💎قیمت "ولی"💎
به "میثم" گفتند: به "علی" دشنام بده؛ نداد.
به "طیب" گفتند: به "امام" دشنام بده؛ نداد.
به "آرمان" گفتند: به "آقا" دشنام بده؛ نداد.
💎هر سه،
به جرم "ارادت"به"ولی"#شهید شدند.
#شهید_آرمان_علی_وردی💔
#شهدا را یاد کنیم با ذکر #صلوات🌷
@Majmae_Mahya
ای فتنه گران بی سر و پای پلید
ای داعشیان وحشی از نسل یزید
هرچند که آرمان ما را کشتید
ما دست ز #آرمان نخواهیم کشید
#شهید_آرمان_علی_وردی
@Majmae_Mahya
وقتی بدن عریانت رو دیدم ذهنم رفت سمت کهنه پیراهن
وقتی انگشتر نیمه شکستَت رو دیدم یاد انگشت و انگشتر افتادم 😭
وقتی دیدم به بدن زخمیت لگد میزنن یاد اون لحظه ای افتادم که دیدن هیچی ندارن با سنگ و عصا میزدن!
تو چیکار کردی که اینقدر به راه و شیوه ارباب پر کشیدی؟
#شهید_آرمان_علی_وردی
#غریب_گیر_آوردنت
#شهادتت_مبارک #امنیت_اتفاقی_نیست
#مرد_غیرت_اقتدار #ایران
ــــــــــــــــــــــــ
@farzande_enghelab_313
🔴 دلنوشتهی مادر یک طلبه برای مادر آرمان
اولین بار که میشنوی فرزندت، پسر است، حس عجیبی داری. لبخندی روی لبانت میآید. ته دلت غنج میرود. حس میکنی تکیهگاه جدیدی پیدا کردی. همانطور که اگر دختر باشد خوشحال میشوی که انیس و مونسی پیدا کردی.
پسرت جلوی چشمانت بزرگ و بزرگتر میشود و هر لحظه، نگرانیهایت هم با او بزرگتر!
شیطنتها و ظرف شکستنهایش را زیر سبیلی رد و خودت را قانع میکنی که اقتضاء پسر بودنش است.
لحظه به لحظه بد و خوب را یادش میدهی. نگرانی که در کوچه و خیابان به کسی زور نگوید. راه خطا نرود. حرف ناجور نگوید و نشنود.
بار اول که مشکی میپوشد و دست پدرش را میگیرد و مسجد و هیئت میرود، ذوق مرگ میشوی که: «خدایا شکرت! پسرم راهش را پیدا کرد».
در چشم بر هم زدنی، دبستانی میشود و بعد، دبیرستانی. قد میکشد و صدایش دو رگه میشود و موهای صورتش، معصومیت پسرانهاش را دو چندان میکند.
ولی باز نگرانی! نمیدانی کدام مسیر را در پیش میگیرد!
در نماز روز و شبت دعا میکنی: «خدایا! بهترین راه را برایش مقدر فرما!»
روزی از خواب بیدار میشوی و میبینی راهش را پیدا کرده. عشقش شده حوزه و علم و کتاب و امام حسین(علیه السلام).
ته دلت میلرزد! با خود میگویی میتوانست مهندس یا دکتر شود اما حالا ... .
حالا اصرار میکند بر راهی که روشن است، اما سخت. راهی که پایان ندارد. نه علمش، نه معنویتش، نه اخلاق و نه عرفانش. مسیر حوزه، بینهایت است!
به چشم خود میبینی پسرت راه سختی را انتخاب کرده، راهی که شاید محرومیتهای فراوان دنیوی برایش به ارمغان بیاورد، اما دلخوشی که ذخیره آخرت خوبی پیدا کردی.
حال، پسرت را در قامت طلبهای میبینی.
حجرهدار میشود. از شنبه تا چهارشنبه، تنها تلفنی میتوانی با او صحبت کنی.
عصر چهارشنبه اما در فکری!
در فکری این دو روزی که درکنار تو و خانواده است، چطور اوقات خوشی برایش فراهم کنی؟
در فکری حداقل این چند وعده در کنارت، غذای مورد علاقهاش را بخورد.
از در که میآید، چپ و راست صورتش را نگاه میکنی و دنبال بهانهای که با او حرف بزنی.
...
هنوز از طلبه شدنش چیزی نگذشته که آسمان شهرت سیاه میشود. اغتشاش و درگیری و ناامنی شهر را فرامیگیرد. مشتی اراذل و اوباش به بهانههای واهی، امنیت را نشانه میگیرند.
حالا و هر لحظه، دلشوره سالم رسیدن فرزندت را داری.
اما پسرت!
پسرت ته دلش قرص است.
میخواهد در قامت طلبه ای بسیجی برقرار کننده آرامش و امنیت باشد.
برای دختران، برای زنان و برای مردم سرزمینش!
در دلت به داشتن چنین پسری افتخار میکنی، اما ... .
میوه دلت، دست خالی به میدان رفته!
بی خبر از همه جا میگویی: «خدایا! دسته گلم را به تو میسپارم! جگر گوشهام را سالم به خانه برگردان!»
لحظات به کندی میگذرد. خبری از دسته گلت نیست!
زنگ تلفن به صدا در میآید...
آقای علی وردی! پسرتان مجروح شده ....
آسمان بر سرت خراب میشود.
تا به بیمارستان برسی، نفسی برایت نمیماند.
میفهمی آرمانت از دنیا رفته، اما دوباره احیاء شده. قلبش میزند.
نفسی چاق میکنی. نور امید در دلت روشن میشود: «پس انشاءالله زنده میماند».
هنوز شبی نگذشته که فیلم شکنجهی جگر گوشهات در فضای مجازی پخش میشود. هر کس میبیند، میگوید: «وای بر حال مادرش! کاش مادرش نبیند و نداند و ...»
دو روز، تنها دو روز فرصتیست که خدا برای آمادگی شهادت فرزندت میدهد.
و سرانجام ...
و سرانجام، روح مطهر آرمان بیست و یک سالهات به آسمان عروج میکند.
او به آرزویش میرسد
اما کاخ رؤیای تو برای دامادیش همراه هزاران آرزوی دیگری که برایش داشتی، فرو میریزد.
داعشصفتان زمان، تاب تحمل معصومیت پسرت را نداشتند!
حال در دل زمزمه میکنی: «میون خاک و خونی! تو ای ماه جوونم! مثه موهات، پریشونم! آروم آروم میذارم من، صورت رو صورت ماهت! دعا کن جون بدم اینجا، میاد مادر به همراهت! چه دلگیره، بی تو دنیا! که میمیره بی تو مادر!»
و این چنین روضه علیاکبر(علیه السلام) و روضه تنهایی سیدالشهداء(علیه السلام) در گودال قتلگاه، بعد از 1400 سال، برایت زنده میشود!
#شهید_آرمان_علی_وردی
#برای_آرمانت
#برای_آرمانمان
---------
🌷 *#مطلب_نگار*
*شب قدر امسال آرمان اومد گفت، کجا کار زمین است، گفتن مهدکودک کسی نیست.
موقع احیا و قرآن به سر رفت مهدکودک و آن جا ایستاد و همان جا، در شب قدر شهادتش را گرفت.*
*استاد میرهاشم در مراسم تجلیل*
*#شهید_آرمان_علی_وردی*
←_←→_→
*https://ble.ir/matllab*
←_←→_→
🌷 *#مطلب_نگار*
*شب قدر امسال آرمان اومد گفت، کجا کار زمین است، گفتن مهدکودک کسی نیست.
موقع احیا و قرآن به سر رفت مهدکودک و آن جا ایستاد و همان جا، در شب قدر شهادتش را گرفت.*
*استاد میرهاشم در مراسم تجلیل*
*#شهید_آرمان_علی_وردی*
←_←→_→
*https://ble.ir/matllab*
←_←→_→
💠 سرگذشت درسآموز شهید مظلوم علیوردیِ عزیز به روایت استادش حجةالإسلام میرهاشم حسینی تولیت محترم مدرسهی علمیهی مرحوم آیةالله مجتهدی
🔵 بخش اول
🌹بسم رب الشهداء والصدیقین🌹
➖شهید آرمان علیوردی در سیزدهم تیرماه سال ۱۳۸۰ در شهر تهران به دنیا آمد. از کودکی با تربیت و هدایتِ خانواده خصوصاً پدرش که جانباز شیمیایی بود، اهل مسجد و هیأت شد و پس از آشنایی با مجموعهی کانون امام علی علیهالسلام، پیوسته پای ثابت برنامههای آن از جمله جلسات قرآن بود.
➖۱۴ سال بیشتر نداشت که به همراه دوستانش در جلسات اخلاق و انس با معارف قرآن و عترت اساتیدی چون حضرت استاد جاودان و جناب استاد میرهاشم حسینی شرکت میکرد. توفیق زیارت عتبات عالیات و کربلای معلی در نوجوانی قسمت او شد.
➖همزمان با ایام تحصیل دبیرستان، مسئول فضاسازی هیأت شباب المهدی میشود. طی دو سال که مراسمات در منزل پدرخانم شهید مدافع حرم عبدالله باقری برگزار میشد آرمان مرتب به امورات هیأت رسیدگی میکرد تا چراغ مجلس سیدالشهداء علیهالسلام خاموش نشود.
➖پس از اخذ دیپلم در رشتهی مهندسی عمران پذیرفته شد. اما به دلیل دغدغههای بیشمار فرهنگی و آرمانهای والای دینیاش با مشورت بزرگان از دانشگاه انصراف داد و در سال ۱۳۹۹ وارد حوزهی علمیهی آیةالله مجتهدی ره شد تا در لباس مقدس روحانیت و سربازی امام زمان ارواحنافداه به اسلام و مکتب ائمهی اطهار علیهمالسلام و انقلاب اسلامی خدمت کند.
➖او از همان ابتدای طلبگی به خوبی نشان داد که سطح دغدغهها و آرمانهایش فراتر از درس و حجرهنشینی است. به وقت درس، شاگردی با استعداد بود و در مواقع بحران خادمی مخلص و سربازی مطیع.
سیل و زلزله بیتابش میکرد. فکر و خیال گرفتاری مردم خواب و خوراک را از او میگرفت، لباس جهاد به تن میکرد و دل به کوه و بیابان میزد. او میدانست در مواقع ضرورت درس و بحث و تکلیف عوض میشود.
آرمان درس و جهاد را به خوبی با هم جمع کرده بود. اینکه تشخیص بدهی در حجره بنشینی یا میان گل و لای سیلاب باشی درسی بود که از مرادش امام خامنهای گرفته بود.
➖قدر و ارزش اعمال و بزرگی و کوچکی کارها امریست که فقط خدا آن را میداند. و باید که دیده نشویم چون آنکه باید ببیند میبیند. این نکات مهم، همیشه سرلوحهی امور آرمان بود.
او میدانست کار باید برای خدا باشد، بزرگ و کوچکیاش اصلاً مهم نیست. برای همین بود که وقتی شب قدر، مهدکودک هیأت احتیاج به نیرو داشت بیدرنگ پذیرفت که احیاء آن شب را تا سحر در کنار هیاهوی کودکان سپری کند. اصلاً هر جا که کاری بود به دور از خودنمایی آرمان را میشد آنجا پیدا کرد. خواه کنار چند بچهی پر سر و صدا باشد، خواه وسط سیلاب و آوار زلزله!
#آرمان_عزیز #شهید_آرمان_علی_وردی #برای_آرمانمان #چله_آرمان
🔻منبع: کانال رسمی حجةالإسلام میرهاشم حسینی
📬 @mirhashem_ir
💚🌦@HASANAAT🌦💚
💠 سرگذشت درسآموز شهید علیوردیِ عزیز به روایت استادش حجةالإسلام میرهاشم حسینی تولیت محترم مدرسهی علمیهی مرحوم آیةالله مجتهدی
🔵 بخش دوم
➖و اما ماجرای آن شب سخت! شب غربت و مظلومی😭
صبح چهارشنبه ۴ آبان مثل روزهای گذشته آرمان در درسهای حوزه شرکت کرد. پیامهای خوبی از سطح شهر تهران مخابره نمیشد.آشوبگران در چند نقطه تجمعاتی همراه با تخریب اموال عمومی برپا کرده بودند.
➖ظهر بعد از اتمام کلاس، آرمان وسایلش را جمع کرد و از طلبهها خداحافظی کرد. دوستانش به شوخی گفتند: شهید نشی!؟ صبر کن آخرین عکس را هم ازت بگیریم! اما آرمان گویا افق نگاهش جای دیگری بود. با رفتار و الفاظی متواضعانه دوباره خداحافظی کرد و با عجله از حوزه خارج شد و خود را به بچههای گردان امام علی علیهالسلام رساند. نماز مغرب را در مسجد به جماعت خواند.
➖درگیریها در شهرک اکباتان بالا گرفته بود. عدهای فتنهگر جهت هتک حرمت برخی شهروندان محترم و مردم مظلوم، تجمع کرده و با شعارهای وقیحانه دست به آشوب و تخریب زده بودند. آرمان به همراه تعدادی از بسیجیها برای شناسایی و ساماندهی اوضاع به فاز یک اکباتان رفتند.
➖پرتاب سنگ از بالای برخی ساختمانها موجب جدایی او از تیم شناسایی میشود. در چشمبرهمزدنی غریبانه محاصرهاش میکنند. اغتشاشگران از همه طرف به او حمله میکنند. با سنگ و چوب و لگد، با هرچه که دستشان رسید زدند و فیلم گرفتند و فحاشی کردند!
😭 کربلایی به پا شده بود! غریب گیر آوردنش! لباس از تنش در آوردند، با تهدید و شکنجه از او خواستند به حضرات اهلبیت علیهمصلواتالله وحضرت آقا هتاکی کند! اما هیهات که تربیت شدهی مکتب سیدالشهداء سلاماللهعلیه دست از اعتقادات قلبیاش بکشد و جانش را به بهایی ناچیز بخرد!
آرمان زیر بار حرف اراذل و اوباش نمیرود و بلای بزرگ را به جان میخرد. شکنجه شدت مییابد و بدن پاکش را با ضربات مکرر چاقو پاره پاره میکنند و در نهایت با کوبیدن تکهبلوکهای سیمانی به سر مطهرش، به کما میرود! کفتارها بدن نیمهجانش را روی زمین میکشند و در گوشهای از شهرک تنها و غریبانه رها میکنند. پس از ساعتی پیکر پر زخم و کبود و تقریبا بیجان آرمان به بیمارستان منتقل میشود.
🌷و سرانجام صبح جمعه ششم آبان ۱۴۰۱ آرمان عزیز به سبب شدت جراحات و آسیبها در سراسر بدن مطهرش، چونان مولایش سیدالشهداء با قتل صبر به فیض شهادت نائل آمد و در آغوش خونین اباعبدالله الحسین علیهالسلام آرام گرفت.
بدن چاک چاک و کبود برادر شهیدمان تا ابد سندی بزرگ بر مظلومیت ملت شهید پرور ایران و فرزندان امام خامنهای و رسوایی مدعیان دروغین آزادی و حقوق بشر است.
🔹 بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب امام خامنهای مدظلهالعالی در آستانهی ۱۳ آبان ۱۴۰۱:
آن طلبهی جوان، طلبهِی شهید جوان در تهران «آرمان عزیز»! او چه گناهی کرده بود؟ طلبهِی جوان، دانشجو بوده آمده طلبه شده، متدیّن، مؤمن، متعبّد، حزباللهی، شکنجه کنند زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان، اینها کارهای کوچکی است؟
اینها کهاند؟ این [را] باید فکر کرد؟ اینها کهاند؟ این بچههای ما که نیستند، این جوانهای ما که نیستند اینها، اینها کهاند؟ از کجا دستور میگیرند؟ چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟ چرا قضیهی شیراز را محکوم نکردند؟ اینها طرفدار حقوق بشرند؟
#آرمان_عزیز #شهید_آرمان_علی_وردی #برای_آرمانمان #چله_آرمان
🔻منبع: کانال رسمی حجةالإسلام میرهاشم حسینی
📬 @mirhashem_ir
💚🌦@HASANAAT🌦💚
#اطلاعیه
#قم
⏪ گرامیداشت شهدای امنیت و طلاب بسیجی شهید
📆 یکشنبه ۱۵ آبان ماه
⏰ همزمان با اقامه نماز مغرب و عشاء
🕌 قم_خیابان صفاییه ، دفتر مقام معظم رهبری «حفظه الله» ، حسینیه امام خمینی « رحمه الله علیه» .
#آرمان_عزیز
#شهید_ارمان_علی_وردی
#برای_ارمانمان
#چله_آرمان
----------
📬 تنها کانال رسمی استاد میرهاشم حسینی
https://eitaa.com/joinchat/188809216Cd6eff9e6f5
👆کار زیبای قهرمانان کشتی گیر
👌اهدای جام پیروزی به خانواده #شهید_ارمان_علی_وردی
@sadegh_haghgoo
🇮🇷 خداقوت به تیم ملی جمهوری اسلامی ایران
دعای مادران شهدا شامل حالتان..❤️
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
#موسسه_شمیم_عفاف
┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓
@shamimeefaf
@habibatolhosein
┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 ما سینه زدیم، بیصدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند...
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
#چله_آرمان
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
34.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 نماهنگ زیبای "آرمان"
👥 کاری از گروه سرود آل یاسین(ع)
🔹 نوجوانان پایگاه بسیج شهید سهیلی - تهرانسر
🔸 شاعر : قاسم صرافان
#ایام_فاطمیه 💔
#شهید_آرمان_علی_وردی💔
اللهم عجل لولیک الفرج
کانال مداحی آنلاین
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@salatinshoor_Haddadian
شیفت نیمه شب.mp3
7.09M
🎧بشنوید/داستان صوتی "شیفت نیمهشب"🌙
📖بریده داستان:
"میگویم: هوشیاریش نزدیک پنجه. از جایی پرت شده؟
خانم سجادی صدایش را پایین میآورد و میگوید: نه بابا حادثه نبوده. وقتی آوردنش من اینجا بودم. بدنش پر جای چاقو بود.
پشت میز، کنار خانم سجادی مینشینم. سمانه سرش را جلوتر میبرد و چشمانش از کنجکاوی برق میزنند: یعنی خلافکاری چیزی بوده؟ دعوا کرده؟"
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
🎙گویندگان:
بانو مهدیآسا(راوی)
بانو شبنم(خانم سجادی)
بانو "نوکر ارباب"(سمانه)
بانو شباهنگ(مادر آرمان)
آقای سپهر(پدر آرمان)
🌱کاری از درختان سخنگوی باغ انار.🌱
تقدیم به روح بلند آرمان عزیز...✨
#پادکست_صوتی
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
38.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 مراسم تقدیر از خانواده شهید آرمان علی وردی توسط سردار حاجی زاده
حرف ما را گفت در اوج صلابت #آرمان
نور چشم ماست رهبر، جان ما قربانشان
حرف اون عین وصیت نامه سردار بود :
" خامنهای را بدانید ای عزیزان همچو جان "
حرف حق گفتن میان جمع یاران سخت نیست
قیمتش گاهی ولی جان است بین دشمنان
تو وفا کردی به عهد خویش با پروردگار
صدق خود را در عمل، زیبا به او دادی نشان
راه دنیایی که پر پیچ و خم است و پر فریب
شد ولی سکوی پروازت به سوی آسمان
دست ما کوتاه و خرمای شهادت بر نخیل
کام ما شیرین کن از شهد شهادت، #آرمان
#آرمان_عزیز🌿
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
📽 روایتی از زندگی شهید آرمان علیوردی
📌 در مستند "آرمان عزیز"
📺 شبکه ۵ سیما
📆 دوشنبه ۵ دی ماه ساعت ۲۲
📆 چهارشنبه ۷ دی ماه ساعت ۱۵:۳۰
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📬 تنها کانال رسمی استاد میرهاشم حسینی
https://eitaa.com/Mirhashem_ir
📽 روایتی از زندگی شهید آرمان علیوردی
📌 در مستند "آرمان عزیز"
📺 شبکه ۵ سیما
📆 دوشنبه ۵ دی ماه ساعت ۲۲
📆 چهارشنبه ۷ دی ماه ساعت ۱۵:۳۰
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ظهر جمعه، مستند «آرمان روحالله» را ببینید.
📽 مستند «آرمان روحالله»، روایتی از دیدار خانوادههای شهیدان آرمان علیوردی و سیدروحالله عجمیان با امام خامنهای، فردا منتشر خواهد شد.
🔄 پخش این مستند، ظهر جمعه از «KHAMENEI.IR» و بهطور همزمان از شبکههای سیما، به ترتیب در 👇
🗓 جمعه سیزدهم بهمن ۱۴۰۲
🕰 ساعت ۱۴:۳۰؛ شبکه یک سیما
🕰 ساعت ۱۸؛ شبکه سه سیما
🗓 یکشنبه ۱۵ بهمن؛
🕰 ساعت ۲۱:۴۵؛ شبکه افق
🗓 سهشنبه ۱۷ بهمن؛
🕰 ساعت ۱۹؛ شبکه مستند
🔹همچنین پیشنهاد میکنم پیش از این مستند، مستندی با همین نام را در آپارات ببینید:
«مستند آرمانِ روحالله» (سرگذشت شهید مظلوم سیدروحالله عجمیان تا لحظه شهادت)، مدت: ۱۸:۰۸، کاری از «سعید خلیفه» و «ابوالفضل لطفی»
#مستند_آرمان_روح_الله #شهید_آرمان_علی_وردی #شهید_سیدروح_الله_عجمیان
💚🌦حسنات🌦💚