#راه_حسین
عاشورا؛ ۱۳۸۸شمسی؛فتنه گران و آشوبگران علیه انقلاب خدا،با تحریک اوباش،نه فقط خیمه های امام حسین را،که بسیجی ها را برهنه می کنندو با بنزین آتش می زنند و کوفیانه هلهله می کنند.
عاشورا ؛سال ۲۰۲۰ میلادی؛ نیجریه؛ یزیدیان به عزاداران امام حسین یورش می برند و مانند حرامیان عاشقان امام را مجروح می کنند.
عاشورا؛سال ۲۰۲۰ میلادی؛هند؛
مزودوران شیطان بزرگ ،آمریکا،برای دلخوشی یزیدشان به عزاداران امام حسین حمله می کنند و تعدادی را مجروح وسه نفر را شهید می کنند.
عاشورای سال......
این راه ادامه دارد.
حتی برای عزاداریت هم خون می ریزند.
راهت هنوز خون می دهد ای خون خدا.
@hamiyane_enghelab
🏴✨﷽
〰〰〰〰〰
بسم الله الرحمن الرحیم
از دخترهای بابایی
تیر هزار و سیصد و هشتاد و شش
چی دلت میخواد بابا؟!
هیچی، اصلا به هرچی نیگا میکنم میخوام بالا بیارم.
اگه چیزی نخوری که یهو خدایی نکرده پس میوفتی، برم برات از آشپزخونه هتل چیزی بیارم؟!
نه بخدا،هیچی...
مامان همینطور که کشوی میز را میبست گفت: ما میخواییم بریم زیارت حضرت رقیه (س) میتونی بیای؟ دفعه آخره انگار که میبرن اونطرف.
بابا گفت: نمیخواد بیاد، رنگ به رو نداره بچه.
چرا میخوام بیام، اینجا تنهایی میترسم حوصلمم سر میره.
سریع لباس هایم را پوشیدم و رفتیم سه تایی سوار اتوبوس درب و داغان سوری شدیم تا از زینبیه که هتلمان بود برویم زیارت مرقد حضرت رقیه و مسجد اموی. اول صبح بود و هنوز هوا خنک، گرما زده شده بودم یا بقول مامان آب به آب نمیدانم اما بعد از ورودمان به دمشق یک ریز حالت تهوع داشتم و تقریبا یک روز کامل بود که هیچ ماده ی غذایی نخورده بودم، فقط آب! اصلا اگر میخواستم هم نمیتوانستم چیزی بخورم.
رفتیم زیارت و خدام عروسکهای کوچک روی مرقد خانم را آوردند پایین و بین زوار پخش کردند، بغضم شکست و گفتم: آقام داره حرص میخوره، یه کاری بکنید میلم بکشه غذا بخورم. مامان تا حرفم را شنید اشکهایم را پاک کرد و گفت: هووو خوب میشی چیزی که نیست تو هم با این بابات!
برگشتنا توی بازار شام چشمم به گاری توت فرنگی های درشت و قرمز افتاد و گفتم: آقا، دلم از این توت فرنگیا میخواد میخری برام؟
بابا انگار که دنیا را بهش داده باشند پرید کنار صاحب گاری و یک کیسه پر توت فرنگی قرمز درشت اما بیمزه خرید.
چقدر برای پدر سخت است غم دخترش را ببیند...
✍ #حدیثه_محمدی
〰〰〰〰〰
#خط_روایت
#راه_حسین
〰〰〰〰〰
https://eitaa.com/khatterevayat
14.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴✨﷽
〰〰〰〰〰
#مقاومت
از ثانیهٔ ۴٠ به بعد فیلم، که پاها مال خودش نبودند، که دست بُرد تا زانو را جلو بیاورد و ستون کند، که دو مرد زیر بغلش را گرفته بودند اما باز هم با تقلا و جانکندن بلند شد، که نتواست قدم بردارد، که چهاردستوپا خودش را کناری کشاند، که بغل تابوت دراز کشید و دستش را حلقه کرد دور برادر، زار زدم.
سر سوزنی از سنگینی "اَلْان اِنکَسَرَ ظَهْری" اباعبدالله توی این یک دقیقه است.
✍ #سیمین_پورمحمود
〰〰〰〰〰
#خط_روایت
#خط_خیبر
#راه_حسین
🔻روایتهای محرمی خود را برای ما ارسال کنید.
〰〰〰〰〰
https://eitaa.com/khatterevayat
@siminpourmahmoud