eitaa logo
حامیان انقلاب
295 دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
14.4هزار ویدیو
836 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دانشگاه حجاب 🇮🇷
آسونترین عبادت ♨️چرا فکر میکنیم انقدر راهِ به خدا رسیدن وخدایی شدن سخته⁉️ 🌿اصلا قشنگیِ اسلام اینه که ساده ترین کارها رو میدونه. 🌿خودش داره صدات میکنه بنده ی من، بیا! 🍀 اهل دعا و مسجد ونماز اول وقت هستی؟آفرين ! 💢 ولی چقدر حواست به همسرت هست و توی کارهای خونه کمکش میکنی؟ 💠پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند :يا على هر كه در خانه در خدمت خود باشد و آن را ننگ نداند خدواند نام او جزو می‌نویسد و ثواب هزار شهید را در هر روز شب برای او محاسبه می‌کند.[١] 💢چقدر با مهربونی با همسرت رفتار میکنی؟ دوستدار حضرت زهرا(س)هستی؟ 💠ایشون میفرمایند :بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند. [٢] 💢راستی میدونستی اصلاً زن و شوهر چند ثانیه بیشتر نباید طول بکشه❓ 💠آخه پیامبرمون میفرمایند : زمانی که زن با همسرش در منزل مرافعه و مشاجره می‌کند (دقیقاً) در همان زمان در هر یک از زوایای منزل یک مشغول شادمانی است و می‌گوید: خدایش خوشحال کند کسی که مرا این چنین شاد کرده است! [٣] 💯همه ی این کارهاکمک👈 به همسر، همکاری تو کار خونه، خوش رفتاری، حتی نگاه محبت آمیز به و نشستن کناراو... همه اش عین عبادت و بندگی خداست😇 لحظه به لحظه اش داره... ☝️پس از دست ندید... 💞جشن پیوندِ دو لاله ی مصطفی تهنیت باد💞 شون رو الگوی خودمون قرار بدیم ١.جامع الأخبار ص: ١٠٢_١٠٣ ٢.دلال الامامه و کنزالعمال ، ج٧، ص ٢٢۵ ٣.لئالی‌الأخبار، ج ٢، ص ٢١٧ 🌸 @hejabuni I دانشگاه حجاب 🎓
✅من و دوستم باهم قرار گذاشتیم قبل از شروع هر گفتگویی ۱۴ صلوات هدیه می کنیم به شهید حاج حسین همدانی که خودشون هرچی برای مخاطب و خود ما لازم هست به زبونمون جاری کنن و کمک کنن... 🔸هیچی دیگه این سری دیدیم دوتا خانوم روی نیمکت نشستن از دور گفتیم بریم سراغشون صلوات ها رو شروع کردیم... 🔸جلوتر که رسیدیم چهره شون واضح تر شد...کم حجاب بودن و اونها هم از اون دور شروع کردن چپ چپ نگاه کردن به ما... از چشماشون می بارید... 🔸جوریکه دوستم بشنوه گفتم یا خودِ حاج حسین همدانی! اونم همین رو گفت و ریز خندیدیم... 🔸رفتیم جلو سلام کردیم...پشت چشمی نازک کردند،جواب کوتاهی دادن و روشون رو برگردوندن...انگار که سالهاست با ما بوده باشن...صحبت رو شروع کردیم اصلا راه نمیدادن! 🔸( بعدا فهمیدیم خواهر هستن) اونکه بزرگتر بود گفت من اصلا نمیدونم چی میگید و ۴۲ ساله داریم رنج می کشیم...اون یکی با عصبانیت گفت من اصلا کاری به سیاست ندارم...شما مشکلی دارید؟ (تو دلم به خودم دلداری دادم و گفتم اشکال نداره از اول هم میدونستی بعضی وقتا جواب نمیده اینم از همون موارده، محترمانه تهش خداحافظی می کنیم و میریم) 💢دوستم تا حرف میزد خواهر بزرگتر بهش میگفت منم اگه مثل شما بهم بدن میام تبلیغشون میکنم... می گفت راست بگید شما از کدوم ارگان و سازمان اومدین ؟ کدوم کاندیدا بهتون پول داده ؟ 🔸هرچی می گفتیم که ما یه سری دوستیم که خانه داریم و به جایی وصل نیستیم می گفت امکان نداره... راه نمیدادن دلخور بودن حسابی... 🔸من رفتم روبروی خواهر کوچیکه که هم سن و سال خودم بود و دوستم ایستاد روبروی خواهر بزرگه... او حرف میزد و من اوایل مدام می گفتم میدونم...میفهمم...ما هم همینیم... 💢تو صحبتاش فهمیدم این خانوم داره و داروش کمیابه...چند دقیقه ای انتخابات رو رها کردم...از روند درمانش پرسیدم...زنگ زدم به همسرم شماره ی یه که میشناختیم رو گرفتم...بهش دادم...گفت می بینی زندگیمو...چرا رای بدم؟ کی به فکر ماست؟ 🔸تو این فاصله دوستم با خواهر بزرگه صحبت میکرد...و او هم مدام بهش می گفت راستشو بگو شما ...😅 اما خبر نداشت که این دوستم از اوناست که تا کسی رو به نتیجه نرسونه ول نمیکنه😁 🔸از اثر دولت در زندگی گفتیم...از قدرت رییس جمهور...چرا باید رای بدیم...خودشون انتخاب نمیکنن...حق رایی که ما داریم و خیلیا ازش محرومند...از حاج قاسم و تفکر زنده اش...از ظرفیت های عظیم این کشور...از اینکه شیوه ی انتخابمون غلط بوده...از اینکه چطور باید انتخاب درست داشته باشیم... دردسرتون ندم... صحبتمون ادامه داشت...یکساعت حدودا... ✅✅آخرش گره های چهره شون باز شده بود...می خندیدن... دلمون نمیومد از هم جدا بشیم...اونها هم... تا میومدیم خداحافظی کنیم یه حرف تازه میزدن...ما هم پایه.... آخرش گفتن ...و با بقیه هم حرف می زنیم...و گفتن ببخشید که اول صحبت بداخلاقی کردیم و غر زدیم و.... ✍️فاطمه کیمیایی 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🌱جشن انتخاب یک دورهمی انتخاباتی ست، شماهم دعوتید... ایتا: https://eitaa.com/jashneentekhab اینستاگرام: https://www.instagram.com/jashneentekhab
✅من و دوستم باهم قرار گذاشتیم قبل از شروع هر گفتگویی ۱۴ صلوات هدیه می کنیم به شهید حاج حسین همدانی که خودشون هرچی برای مخاطب و خود ما لازم هست به زبونمون جاری کنن و کمک کنن... 🔸هیچی دیگه این سری دیدیم دوتا خانوم روی نیمکت نشستن از دور گفتیم بریم سراغشون صلوات ها رو شروع کردیم... 🔸جلوتر که رسیدیم چهره شون واضح تر شد...کم حجاب بودن و اونها هم از اون دور شروع کردن چپ چپ نگاه کردن به ما... از چشماشون می بارید... 🔸جوریکه دوستم بشنوه گفتم یا خودِ حاج حسین همدانی! اونم همین رو گفت و ریز خندیدیم... 🔸رفتیم جلو سلام کردیم...پشت چشمی نازک کردند،جواب کوتاهی دادن و روشون رو برگردوندن...انگار که سالهاست با ما بوده باشن...صحبت رو شروع کردیم اصلا راه نمیدادن! 🔸( بعدا فهمیدیم خواهر هستن) اونکه بزرگتر بود گفت من اصلا نمیدونم چی میگید و ۴۲ ساله داریم رنج می کشیم...اون یکی با عصبانیت گفت من اصلا کاری به سیاست ندارم...شما مشکلی دارید؟ (تو دلم به خودم دلداری دادم و گفتم اشکال نداره از اول هم میدونستی بعضی وقتا جواب نمیده اینم از همون موارده، محترمانه تهش خداحافظی می کنیم و میریم) 💢دوستم تا حرف میزد خواهر بزرگتر بهش میگفت منم اگه مثل شما بهم بدن میام تبلیغشون میکنم... می گفت راست بگید شما از کدوم ارگان و سازمان اومدین ؟ کدوم کاندیدا بهتون پول داده ؟ 🔸هرچی می گفتیم که ما یه سری دوستیم که خانه داریم و به جایی وصل نیستیم می گفت امکان نداره... راه نمیدادن دلخور بودن حسابی... 🔸من رفتم روبروی خواهر کوچیکه که هم سن و سال خودم بود و دوستم ایستاد روبروی خواهر بزرگه... او حرف میزد و من اوایل مدام می گفتم میدونم...میفهمم...ما هم همینیم... 💢تو صحبتاش فهمیدم این خانوم داره و داروش کمیابه...چند دقیقه ای انتخابات رو رها کردم...از روند درمانش پرسیدم...زنگ زدم به همسرم شماره ی یه که میشناختیم رو گرفتم...بهش دادم...گفت می بینی زندگیمو...چرا رای بدم؟ کی به فکر ماست؟ 🔸تو این فاصله دوستم با خواهر بزرگه صحبت میکرد...و او هم مدام بهش می گفت راستشو بگو شما ...😅 اما خبر نداشت که این دوستم از اوناست که تا کسی رو به نتیجه نرسونه ول نمیکنه😁 🔸از اثر دولت در زندگی گفتیم...از قدرت رییس جمهور...چرا باید رای بدیم...خودشون انتخاب نمیکنن...حق رایی که ما داریم و خیلیا ازش محرومند...از حاج قاسم و تفکر زنده اش...از ظرفیت های عظیم این کشور...از اینکه شیوه ی انتخابمون غلط بوده...از اینکه چطور باید انتخاب درست داشته باشیم... دردسرتون ندم... صحبتمون ادامه داشت...یکساعت حدودا... ✅✅آخرش گره های چهره شون باز شده بود...می خندیدن... دلمون نمیومد از هم جدا بشیم...اونها هم... تا میومدیم خداحافظی کنیم یه حرف تازه میزدن...ما هم پایه.... آخرش گفتن ...و با بقیه هم حرف می زنیم...و گفتن ببخشید که اول صحبت بداخلاقی کردیم و غر زدیم و.... ✍️فاطمه کیمیایی 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🌱جشن انتخاب یک دورهمی انتخاباتی ست، شماهم دعوتید... ایتا: https://eitaa.com/jashneentekhab اینستاگرام: https://www.instagram.com/jashneentekhab
🔴به مناسبت فوت مهندس بازرگان/«دوست نداشتند "مرگ بر امریکا" گفته شود!» ♦️امام خامنه ای :سلیقه‌ی سیاسی‌شان(دولت موقت) این بود که میگفتند «با قدرت بزرگی مثل آمریکا »! خیلی هم دوست نداشتند «مرگ بر آمریکا» گفته بشود؛ میگفتند «حالا چه اصراری دارید که بیخود خودتان را با یک چنین غول عظیم به جنگ می‌اندازید؛ وابسته و تسلیم نشوید؛ امّا جنگ هم نکنید»؛ این تصوّری بود که دولت موقّت داشت. ♦️خب این حالت را آمریکایی‌ها خیلی می‌پسندیدند؛ این همان حالتِ نرمش است. مقدمه‌ی سازش، نرمش است. اگر آن حالت نباشد، حالت سازش‌ناپذیریِ مطلق نباشد، در مقابل نباشد، سازش تدریجاً متصوّر و ممکن خواهد شد. .......●💠🌼💠🌼💠●......