هدایت شده از روضه خانگی
@RozeKhanegeeروضه خانگی - حضرت مسلم(ع) - 195.mp3
زمان:
حجم:
12.91M
🎙گویا صدای "کوفه میا" می رسد به گوش ...
🔻روضه #حضرت_مسلم(ع)
⏱ #بیش_از_ده_دقیقه| 13:58
👤حجت الاسلام علی #سیفی
💡 کانال روضههای کوتاهِ کاملِ خانگی
@RozeKhanegee
هدایت شده از روضه خانگی
@RozeKhanegeeروضه خانگی -حضرت مسلم (ع)-109.mp3
زمان:
حجم:
9.76M
🎙شمعم ولی بیپروانهام...
🔻روضه #حضرت_مسلم(ع)
⏱ #بیش_از_ده_دقیقه | ۱۰:۰۳
🔹محضر آیت الله #بهجت(ره)
👤حاج محمد #خرم_فر
💡 کانال روضههای کوتاهِ کاملِ خانگی
@RozeKhanegee
هدایت شده از روضه خانگی
@RozeKhanegeeروضه خانگی - حضرت مسلم(ع) - 196.mp3
زمان:
حجم:
9.98M
🎙السلام علیک ایهاالعبدالصالح...
🔻روضه #حضرت_مسلم(ع)
⏱ #بیش_از_ده_دقیقه| 10:29
👤حجت الاسلام ابوالفضل #بنایی
💡 کانال روضههای کوتاهِ کاملِ خانگی
@RozeKhanegee
.
بر سر من ، همه تفریح کنان سنگ زدند
وای بر صورت چون برگِ گُلِ دختر تو
قاسم نعمتی | #حضرت_مسلم
#شب_اول | #محرم
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
سر من بر سر دروازه ی شهر کوفه
خیرمقدم به تو و خواهر تو می گوید
#حضرت_مسلم
#شب_اول | #محرم
👉 @Do_KhatRoze 📜
@banifatemeh3154_6046525980888007811.mp3
زمان:
حجم:
8.35M
یکی از زیباترین و غمناکترین روضهها برای #حضرت_مسلم
دروغ بود تمام نامهها
دروغ بود سلام کوفیا
سید مجید بنی فاطمه
۹ذیالحجه و روز #عرفه مصادف با شهادت حضرت مسلم و هانی بن عروه علیهماالسلام است
@RozeKhanegeeروضه خانگی - حضرت مسلم(ع) - 1575.mp3
زمان:
حجم:
12.96M
🎙سلام شاه شهیدان، به مسلم بن عقیل...
🔻روضه #حضرت_زهرا(س)
🔻روضه #امام_حسین(ع)
🔻روضه #حضرت_مسلم(ع)
⏱#بیش_از_ده_دقیقه | 16:34
👤حاج #عباس_حیدرزاده
💡 کانال روضههای کوتاهِ کاملِ خانگی
@RozeKhanegee
#حضرت_مسلم
🔻 الله اکبر! چه خیری نصیب حضرت مسلم شد، البته خود این بزرگوار باب الحوائج است، عربها اعتقاد عجیبی دارند، عربها روی حساب اینکه فطری و ساده هستند مراکز را زود میشناسند.
🔸 حضرت مسلم با دو نفر راه بلد به سمت کوفه آمدند، مقداری که آمدند گم شدند بعد یکی از آن راه بلدها فوت کرد و دومی گفت که اینقدر خبر دارم که همین قسمت را بروی به آب میرسی و از تشنگی نجات پیدا میکنی.
🔹 حضرت تنها رفتند و به آب رسیدند. آنجا بالأخره مسیر پیدا شد، بعد یک نامهای برای امام حسین علیه السلام نوشتند و دست یک نفر دادند که اینطور شده و از این قضیهی گم شدن اول کار و جریان دو نفر هم که همراه ما بودند در دل من چیزی آمد، چه کنیم؟
🔸 جواب آمد که شما راه خود را ادامه بدهید و مبادا در این ادامه خوفی کنید، فقط شما باید بروید. وقتی دوباره حضرت فرمودند شما باید بروید، ایشان راه افتادند.
🔹 از این چشمه که راه افتادند، در بین راه دیدند یک نفر برای شکاری ـ مثلاً یک آهویی ـ تیر کشیده است. تیر را زد، به آهو خورد و افتاد.
🔸 اتفاقات سفر هم قواعد داشته است مخصوصاً برای افرادی مثل ایشان، ولی به این تعبیر گفتهاند «إنشاءالله دشمن را کشتیم» و تفأل به خیر زدند؛ در حالی که آنچه که پیش آمده است یک حکایت دیگری میکند و این مورد، جای تطیّر بود [نه تفأل].
🔹 تا اینکه آمدند و چه سِیر عجیب و پیچیدهای داشتهاند و با بیوفاییِ مردم مواجه شدند. اما همین مقدار بس که وقتی از خانهی طوعه (آن زنی که سر کوچه، منتظر پسر خود بود) بیرون آمدند، با اینکه امنیت خانه بیشتر بود منتها چون احتمال داشت که آتش در خانه بیندازند _خانهها هم با چوب و گل بوده_ برای حفاظت از خانهی او نخواستند در خانه بجنگند.
🔸 در کوچهای که گویا تنگ و بنبست بوده است گرفتار شدند.
ادامه دارد...
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir
#حضرت_مسلم
ادامه مطلب قبل...
🔻 ابتدا حدود هفتاد نفر را برای مقابله با حضرت فرستادند. رئیس شُرطه پیکی فرستاد و به عبیدالله گفت که کمکی بفرستد. عبیدالله گفت تو را سراغ یک نفر فرستادم، اگر تو را سراغ دیگری فرستاده بودم چه میکردی؟ منظور او از دیگری، حضرت اباعبدالله (علیه السلام) بود.
🔸 عبیدالله بسیار شیطنت داشت؛ یعنی معاویهی به تمام معنا، همراه با خشونت بود. بعد رئیس شُرطه برای او جواب نوشت که به گمان خود مرا سراغ دستفروشی از دستفروشهای حیره و کوفه فرستادهای؟
🔹 مرا سراغ شیر بیابان شجاعت فرستادهای، نیرو بفرست. برای مقابله با یک نفر، فکر کنم باز چهل نفر کمکی برای او فرستاد.
🔸 حضرت مسلم (علیه السّلام) بعضی از این مردان که به جنگ با او آمده بودند را بلند میکرده و بر روی پشت بام میانداخته است. صرف قوت جسمانی نمیتواند این عمل را انجام دهد که اولاً یک نفر بتواند افرادی را با کلاهخود و زره، چاق و لاغر، روی پشت بام پرت کند.
🔹 ثانیا حضرت به رئیس شرطه که مامور دستگیری ایشان بود، یک ضربت زدند که گویا دست یا یک قسمتی از بدنش مجروح شد. او به حضرت گفت که به شما امان میدهم. حضرت هم که چهل و دو نفر به دست ایشان کشته شده بودند، احساس خستگی میکردند.
🔸 بعد امان دادند، آن وقتها امان خیلی حرف بود. حضرت مسلم فرمود امان دارم؟ رئیس شُرطه گفت: امان داری. فرمود که قبول است، گرچه به امان شماها اعتباری نیست.
🔹 از بالا سنگ و آتش میریختند، حضرت مسلم فرمودند که ما را مسلمان هم نمیدانید که مانند کفار با سنگ و آتش به ما هجوم آوردید؟ چون کفار را اینطوری میزدند.
ادامه دارد...
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir
#حضرت_مسلم #حضرت_هانی
ادامه مطلب قبل...
🔻 حضرت مسلم را نزد عبیدالله بردند و او شروع به بددهنی به ایشان کرد. سپس رئیس شرطه به عبیداللّه گفت که من به او امان دادم، عبیداللّه گفت که تو را چه به امان دادن؟! بیخود امان دادی؛ اتفاقاً خودت باید به خاطر این جراحتی که بر تو وارد شده او را بکشی.
🔸 لب حضرت شکافته شده بود و دندانهای ایشان صدمه خورده بود. حضرت قدحی از آب خواستند ولی از شدت خون ریزی و استمرار آن، تا خواستند آب بیاشامند، خون دندانهای ایشان در قدح ریخت.
🔹 آب قدح را عوض کردند، دوباره پر از خون شد، فرمودند: حکمتی در این کار است که من نباید آب بخورم.
🔸 حضرت را بر پشت بام دارالعماره بردند و او به حضرت ضربتی زد. ولی هیچ کارگر نیفتاد. چرا که فقط بخش مادی نفوس، موثر نیست؛ بلکه همزمان ارواح و قوا فعال هستند.
🔹 نقل میکنند لحظهی آخر، حضرت مسلم یک شوخی هم با آن شخص کردند و فرمودند که بندهی خدا، این خراشی که تو زدی قصاص آن جراحتی نشد که من به تو زدم.
🔸 بعد ایشان را به بالای دارالإماره بردند و یکی از آنها گردن حضرت را زد و بدن را پایین انداختند. بعد با هانی هم همین کار را کردند، او به جرم اینکه حضرت مسلم در خانهی او بود زندانی شده بود.
🔹 سپس بعضی از آن اشقیا بدنها را این طرف و آن طرف میکشاندند تا بعضی از قوم و قبیلهی هانی آمدند و حضرت مسلم (علیه السلام) را در زاویهی مسجد کوفه و هانی را این طرفتر دفن کردند.
🔸 هانی برای خود سلطانی بود. در تعهدی که با قبائل داشت هر وقت سوار میشد گاهی چند هزار اسبسوار دنبال او میرفتند؛ ولی عبیدالله از بس نقشه میکشید و پول میداد ایشان را نیز شهید کرد.
کد ۸۸۱ و کد ۸۵۷
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir