🗓 روزهای آخر سال بود که آمدن این مهمانِ ناخوانده جدی و جدیتر شد. مشغول خانهتکانی شده بودیم بعضیهامان. حتی لباس نو هم خریده بودیم برای خودمان و بچههایمان. هم ترس داشتیم هم باورمان نمیشد این مهمان منحوس، این قدر چغر و بدپیله باشد. سرما وگرما حالیش نباشد. از در بیرونش کنی از پنجره بیاید. اینجا بود که خانههامان شدند امنترین نقاط جهان. شاید یکی از معدود خوبیهای کرونا همین ارزشمندتر شدن کارکرد خانه و خانواده بود. خانهنشینمان کرد. اما از آنجا که ما زنها قرار نیست و نبوده که مَچَل یک ویروس بشویم، اینجا هم کم نیاوردیم. نباید بیاوریم. درست است که شستن هرآنچه میخریم حتی کره و ماست و شیر یک امر عادی و روتین شده برای هر خانم خانه دار. اسپری الکل نشسته کنار بقیه شویندهها وماسکهای رنگارنگ جزو جداییناپذیر هر خانهای است. اما هیچکدام هنوز از میدان به دَرِمان نکرده است.
💫 اینجا بود که مدیریت تاثیرگذار زنها بر بحران کرونا را به چشم دیدیم. #نقشهای_بانوان پررنگتر از قبل شد. پرقدرتتر ومهمتر. نقشهایی بیبدیل.
✨ وظایفی که شاید هیچ مردی نتواند تاب بیاوردش. این زن اگر مادر باشد درخانه هم معلم است هم پرستار. هم باید خودش را قوی و سرپا نگه دارد هم حواسش به نشاط بچههایش باشد.
خانه را بکند شهربازی. آشپزخانه را بکند پر از غذاهای جدید و کیک و شیرینیهای دستساز و در عین حال سالم و مقوی و باز هم درعین حال درحد و اندازهی جیب خانواده. بعد از همه اینها شب که مردش خانه میآید خستگیها را پس بزند و با یک صورت خندان برود استقبال آقای خانه. میفهمد توی این روزهای کرونایی و قرنطینه اوضاع اقتصادی و نان درآوردن چه قدر سخت شده و فشار روی مردها چندبرابرتر. میداند قلبِ خانه که همان بانوی خانه است، باید همه راشارژ کند. خیال مردش را راحت کند و انرژی و نشاط را تزریق کند در رگهای خسته اش.
💉 اینها قصه زنان خانهدار بود. قصهی زنانِ کادرِ درمان، پرستارها و دکترها که قصهای پرکشمکشتر و درامتر است. مادرهایی که هم برای بچههای خودشان مادری میکنند و هم عاشقانه برای بیمارها خدمت. خسته میشوند، هراسِ جانِ عزیزانشان را دارند، اما میدان را خالی نکردهاند.
🌟 دستهی دیگر، بانوانی که نه شاغلند و نه حقوقی میگیرند و خودجوش آمدند پای کار. به وقتش ماسک و گان دوختند. به وقتش غذای نذری پختند و به وقتش هرجا کاری از دستشان برآمد #خودجوش و بی منت باری از دوشی برداشتند.
📿 همهی این بانوان به وقت نمازهاشان دست توسل بالا میکنند وقدرت مضاعف این روزها را از صاحب اصلی شان میگیرند. اشکهای استغاثهشان را با گوشه چادر نمازشان پاک میکنند و سلامتی همه مریضها را از مادرِ سادات طلب میکنند.
🇮🇷 بانوان سرزمین من مثل همیشه پرچمشان بالاست.
🖊 زینب جلوانی
#بانوی_نقش_آفرین
#نقش_بانوان
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
#روایت_آبادان 1⃣1⃣
"روایت اعضای اعزامی خانه طلاب جوان قم به آبادان از واقعه #متروپل"
🔹امروز صبح تو مسجد قائم، کنار متروپل وقتی داشتم صبحانه میخوردم آقایی رو دیدم که وارد مسجد شد، خستگی از سر و صورتش میبارید، روبروی ما نشست، اما از شدت خستگی همون حالت نشسته خوابش گرفت!
🔹 پرسیدم، گفتند دیشب مشغول #آواربرداری بوده و الان برای استراحت کردن اومده، بیدار که شد با ایشون صحبت کردم میگفت فامیلی بنده پاپاچیان هست ما یک گروه دوازده نفره هستیم که اطراف کرج تو معدن کار میکنیم.
🔹 وقتی شنیدیم #متروپل این اتفاق افتاده، طاقت نیاوردیم و از مسئولمون خواستیم که با #آبادان ارتباط بگیره، تا ماهم بتونیم حضور پیدا کنیم، میگفت وقتی فهمیدیم آبادان با حضور ما موافقت کرده خیلی خوشحال شدیم، انگار دنیا رو به ما داده بودند.
🔹 خلاصه ما به صورت #خودجوش، با دو تا بیل مکانیکی فوق سنگین، چهارتا کامیون و شش تا لوددر اومدیم آبادان، فقط هم به عشق کشور و مردم آبادان اومدیم و الانم با عشق مشغول کاریم.
🔹 تا فراموش نکردم بگم که آقای پاپاچیان تازه مسلمان و #شیعه شده، میگفت کلیمی بودم و چند ماه پیش ،ایام فاطمیه تو هیئت توفیق پیدا کردم و مسلمان شدم، البته از گروه دوازده نفریشون فقط آقای پاپاچیان مسلمان هستند!
🔹این رو محض اطلاع اونور آبیها گفتم، که بدونند و این واقعیت رو انکار نکنند، اینجا مردم و مسئولین، زن و مرد، پیر و جوون، مسلمان و مسیحی و... همه با هم و در کنار هم و بدون منّت و به #عشق_وطن دارند کار میکنند و فقط حرف نمیزنند، عاشق واقعی وطن اینا هستند نه شما...
🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰
🆔 @Khanetolab