eitaa logo
حامیان انقلاب
291 دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
14.4هزار ویدیو
836 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋  يك مادر آگاه اول غذاي خودش را مي كشد بعد غذاي شوهرش را مي كشد بعد اگر ماند مي دهد به بچه هايش. مادر فداكار فداكار آگاه كسي كه خودش را تقويت مي كند تا بتواند از بچه هايش حمايت كند ولي مادري كه از پنجاه سالگي فلج مي شود نمي تواند راه برود اين كجايش فداکاریست!؟ اگر مادر است مادر بايد قوي بشود تا بتواند از بچه اش حمايت كند پدر بايد قوي بشود يعني چه كه من نخورم بچه ام بخورد؟ هميشه اين اتفاق دارد مي افتد در خانواده هاي فداكار اصلا مادرهاي فداكار نمي گذارند مهارت هاي بچه هايشان رشد كند. چند نفر شما تا چند سالگي غذا دهان بچه تان گذاشتيد!؟ پنج سالش است هنوز غذا دهانش مي گذاريد اين فداكاري آگاهانه است؟ نمي گذارد مهارت غذا خوردن در بچه شكل بگذارد بعد دو روز ديگر پا به سن كه گذاشتيد مي شويد مادر مسن طلبكار. عصاره جانم را به تو دادم تا دوازده سالگي غذا دهانت گذاشتم تا ده سالگي خودم دستشويي بردم تو را حالا اين مزد من است؟ اصلا مادرهاي فداكار احساس گناه را ناخودآگاه به فرزندانشان منتقل مي كنند. اصلا مادر فداكار اين را انتقال مي دهد احساس گناه را انتقال مي دهد دخترها مي شوند مادر فداكار پدرها مي شوند پدر فداكار است نسل فداكار همين طوري تداوم دارد يك جايي اين چرخه بايد قيچي بشود. [استادسلطانی]
🦋🦋🦋🦋 امروز با يك مادري صحبت مي كردم مي گفت تنها احساس گناهم اين است براي بچه ام هيچ كاري نكردم.... این احساس گناه مال پنج سال اول است عزيزم الان جهت گرفته به سمت بچه ات. چند نفر ما تا فرق سر به پدر مادرمان بدهكار هستيم؟ و هر كاري بكنيم كم كرديم. احساس گناه است مال پنج سال اول ربطي به پدر مادر ندارد. پدر مادر ما را بوجود آوردند كيف كردند نوش جانشان ما هم وظيفه مان را بايد انجام بدهيم بجاي خودش؛ ولي ما هم براي بچه هايمان اين كار را بكنيم كيف كرديم به دنيا آورديمشان؛ حظ كرديم، نوش جانمان. ولي ما همه اش را بدهكاريم به همه بدهكاريم چقدر به بچه هايتان بدهكار هستيد چقدر فكر مي كنيد پدر مادر خوبي نيستيد؟ وقتي كه احساس گناه صحيح به آنها نمي دهيم وجدان اخلاقي شكل نمي گيرد از أن طرف مي افتند طلبكار مي شوند. بخاطر اينكه ما اينقدر احساس گناه داشتيم و اينقدر سرويس داديم و خواستيم محدود نباشد كه حالا از آدم و عالم طلبكار است. پس چرا اينقدر ما بايد برويم دانشگاه و مدرك بگيريم؟ احساس حقارت است. سال ها قبل كه هنوز تلفن وامثال اینها به آمريكا نبود نوجوان بودم دوستي داشتم برادرش به امریکا رفته بود. او براي برادرش نامه نوشته بود. برادر گفته بود من تحصيلاتم تمام شده مدركم گرفتم اين هم براي برادرش نوشته بود مستر اينجينير فلان. برادر از آنجا تلفن كرد اين چه است نوشتي؟ زدم روي تابلو من را مسخره مي كنند از آن روز به من مي گويند مستر اينجينير. ولي اينجا بايد به همه بگوييم آقاي دكتر، مهندس مبادا به آنها بر بخورد. ادامه دارد... (استاد سلطانی)
🦋🦋🦋🦋 مدرك گرایي ريشه اش احساس حقارت است. علم در عظمت خودش هست عالم در احترام ومنزلتش بهشت است. ما بسيار عالمان بزرگ داريم كه مدرك هم ندارند و شاگردي آنها براي انسان افتخار است. ولي هنجارهاي روزمره مان را داريم مي گوييم.  ريشه اصلي  فداکاری احساس گناه است. فداكاري آگاهانه جايگاه خودش را دارد. آن فداكاري از يك تعالي معنوي سرچشمه مي گيرد. شهدای ما فداكار هستند. شهيدي كه به آن مرتبه رسيده تعالي روحي است سنش فرق نمي كند به راحتي از جانش مي گذرد مي گويد من مي روم كه شماها بمانيد و خوب زندگي كنيد. [استادسلطانی]
🦋🦋🦋🦋 در يكي از شهرستان ها خانم و آقايي آمده بودند ديدم خانم وضعش خيلي بد است. گفتم بنشين، بنويس. يك دسته كاغذ گذاشتم، گفتم :من و همسرت مي رويم بيرون يك ربع ديگر مي آييم فقط وقتي نوشتي تا كن نخوان. ما رفتيم بيرون. اين خانم با مادرش مساله داشت. نفرت از مادر عذابش مي داد نمي توانست نفرت را بريزد بيرون شروع كرد نوشتن يك ربع بعد ما رفتيم داخل اينقدر اين زن گريه كرده بود تمام كاغذ زير دستش خيس بود. بعد با هق هق گريه گفت: فقط نصف صفحه شد گفتم مي خواستي چقدر بشود؟ گفت فكر كردم تمام ورق ها كم است دو ساعت وقت هم كم است. احساسات اندازه ندارند. آدم فكر مي كند خيلي بزرگ هستند وقتي مي نويسيد كوچك مي شود مي آيد به اندازه واقعي اش. پشمك ها را ديديد در پارك؟ اينقدر شكر است يك پشمک درست مي كنند اينقدر فكر مي كنيد دو كيلو است وقتي مي خوريم تمام شد. نفرت اين است احساس ناخوشايند حجمش شما را مي ترساند بگذاريدش روي كاغذ وقتي آمد روي كاغذ اندازه واقعي اش است. بسوزانيد. نه هيچكس خواند نه هيچكس شنيد نه هيچكس ديد. اين نفرتي كه از كودكي مانده بود احساسات خوشايند يا ناخوشايند بيايند در قسمت آگاه بايد بروند بيرون و اگر شما بنويسيد نفرتتان مي رود در آگاهي شما وقتي آمد در آگاه بايد برود ديگر نمي تواند بماند. (استاد سلطانی)
🦋🦋🦋🦋 ولي وقتي نمي نويسيد مرتب با خودمان مي بريم وقتي كه مي نويسيم مي خوانيم دوباره از طريق چشم بر مي گردد و اين مواد سمي را با خودمان مرتب حمل مي كنيم. از پنجاه سالگي تبديل مي شود به انواع بيماري ها. احساسات ناخوشايند ترس ،احساس حقارت اينهـا نفرت ايجاد مي كنند خشم ايجاد مي كند. و همه اينهـا عمر ما را كم مي كند. [استادسلطانی]