هدایت شده از جوانــههــای انتظار
#روایت_شهدا
شهید #صیاد_شیرازی
چگونه تربيت كنيم؟
هيچ وقت يادم نمیرود، يك روز كفشهای خودشان را كه واكس میزدند، كفشهای مهدی (پسر ارشدمان) را هم واكس زدند. گفتم: چرا اين كار را كرديد؟
گفتند: من نمیتوانم مستقيم به پسرم بگويم كه اين كار را انجام بده، چون جوان است و امكان دارد به او بربخورد. میخواهم كفشهايش را واكس بزنم و عملاً اين كار را به او بياموزم .
💠 خانه فیروزهای را به دیگران هم معرفی کنید.
@khane_firoozeie
هدایت شده از جوانــههــای انتظار
#روایت_شهدا
شهید سید مرتضی #آوینی
جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: میتونم یکی دیگه بردارم؟ گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود. میگفت: «میبرم با خانم و بچه هام میخورم». میگفت: اینکه آدم شیرینیهای زندگیشو با زن و بچهاش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر میذاره!
💠خانه فیروزه ای را به دیگران هم معرفی کنید.
@khane_firoozeie