امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام :
مَن نامَ عَن عَدُوِّهِ أنبَهَتهُ المَكايِدُ .
آن كه در برابر دشمنش به خواب غفلت فرو رود، نيرنگها او را بيدار مىكند.
📚غرر الحكم : ح ۸۶۷۲
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
.
.
امروز مسابقه داریمااا
چشماتون به کانال باشه
چون هرروز مسابقه داریم
و اولین پاسخ درست
برندس🎁
.
.
هدیه فعال های کانال💪
.
.
برنده مسابقه
آیدی زیر هستن👇
@raziazo
اولین نفری که درست حدس زد🎁
.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمان
#دوشنبه های امام زمانی
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
#رمان_جانان_من
#پارت۲۴
❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
بعد از به خانه آمدن مادرم ناهار و بعد شاممان را خوردیم و آلارم گوشی ام را برای صبح تنظیم کردم و خوابیدم.
....
با صدای آلارم تلفنم از خواب بیدار شدم.
برای پیاده روی آماده شدم و دعا کردم که امروز هم حیدر را سر راهم ببینم.
مانتوی بلندی پوشیدم و روسری بزرگی هم سرم کردم. میخواستم امروز اگر اتفاقی دیدمش،حسابی به چشمش بیایم.
نگاهی به خودم داخل آینه انداختم.
زیر لب زمزمه کردم: به به برازندتونه حاج خانوم ،...خخخ
کیف کوچکی روی شانه ام انداختم و بعد از خوردن صبحانه و خداحافظی با پدر و مادرم از خانه بیرون آمدم.
انگار پدر و مادرم هم از تغییر ناگهانی ظاهرم تعجب کرده بودند اما با لبخند زدن واکنششان را نشان دادند.
عمدا مسیر پیاده روی ام را نزدیک خانه شان انتخاب کردم، تا شاید او را امروز هم ببینم و روزم حسابی بخیر شود.
چند قدمی مانده بود که از مقابل خانه شان بگذرم. بند کفشم را باز کردم و چند لحظه ای خودم را مشغول کردم، امیدوار بودم که خانه باشد و الان بیرون بیاید.
با صدای باز شدن در لبخند روی لبانم جا خوش کرد. زیر چشمی نگاهی به شخصی که در چهار چوب در ایستاده بود کردم.
با دیدن پدرش که میخواست ماشینش را بیرون بیاورد لبخند روی لبم خشک شد و بعد از بستن بند کفشم از جایم بلند شدم و مسیرم را ادامه دادم.
از کنار در خانه شان که رد شدم صدای حیدر به گوشم خورد.
حیدر: شما برید بابا جان من پیاده میرم.
خودم درو میبندم. یاعلی.
با صدای حرکت ماشین سرم را برگرداندم که ببینم او هم رفته است یا نه.
در بسته شده بود اما او گفته بود که پیاده می رود، دلم میخواست بیشتر منتظر بمانم اما نمی خواستم بفهمد که دلم را برده است.
برگشتم و اینبار به سمت خانه مان حرکت کردم. به این امید که در راه بازگشت او را ببینم.
از کنار در خانه شان آرام عبور کردم.
با صدای بسته شدن در صدای آشنای دیگری هم به گوشم خورد.
حیدر: سلام علیکم بزرگوار، روزتون بخیر.
لبخند زدم در دلم میگفتم که با دیدن تو روزم خیرتر شد.
نرگس:سلام روز شمام بخیر.
حیدر: دستتون بهتر شد؟
آنقدر غرق در او بودم که از دیروز یادم رفته بود که دستم بریده و زخمی شده.
نرگس: بله..بله خوبه خداروشکر.
حیدر: خب الحمدلله، سلام بنده رو برسونید خدمت خانواده محترمتون.
نرگس:بله چشم، شما هم..چیزه.. برسونید.
ببخشید شمام سلام برسونید.
لبخندش داشت تبدیل به خنده می شد که خودش را کنترل کرد.
دلم میخواست سرم را به دیوار بکوبم چرا باید جلوی کسی که عاشقش شدم اینجوری تپق بزنم.
حیدر:بله چشم چشم سلامتون رو میرسونم.
با اجازتون.خدانگهدار
نرگس:ممنون خدانگهدار.
آرام دستم را به پیشانی ام کوبیدم.
از این بهتر نمی شد. پاک آبروم رفت.
دلم میخواست همانجا روی زمین بشینم و گریه کنم.
ناچارا به راهم ادامه دادم. می دانستم هنوز خیلی از من فاصله نگرفته است.
.
.
30_ahd_01.mp3
1.82M
سلام امام زمان🥰❤️
آغاز روزم رو با سلام و صحبت باشما آغاز میکنم آقای خوبی ها
.
.
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
#قرآن_بخوانیم❤️
⚘️ای پیامبر آنچه از کتاب (قرآن) به تو وحی شده است تلاوت کن».⚘️
کهف/سوره۱۸، آیه۲۷
#قرآن
#هرروز_یک_صفحه
#ثواب
#نشر_حداکثری
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
♡
✨️فرازی از صحیفه سجادیه✨️
اِرحَمْ تَضَرُّعنا الیک، و اغنِنا اذ طَرَحنا اَنْفُسَنا بینَ یدَیْک. (دعای 11)
خدایا؛ بر زاری و تضرع ما به درگاهت رحم کن، و چون خودمان را به تو سپردهایم، بینیازمان کن
الهی آمین🤲
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
♡
هدیه برنده دیروزمون🎁
.
.
مبارکشون باشه
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
🟢حدیث_روز 🟢
امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام :
- للحسنِ عليه السلام - : إنَّما قَلبُ الحَدَثِ كَالأَرضِ الخالِيَةِ ما اُلقِيَ فيها مِن شَيءٍ قَبِلَتهُ فَبادَرتُكَ بِالأَدَبِ قَبلَ أن يَقسُوَ قَلبُكَ، وَيشتَغِلَ لُبُّكَ .
در وصيّت به فرزندش حسن عليهالسلام ـ: همانا دلِ جوان، مانند زمينِ كشت ناشده است. آنچه در آن افكنده شود، مىپذيرد. از اين رو، پيش از آن كه دلت سخت گردد و خِردت سرگرم شود، به تربيت تو همّت گماشتم.
📚نهج البلاغة : الكتاب ۳۱ .
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5