eitaa logo
همنشین مولا علی(علیه السلام)
8.5هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
691 ویدیو
26 فایل
اگر عاشق آقایی و به امیرالمومنین ارادت ویژه داری❤️ خوش اومدی💐😍 با شماییم با: ✔️آیات و روایات ✔️کلمات قصار ✔️حکایت ✔️ دلنوشته ✍️دریافت مطالب ارزنده شما🌺 @bamoola تبلیغات: @tablighat_hamneshin_moola ✅️ادمین تبلیغات @admin_drkanal 🖨کپی مجاز با صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
Mohammad Hossein Pooyanfar - Man Haram Lazemam (320).mp3
5.3M
من حرم لازمم دلم تنگ است روزگارم ببین بهم خورده💔 توعراقی ک منم ایرانم سرنوشت این چنین رقم خورده🥺 . . 🎧محمدحسین پویانفر اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗 https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 چشم هایش را به چشم های ریحانه دوخت. انگار حالا کمی آرام تر شده بود. محمد: دورت بگردم، مگه قرار نشد من اشکاتو نبینم؟ مگه محمد مرده که گریه میکنی؟ بعد هم ریحانه را در آغوش کشید. چند لحظه بعد ریحانه خودش را از آغوش محمد جدا کرد و دست هایش را گرفت. با نگرانی به چشم هایش خیره شد. ریحانه: حالت خوبه فداتشم؟ دستات خونی شده. محمد این پسره ... عه کجاس؟ با گفتن این حرف هر سه مان به سمت جای خالی پسری که تا چند لحظه پیش روی زمین افتاده بود نگاه کردیم. از ترس فرار کرده بود. محمد: خوبم عزیزم خوبم. فکر کنم درس عبرتش شد که تا اخر عمرش مزاحم کسی نشه دیگه. ریحانه:ولی خیلی دیوونه ایا!! داشتی میکشتیش طرفو. داشتم سکته میکردم محمد، ریحانه را به خودش نزدیک تر کرد و به چشم هایش نگاه کرد و گفت: ببین! من هیچ وقت از کسی که راه نفسمو ببنده نمیگذرم، میدونی که نفس من کیه ها؟ ریحانه شیطنت آمیز چشم چرخاند و گفت: نه کیه؟ محمد لبخندی زد و دستش را دور کمر ریحانه انداخت. محمد: دوست داری اینجا بهت بگم کیه؟ تو نمیدونی نه؟ سرفه کردم که متوجه حضورم شوند. نرگس:اهمم..ریحانه جان من برم با اجازه. با سرفه من از همدیگر فاصله گرفتند و دستی به سر و رویشان کشیدند. ریحانه: ببخشید عزیزم وایسا باهم میریم. سرم را پایین انداختم و گفتم : پس من میرم این لوازم ارایشیه سر خیابون بیا اونجا. خندیدم و راه افتادم. زیر لب زمزمه کردم:بابا اینجا مجرد وایساده هااا چه خبرتونهه ..خخ..خ وارد مغازه شدم و از فروشنده خواستم چند محصول را برایم بیاورد. چند دقیقه بعد ریحانه وارد مغازه شد. لبخندی کنج لبش جا خوش کرده بود، با دیدنش من هم لبخند زدم. نرگس: عشقم کلا یادت رفت منم اونجام ها..خخ..ای شیطونننن خوب بود حالا سرفه کردم ختم به خیر شد. ریحانه: خخخخ...اره واقعا برا یه لحظه کلا یادم رفت..خوب شد سرفه کردی.. کوفت بزار هر وقت خودت شوهر کردی میفهمی. نرگس:اوووو کو تا من شوهر کنم حالا. بعدشم شوهر کجا بود ؟ خخ..خخ ریحانه: شوهر که هست تو باید سرتو بگیری بالا خانومممم.. بحث را عوض کردم. نرگس: ریحان ببین این مرطوب کننده چه بوش خوبه نمیخوای؟ ریحانه: وااای آره خیلی،منم یدونه میخوام. خرید کردیم و بعد به سمت خانه حرکت کردیم. . .
1_2005542930.mp3
10.88M
سخنرانی🎤 🦋انسان شناسی🙄🤔❤️ 🌺استاد شجاعی🌺 قسمت 4⃣3⃣1⃣ 🕊از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر، ننمایی وطنم🕊 . . (علیه السلام) (عج الله تعالی فرجه) اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗 https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
30_ahd_01.mp3
1.82M
سلام امام زمان🥰❤️ آغاز روزم رو با سلام و صحبت باشما آغاز میکنم آقای خوبی ها . . اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗 https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
❤️ ⚘️ای پیامبر آنچه از کتاب (قرآن) به تو وحی شده است تلاوت کن».⚘️ کهف/سوره۱۸، آیه۲۷ اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗 https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
💚حدیث_روز🌱 امام سجاد علیه السلام میفرمایند: وتَوِّجني بِالكِفايَةِ، وسُمني حُسنَ الوِلايَةِ، وهَب لي صِدقَ الهِدايَةِ، ولا تَفتِنّي بِالسَّعَةِ، وَامنَحني حُسنَ الدَّعَةِ، ولا تَجعَل عَيشي كَدّا كَدّا. و با بى نيازى مرا تاجدار ساز و خوب دوست داشتن را ملازِمِ من فرما و رهيافتگى راستين را نصيبم كن و به توانگرى گمراهم مساز و رفاه نيكو عطايم كن و زندگى ام را سخت و دشوار قرار مده! 📚الصحيفة السجّادية : الدعاء ۲۰ . اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗 https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
enc_16580887581434004988224.mp3
3.06M
من غلام حیدرم 🫡 . . نماهنگ زیبای محمدحسین پویانفر و علی ناصری . . اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗 https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 چشم هایش را به چشم های ریحانه دوخت. انگار حالا کمی آرام تر شده بود. محمد: دورت بگردم، مگه قرار نشد من اشکاتو نبینم؟ مگه محمد مرده که گریه میکنی؟ بعد هم ریحانه را در آغوش کشید. چند لحظه بعد ریحانه خودش را از آغوش محمد جدا کرد و دست هایش را گرفت. با نگرانی به چشم هایش خیره شد. ریحانه: حالت خوبه فداتشم؟ دستات خونی شده. محمد این پسره ... عه کجاس؟ با گفتن این حرف هر سه مان به سمت جای خالی پسری که تا چند لحظه پیش روی زمین افتاده بود نگاه کردیم. از ترس فرار کرده بود. محمد: خوبم عزیزم خوبم. فکر کنم درس عبرتش شد که تا اخر عمرش مزاحم کسی نشه دیگه. ریحانه:ولی خیلی دیوونه ایا!! داشتی میکشتیش طرفو. داشتم سکته میکردم محمد، ریحانه را به خودش نزدیک تر کرد و به چشم هایش نگاه کرد و گفت: ببین! من هیچ وقت از کسی که راه نفسمو ببنده نمیگذرم، میدونی که نفس من کیه ها؟ ریحانه شیطنت آمیز چشم چرخاند و گفت: نه کیه؟ محمد لبخندی زد و دستش را دور کمر ریحانه انداخت. محمد: دوست داری اینجا بهت بگم کیه؟ تو نمیدونی نه؟ سرفه کردم که متوجه حضورم شوند. نرگس:اهمم..ریحانه جان من برم با اجازه. با سرفه من از همدیگر فاصله گرفتند و دستی به سر و رویشان کشیدند. ریحانه: ببخشید عزیزم وایسا باهم میریم. سرم را پایین انداختم و گفتم : پس من میرم این لوازم ارایشیه سر خیابون بیا اونجا. خندیدم و راه افتادم. زیر لب زمزمه کردم:بابا اینجا مجرد وایساده هااا چه خبرتونهه ..خخ..خ وارد مغازه شدم و از فروشنده خواستم چند محصول را برایم بیاورد. چند دقیقه بعد ریحانه وارد مغازه شد. لبخندی کنج لبش جا خوش کرده بود، با دیدنش من هم لبخند زدم. نرگس: عشقم کلا یادت رفت منم اونجام ها..خخ..ای شیطونننن خوب بود حالا سرفه کردم ختم به خیر شد. ریحانه: خخخخ...اره واقعا برا یه لحظه کلا یادم رفت..خوب شد سرفه کردی.. کوفت بزار هر وقت خودت شوهر کردی میفهمی. نرگس:اوووو کو تا من شوهر کنم حالا. بعدشم شوهر کجا بود ؟ خخ..خخ ریحانه: شوهر که هست تو باید سرتو بگیری بالا خانومممم.. بحث را عوض کردم. نرگس: ریحان ببین این مرطوب کننده چه بوش خوبه نمیخوای؟ ریحانه: وااای آره خیلی،منم یدونه میخوام. خرید کردیم و بعد به سمت خانه حرکت کردیم. . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا