فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠⚜
خبر شهادتت پیچیده است! 😔 به همان تلخی و سنگینی که خبرهای اینچنینی میپیچند و کام انسانهای باشرافت را تلختر از زهر میکنند!
💠⚜
قصهی شهادت تو، قصهی چاقوهای پیدرپی که ناجوانمردانه و بیرحمانه بر جسمت نشست،
از کثیف شدن روح دو نامردی آغاز میشود که اسیر هوس شهوت و غضب بودند
و ادامه پیدا میکند با بیحیایی و بیمسئولیتی دختران نوجوانی که خلاف فطرت خود عمل کردهاند و چنگ به صورت شرع و قانون انداختهاند! 😔
💠⚜
قصهی شهادت تو، ادامه پیدا میکند با غیرت زیبا و مثالزدنیات و شجاعت و انسانیتت.
قصهی شهادت تو، قصهی ارزشهایی است که قرنهاست در قصههای مادران سرزمین ما درخشیده است.
💠⚜
#شهید_غیرت !
#شهید_ناموس !
#شهید_امربهمعروف !
آقا حمید رضای الداغی!
نامت به تاریخ ما پیوست.
مثل علی خلیلی، مثل علی لندی، مثل حسن امیدزاده، مثل ریزعلی، ...
ما به شما افتخار کردهایم و میکنیم.
💠⚜
ولی
امروز مثل شما نگران دخترانمان هستیم.
نگران دخترانی که هر چه گفتهایم و میگوییم، باور نمیکنند که پوشش و رفتار درست، عامل امنیت خودشان است.
و اینگونه تجربهای تلخ باید برای چندمین بار تکرار شود
و خانوادهای اینگونه به سختترین و تلخترین درد دچار شود،
تا شاید عدهای باور کنند فلسفهی قرآنی پوشش را:
«فیطمع الذی فی قلبه مرض»
💠⚜
#حمیدرضا_الداغی
✍ #نظیفه_سادات_مؤذّن
💠⚜ @mangenechi
هدایت شده از فتح قلم🖋
❇️دست خدا را باید دید.
✍روزمرگی ها از یاد آدم می برد که عالم جورچینی است که مدیر و مدبر دارد. کوچکترین رویدادها هم فلش اثرگذاری شان آخر به سمت خوبی هاست.هرچند در کوتاه مدت تلخ و ناجور به نظر بیایند. خلاصه که از برآیند بُرداری مجموع رویدادها خیر بیرون می زند.حتی اگر جهت بردار بعضی رویدادها به سمت منفی محور باشد.
چند ماه پیش لشکر ابلیس بهانه ای ساختند وکشور را به آشوب کشیدند.
بیگانه را تشویق کردند به مداخله.
به جاسوس خبرنگاران وافسران سیاسی رسانه ای شان فرمان دادند که بگویند و بنویسند👇
((زن ناموس کسی نیست. هرجور هوسش حکم کند زندگی می کند.حجاب بی حجاب.ما بی ناموسیم))
هدف روشن بود؛
اندلس سازی و غیرت زدایی.
مقصد پایانی،انتشار ویروس بی غیرتی، برای فتح ذهن ها و آخر سر هم استعمار وطن.
ولی پرچم خدا هنوز و همیشه بالاست.در روزهایی که خیلی از ما حزب الهی ها از اوضاع فرهنگی ناامید شده ایم یک رویداد انگار بشارتی می شود برایمان.از دل حادثه ای تلخ،پیام دیگری به مردم می رسد؛که:
چشمه ی غیرت هنوز نخشکیده؛سرزمین قلب ایرانی ها زیر بارش بمب های ضدفرهنگی هنوز هم مقاوم است. مدرسه ی غیرت که میراث هزار ساله فرهنگ ما ایرانی هاست هنوز هم فارغ التحصیل دارد. مردم!
فرامتن رویداد تلخ شهادت جوان سبزواری از نگاه خیلی ها این بود که لازم نیست بسیجی یا حزب الهی باشی.گفتمان غیرت انقدر جذاب است که حتی مردم عادی هم می پسندند.و چقدر انتشار این فرامتن برای وادادگان غرب زده تلخ است.چند روزی است،دوباره نقل منبرهای مجازی کلید واژه غیرت است.تاحایی که بعضی سلبریتی ها و پادوهای ضدفرهنگی هم یکی یکی از زیر برف سرک کشیدند و واکنشی نشان دادند.هرچند خیلی دیر و پس از آنکه مطمئن شوند این جوان باغیرت بسیجی نبوده!
در نگاه ساده من این هم کار خداست.بشارت باد به مومنین.جهاد ادامه دارد......
#شهید_غیرت
#امربه_معروف
https://eitaa.com/fatheGhalam
✍️دیروز رفتیم دیدار یک خانواده شهید و شرحه شرحه برگشتیم. 😔
دیدار خانواده شهیدی که هنوز سال شهیدشون نرسیده بود.
به ما گفتن شهید امنیت هست و ما تصورمون این بود که از نیروهای انتظامی، سپاه، بسیج و یا اطلاعات بودن که شهید شدن. ولی وقتی رسیدیم و روایت خانواده را شنیدیم، کلا هنگ کردیم.
شهید که از قضا آدم مذهبی هم بوده، یکی از روزهای اغتشاشات سال 1401 از مغازه ای که با برادر خانمش شریک بوده، به خونه برمی گرده، همسرش هم زنگ می زنه بهش که پیروزی شلوغه و مواظب باش. اون هم می گه باشه و زودتر می آد تا برسه پیش بچه ها تا تنها نباشن، چون همسرش توی بیمارستان کار می کرده و شیفت بوده.
توی راه می بینه اغتشاش گرها ریختن سر چند تا خانم با حجاب و دارن کتکشون می زنند و چادر و روسری از سرشون می کشند. می ره کمکشون تا از زیر دست اون ها نجاتشون بده. ولی اغتشاش گرها می ریزند سرش و با چوب و قمه و هر چی که می تونند، می زننش.
انقدر می زنند که خون و جونی در بدنش نمی مونه، به یک جوب پناه می بره و یک وری اون تو می مونه، باز هم انقدر می زنند که طرفی که سمت بیرون بوده، کامل آش و لاش می شه. وقتی اغتشاش گرها فکر می کنند این بنده خدا مرده، می رن. این شهید که کمی هنوز جون داشته از توی جوب بلند می شه تا بره، همین طور که مشغول رفتن بوده، دوباره یکی می آد و یک چاقو به سمت قلبش می زنه. و بعد هم بقیه می رسند و با چوب و سنگ و هر چی که می رسه بهش می زنند. تا نیروهای بسیج می رسند و دورش را می گیرند تا بیشتر از این کتک نخوره.
آمبولانس خبر می کنند، ولی اغتشاش گرها آمبولانس را هم به آتیش می کشند.
بعد از یک ساعت و خورده که کلی خون از این بنده خدا رفته بوده، یک پیکان وانت را پیدا می کنند و یواشکی می گذارنش اون تو و می رسونند بیمارستان. در بدو ورود به بیمارستان، به اتاق عمل می برنش، و چهار عمل روش انجام می دن و ....
همسر شهید می گفت وقتی بالاخره پیداش کردم و رسیدم بیمارستان، پرستار می گفت خانم این تا صبح تمام می کنه، امید نداشته باش. با یه حالت بدی و این هنوز توی ذهنش بود.
شهید ما دوازده روز بین مرگ و زندگی در تقلا بوده و اجازه آب خوردن هم نداشته. همسرش می گفت، می گفته فقط بهم آب بدید، هر کاری بگید می کنم.
ولی در نهایت نمی تونند بهش آب بدن و تشنه لب شهید می شه.
خانواده شهید می گفتن بنرهای تسلیت را نصب کردیم، تا مراسم ختم بگیریم. ولی همه بنرها را کشیدن پایین و پاره کردن. از نیروی انتظامی خواستیم امنیت مراسم ختم را تامین کنند ولی گفتن نیرو نداریم. در نتیجه از ترس مراسم را در شهرستان خودمون گرفتیم.
می گفتن امسال هم که برامون بنر زدن، اومدیم دیدیم بنر را کندن. دل خونی داشتن از شایعات، از دروغ ها، از بی مهری ها.
یک خانواده ساده که حالا بدون پدر زندگی را توی یک منزل پنجاه متری که نمی دونم اجاره ای بود یا نه، می گذروندن. دختری که توی اوج نوجوانی بی پدر شده بود و حتی تحمل جلسه دیدار ما را نداشت و نیومده بود.
همسری که با هر صحبتی اشک توی چشماش جمع می شد و یاد همسر مهربونش می افتاد.
دختر کوچیک شیرین زبونی که توی همون جلسه دل همه ما را برد و هر از چندگاهی می گفت، می تونم منم حرف بزنم و عکس پدرش را بغل می کرد تا ازش عکس بگیریم.
آقا بگذارید روضه آخر را بخونم. همسر شهید می گفت، دختر بزرگم می گه مامان یک سری توی دفاع مقدس رفتند و با دشمنان جنگیدند و شهید شدن. یک سری رفتن و مدافع حرم شدن و با داعش جنگیدن و داعش کشتشون. ولی پدر من توی همین شهر کشته شد. همشهری هاش کشتنش. توی چند متری خونمون شهید شد. مردم همین شهر، همین مردمی که صبح تا شب کنار ما راه می رن، کشتنش. دسته جمعی. با بدترین حالت.
تا تونستند بهش چاقو زدن، تا تونستن سنگ زدن، حتی با پا لگد زدن، بعد هم که دارن خانواده شون را آزار می دن. براتون آشنا نیست؟
#شهید_پوریا_احمدی
#تکرار_شهید_الداغی_شهید_خلیلی
#شهید_غیرت
#آرمان_روحالله
#زن_زندگی_حیاتطیبه
#وحوش