنِ پیکر شهید مظلوم کربلا آغاز می شود و به تناوب از زبان شخصیت های خوب و بدِ آن دوره ادامه پیدا میکند. برای آشنایی با حضرت سجاد علیه السلام به زبان داستان و رمان گونه، کتابی است عالی که من نظیرش را به یاد ندارم. نوجوان ها هم از خواندن آن لذت می برند و بهره میگیرند. کتاب را انتشارات کتاب نیستان چاپ کرده است. در طلیعه ی کتاب نوشته تقدیم به رئیس البکائین از ابتدای خلقت تا انتهایش؛
آدم علیه الرحمة
یعقوب، فرزند اسحاق
یوسف، معشوق زلیخا
و
سجاد، فرزند حسین که چهل سال بر پدرش گریست...
#معرفی_کتاب
#کتاب_بکه
#انتشارات_کتاب_نیستان
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
*حسرت حج در تقریظی از رهبر انقلاب*
(متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب سفر به قبله)
این کتاب مرا باز در شور و حال حسرتآلود زیارت خانهی خدا و حرم رسولالله(ص) فرو برد. شور و حال و اشتیاقی که دیگر امیدی هم با آن نیست. تا به یاد دارم -از سالهای دور جوانی- هرگز دل خود را از آتش این اشتیاق، رها نیافتهام. اما حتی در دوران سیاه اختناق که هر روحانی بامعرفت و بیمعرفتی، با رغبت و یا حتی از سر سیری، آسان میتوانست در خط حج قرار بگیرد .. و من نمیتوانستم! یا بهتر بگویم: هیچ حملهدار و رئیس کاروانی از ترس ساواک شاه، نمیتوانست و جرأت نمیکرد نام مرا در فهرست حاجیهای خود -چه رسد به عنوان روحانی کاروان- بگذارد. بله، حتی در آن دوران سخت هم دلم از امید زیارت کعبه و بوسه زدن بر جای پای پیامبر(ص) در مکه و مدینه، خالی نمانده بود .. و این امید، اگرچه با حج ده روزهی سال 58 که به فضل شهید محلاتی قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن شوق سوزندهتر و مشتعلتر شد .. در سالهای ریاست جمهوری چشم امید به پس از آن دوران دوخته بودم .. اما امروز ..؟ شور و اشتیاقی بیسکون و امیدی تقریبا فرو مرده .. تنها تسلا به خواندن اینگونه سفرنامهها یا شنیدن آنها است که خود بازافزایندهی شوق نیز هست.
این کتاب، شیرین، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زیارت قبول؛ عزیز نویسنده!
زیارت قبول ۷۰/۱۲/۱۰
https://eitaa.com/hamim1377
زندگی یک کمیش توی کتابهاس...
علیرضا قربانی
1️⃣تعویضروغنیِ خوب و منصفی است؛ هم خودش، هم سید جوان و کمحرفی که شاگردش است و کاراکتری شبیه قلقلیِ عموقناد دارد. تقاطع را که از نو ساختند و روگذر-زیرگذرش کردند، سهم راسته اینها شد کنارگذری تکبانده و شلوغ که ترمز زدن و پیچیدن روی چال تعویضروغنی را به کاری اعصابخردکن بدل کرد و خب این یعنی کمشدن مشتری.
2️⃣نشستهایم به گعده. محسن میگوید خریدهای سوپرمارکتی و میوه و اینها را از اسنپ میگیرد. میگویم خب پس ارتباط با آدمها چه میشود؟ تویی و من و این اتاق و این چاییساز و دو تا لپتاپ که نشستهایم پشتشان و از گوگل به گوگلاسکالر و سایهاب و لیبجن و چهارتا گزارش و پنجتا کتاب و دوختودوز اینها به هم. برایم دست گرفته که حالا تو با بقالیرفتن کجای دنیا را گرفتهای! میگویم: اصلا فلسفه هبوط ما چه بود پس؟ آمدیم این دنیا که قاعدتا یک چیزهایی ببینیم، این همه آدم و درخت و جاندار زوائد قصه و آکسسوار صحنهاند حاجمحسن؟ میخندد و میگوید حالا پروژه هبوط با این خریدهای اسنپی من دچار چالش شده؟ طلبگی است و این گعدههای پایانبازِ شیرین. از بخش پذیرایی و ماکولات و مشروبات بهشت که بگذری، آن بخش فاخرترش چیزی شبیه همین گعدههاست؛ اخوانا علی سرر متقابلین.
3️⃣دارم از خیابان فرعی خلوتی رد میشوم که چشمم میخورد به یک تعویضروغنیِ تازهتاسیس. لحظهای در ذهنم میگذرد که قید آن کنارگذر شلوغ را بزنم و بیایم اینجا. با همین فکر خیانتآلود همین که پیچیدم دیدم همان دو بزرگوار هستند، سید و اوستایش! اوستا میگوید یک ماهی است که آنجا را تخلیه کرده و آمده اینجا. میپرسم چرا؟ میگوید دکان تعویضروغنی کناری ما اینقدر از طرق مختلف به صاحبملک فشار آورد که من را بیرون کند که من دلم به حال صاحبملک سوخت و خودم خالی کردم. پانزده سالی آنجا بودم. پنج سال پیش این کناری ما آمد و خواست تعویضروغنی بزند. اتحادیه برای دادن مجوز شرط کرده بود که من باید کتبا رضایت بدهم. وقتی رفتم رضایت بدهم، رییس اتحادیه گفت یکدرصد احتمال بده شاید بعدا اذیتت کند، گفتم: "روزی من را خدا میدهد، روزی او را هم خدا میدهد." و رضایت دادم. پنج سال مدام ما را اذیت کرد ولی اصلا از کارم پشیمان نیستم. از آنجا هم که آمدم اینجا، با اینکه پاخورش کمتر است، اما مشتریام کم نشده. ادامه میدهد: از وقتی کاسب شدم، صبحبهصبح که مغازه را باز میکنم رو میکنم به خدا و میگویم: "روزیم رو از تو میخوام، نه از بندهات".
این جمله از آن جملههاست که اگر در عمق جانت ننشسته باشد و بخواهی ادایش را در بیاوری، به تنت زار میزند. خیلی باصلابت و بدیهیطور ادایش میکند، انگار میکنی صبحبهصبح داشته یک نکته بدیهی را به خدا تذکر میداده. ۱۵ سال صبحبهصبح این جمله را گفته و بعد در طول روز به لوازم حرفش پایبند بوده و هزینهاش را داده -یک قلمش همان امضای رضایت- که حالا من در دهه چهارم زندگیام وقتی جملهاش را میشنوم، بو میکشم که اعتقادش است. بعد با لهجه قمی بامزهاش ادامه میدهد: "اون که اون کار رو کرد، به خودش ضرر زد. هیچکس نمیتونه به هیچکس دیگه ضرر بزنه" این جمله از قبلی هم درخشانتر بود.
4️⃣آدمها آکسسوار صحنه نیستند، هرکدام دنیایی هستند برای خودشان. روی هرکدام که کلیک کنی و قصهاش را پِلِی کنی، صدها کتاب در چند دقیقه وارد خونت میشود.
با محمدعلی نشستهایم به گعده. میگوید به شاگردانم میگویم که جوری تاریخ بخوانید انگار خودتان پرت شدهاید وسط ماجرا. میگویم: میزانسندار! تایید میکند. ارجاع میدهد به نامه امیرالمومنین علیهالسلام به فرزندشان، آنجا که میفرمایند: من عمر همه گذشتگان را نداشتم ولی جوری در ماجرایشان دقیق شدم که گویی یکی از آنها شدم (حتی عُدتُ کاحدهم). بعد آقا ادامه میدهند: انگار که به اندازه همهشان عمر کردم (قد عُمّرتُ اولهم الی آخرهم)
و من اینطور میفهمم که نهفقط قصه آدمهای زمان و زمانه خودت، که همه آدمها از آدم ابوالبشر تا الان. اینهمه کتاب باید بخوانی و اینهمه میزانسن را بازسازی کنی.
5️⃣یک بخشهایی از کتاب "همشناسی فرهنگی" اثر درخشان آقایان غمامی و اسلامیتنها در ذهنم مرور میشود: "گام اول در شناخت خداوند، شناخت خود انسان است. انسان نیز قادر به معرفت کامل از خود نیست مگر در آینۀ دیگری. با متمایز شدن انسانها از یکدیگر است که امکان شناخت کامل انسان فراهم میشود و به همین علت، تعارف (=همشناسی) بین شعوب و قبایل انسانی ضرورت مییابد؛ امری که آیۀالله جوادی آملی از آن به «تفسیر انسان به انسان» یاد میکند."
بعد ذهنم میرود سراغ نهجالبلاغه: "الحمدلله المتجلی لخلقه بخلقه" با خلقش بر خلقش تجلی کرد.
بعد ذهنم میرود سراغ محسن و سوپرمارکت اسنپ و اختلالی که در پروژه هبوط ایجاد کرده!
زندگی یک کمیش توی کتابهاس..
https://eitaa.com/hamim1377