#گعده_نهم
#یادداشت_پنحم
#همنویسی_غدیر
#امیر_خندان
🔸چقدر تنها بودیم
بوی سیگار تا چندمتری او شامه را اذیت میکرد. کنار هر قندان یک جاسیگاری و درون هر جاسیگاری چند تهمانده سیگار دیده میشد. آتش به آتش سیگار کشیدن را تصویر میکرد. همیشه در اولین برخورد این سؤال در ذهنم شکل میگرفت: صبحانه خورده است و سیگار کشیده و یا ناشتا سیگار میکشد؟ اقوامش که میآمدند سیگار کشیدنشان اوج میگرفت. حرفهایشان را درست نمیفهمیدم. درست آن است که بگویم اصلاً نمیفهمیدم. شاید فقط همان کلمه چای را که شای تلفظ میکردند، به ذهنم آشنا میآمد. چایی عراقی را که سر میکشیدیم باید بلند میشدیم و میرفتیم سمت منزل همسایهی بعدی. موقع خداحافظی، سید یک دستهی ۱۰۰ تومانی و یک دستهی 50 تومانیِ کاغذی را از جیبش بیرون میآورد. صدتومانیها برای بزرگترها بود و یک 50 تومانی هم میشد سهم من. منزل سید بعدی همسایهای بود که دیگر در کوچه بنبست ما زندگی نمیکرد. جمعیت در اینجا کمی بیشتر بود. با چند نفر از همسایههای دورتر و مسجدیهای در حال خروج یا ورود به منزل سلام و علیکی میکردیم. توقف در هر منزل هم به اندازهی خوردن یک چای یا شربت به تناسب فصل بود؛ به جز سید کاظمینی که قوت قالبشان سیگار و چای عراقی بود. دقایقی بعد نوبت سادات دیگر بود. منزل سید روحانی محله هم محل وعظ و خطابه و مدح میشد. در همان چند دقیقهی کوتاه، کسی چند بیت مدح میخواند و یا طلبهای روایتی نقل میکرد.
تا ظهر چرخی در محله و خانه ساداتِ دوست و آشنا میزدیم. شب هم نوبت سادات فامیل بود تا چنددقیقهای شبنشینی داشته باشیم. فرقی هم نمیکرد که تابستان باشد یا زمستان.
عید غدیر برای من شیرینتر از هر عیدی رقم میخورد. پدر بعد از صبحانه بهترین لباسهایش را میپوشید. گاهی انگشتر و ساعتش را هم دست میکرد و با کفشهای واکسزده راهی منزل سادات میشدیم. اول هم منزل همان سید عربزبانی که سیگار از دستش جدا نمیشد.
همین دیدوبازدیدهای ساده باعث رفع کدورتها و تجدید دوستیها بود. به احترام سادات که احترامشان را وامدار اهلبیت هستند، چند دقیقه با یکدیگر همکلام میشدیم. سالها گذشت تا با عبارتی از دعای جامعه کبیره آشنا شدم. بِمُوالاتَکُم تِمَّتِ الکَلِمَهُ وَ عَظُمَتِ النِّعمَهُ وِ ائتَلَفَتِ الفُرقَهُ. با موالات شما اهلبیت جداییها به گردهمایی رسید. اگر غدیر را نداشتیم کدام گردهمایی را داشتیم که بر اساس ولایت باشد؟
اگر اهلبیت را نداشتیم چقدر تنها بودیم! اگر غدیر را نداشتیم چه داشتیم؟ اگر نبود غدیر که رابطه ولایی بین مؤمنین را برای ما روشن کند، چه تاریک بودیم! در چه ظلمتی به سر میبردیم اگر ندای فَلیُبَلِّغِ الحاضرَ الغائبُ و الوالدُ الولدَ الی یوم القیامه را با جانمان نمیچشیدیم و برای آن تلاشی نمیکردیم.
پایان