نکته ششم: اگرمبلغ پول یا مال غصبی و یا سرقتی را نمی داند چقدر است باید آن مبلغی را که حدس می زند و می داند با پرداخت آن قطعا دیگر بدهکار نخواهد بود، و به اصطلاح بریء الذمه می شود، بپردازد.
نکته هفتم: اگر بدهکاری فعلاً قدرت مالی ندارد، هر وقت قدرت مالی پیدا کرد در اولین فرصت حق مردم را بدهد، و اگر تا آخر عمرنتوانست، وصیت کند تا بعد از مرگش ورثه اش رضایت صاحب مال را جلب کنند.و اگر به هیچ وجه امکان جبران برای او و ورثه ای نباشد،با توبه و استغفار و انجام اعمال خیر مثل خواندن نماز، قرآن، به خصوص اقوام و خویشان خود و هدیه کردن ثواب آن به صاحبانش امید است که خداوند او را ببخشد، و با فضل و کرم خود صاحب مال و حق را از او راضی نماید.
اما در مورد سبزی های خودرویی که از زمین کشاورزی مردم جمع آوری می شود، آن سبزی ها قطعا به صاحبان آن زمین تعلق دارد، اگر چه خودرو باشند در ملک او روئیده.
بنا براین اگر می دانید که آنان راضی هستند دیگران یا شما آن سبزی ها را جمع آوری کنید، اشکالی ندارد، اما اگر می دانید یا احتمال قوی می دهید که صاحبش اگر بفهمد، راضی نیست، حرام می باشد.
💠 غالب بن محمد از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که در رابطه با مفهوم این کلام خداوند متعال «براستی که پروردگار تو در کمینگاه است»، فرمود:
کمینگاه گذرگاهی است بر پل صراط که هیچ بنده ستمگری از آن نخواهد گذشت.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصادِ قَالَ: قَنْطَرَةٌ عَلَی الصِّرَاطِ لَا یجُوزُهَا عَبْدٌ بِمَظْلِمَةٍ.
📚وسائل الشیعه جلد 16 صفحه47
👌 اگر مردم آنقدری که برای نجس و پاکی وسواس دارند کمی هم به حق الناس اهمیت می دادند، مشکلاتشان کم می شد.
در حالی که اسلام، طهارت و نجاست را آسان گرفته و مردم بر خود سخت می گیرند؛ اما به حق الناس، بسیار اهمیت داده، ولی مردم آنها را ساده می گیرند
😏 معمولا مردم گمان می کنند حق الناس فقط از دیوار مردم بالا رفتن یا دست در جیب مردم کردن است، غافل از آنکه آنگونه که در بالا گفتیم حق الناس بسیار ریز است
سوزش آتش جهنم از اثر حق الناس
حاج میرزا حسین نوری صاحب «مستدرک الوسائل» از دارالسلام نوری حکایت می کند:
از عالم زاهد سید هاشم حائری که مبلغ یک صد دینار(ایرانی) که معادل ده قران عجمی بود از یک نفر یهودی به عنوان قرض گرفتم که پس از بیست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و برای پرداخت بقیه آن او را ندیدم جستجو کردم، گفتند: به بغداد رفته.
شبی قیامت را در خواب دیدم، مرا در موقف حساب حاضر کردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد.
چون قصد عبور از صراط کردم، زفیر و شهیق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبکار یهودی چون شعله ای از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقیه طلب مرا بده و برو. من تضرع کردم و به او گفتم: من در جستجویت بودم تا بقیه طلبت را بپردازم ولی تو را نیافتم. گفت: راست گفتی ولی تا طلب مرا ندهی از صراط حق عبور نداری. گریه کردم و گفتم: من که در اینجا چیزی ندارم که به تو بدهم. یهودی گفت: پس بجای طلبم بگذار انگشت خود را بر یک عضو تو بگذارم. به این برنامه راضی شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سینه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پریدم! !
عدم گذشتن از پل صراط
در روایت هست که خداوند بر روی پل صراط کمینی قرار داده که هر کس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند:
بیچاره ترین مردم کسی است که با اعمال خوب وارد صحرای محشر شود مثلا در نماز، حج و. .. مشکلی نداشته باشد و جز اصحاب یمین قرار گیرد اما زمانی که قصد ورود به بهشت می کند گروهی از مردم مانع می شوند. علت را جویا می شود و می شنوند که حقوق آنها را پایمال کرده است. در آن لحظه از فرشتگان کمک می طلبند و آنها می گویند:
حلالیت بگیر یعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت کنند وقتی این کار را می کنند متوجه می شوند دیگر هیچ چیز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند که از نظر پیامبر بیچاره ترین بنده ها هستند. ( با دست پر از ثواب وارد قیامت شود و با دادن ثوابهایش دستشش خالی شود ).
نکته مهم آن است که حق الناس لذت عبادت را از آنان سلب می کند.
پسر مرحوم حاج شیخ عباس قمی نقل می کردند چهل سال به یاد دارم که ایشان یک ساعت قبل از اذان صبح بر می خاست و ما با صدای هق هق شبانه پدر از بستر بلند می شدیم.
شبی دعوت به باغی شدیم، شام خوردیم و شب در همان باغ خوابیدیم، پدر آن شب نه برای نماز شب و نه برای نماز صبح بیدار نشد.
زمانی که برخاست پنج دقیقه به طلوع آفتاب مانده بود و خلاصه نماز را خواندند ولی بسیار ناراحت بودند، وقتی به منزل بازگشتیم پدر به تحقیق پرداخت که صاحب اصلی باغ را بشناسد و متوجه شد باغ متعلق به رباخوارترین فرد در آن شهر و معروف به بانک بعد از ظهر است. کسانی که مشکل در پرداخت بدهی دارند بعد از ظهرها نزد این فرد، در این باغ می آیند و از او پول نزول می گیرند.
پدر تا چهل شب موفق به خواندن نماز شب نشدند.
طولانی ترین آیه قرآن در باب حق الناس است یعنی در سوره بقره آیه 282 در مورد قرض می باشد که چطور قرض داده شود تا حق کسی پایمال نگردد
حاج میرزا علی محدث زاده، پسر مرحوم حاج شیخ عباس قمی گفت:
جلد سیزدهم کتاب بحارالانوار، به امانت نزد پدرم بود، بعد از فوت ایشان به وسیله ی برادرم محسن آقا به صاحبش رساندم.
شب بعد خواب پدرم را دیدم، گوشم را گرفت و گفت: کتاب را دادی، چرا جلدش را شکستی؟
از خواب بیدار شدم، به محسن گفتم: کتاب که سالم بود، مگر تو جلدش را شکستی؟
گفت:زمین کوچه گِل بود و من زمین خوردم، لذا گوشه ی جلد کتاب تا شد.
کتاب را گرفته و صحافی کرده و پس دادیم.
پس از سه روز، طلبه ای به منزل ما آمد و گفت: دیشب آقای حاج شیخ عباس را در خواب دیدم، گفت: برو به علی بگو جلد کتاب را درست کردی، من آسوده شدم، خدا عاقبتت را به خیر کند.
مرحوم صدرا از علمای اراک، هشتاد سال قبل، از دنیا رفت.
پسر ایشان گفت: پس از یک هفته پدرم را در خواب دیدم و پرسیدم: حال شما چه طور است؟
گفت: خوب است، ولی برای آن که یک شاهی پول گل گاو زبان، به یِزْقِل یهودی ـ عطار سر کوچه ـ بدهکارم، سینه ام می سوزد.
به یزقل یهودی مراجعه کردم و گفتم: آیا پدرم به شما بدهکار است؟
گفت: دو هفته قبل یک شاهی از من گل گاو زبان خرید و پولش را نداد.
بدهی پدر را دادم و این جریان را به کسی نگفتم. پس از چند روز یکی از دوستان به من مراجعه کرد و گفت: دیشب پدرت را در خواب دیدم گفت: به احمد بگو پول یزقل را دادی، سینه ام راحت شد.
مرحوم حاج آقا رضا خراسانچی گفت: عموی من حاج علی اکبر در اواخر عمر فلج شد و آب از دهانش می ریخت و نمی توانست درست حرف بزند، به طوری که حرف «ر» را «ل» می گفت.
روزی به من گفت: من فردا میلَمْ.
من فهمیدم که می خواهد بگوید من فردا می میرم. ولی با خود گفتم شاید می خواهد بگوید: من می خواهم به مشهد بروم.
گفتم: هوا سرد است، بهتر است به مشهد نروید.
گفت: نه، میگم من میلَمْ (یعنی می میرم).
این را گفت و فردای آن روز مرد.
رمضان باغبان، روزی به من مراجعه کرد و گفت: دیشب، حاج علی اکبر را خواب دیدم که در باغ وسیعی بود، حالش را پرسیدم، گفت: خیلی خوبم، ولی پنج ریال به نانوای نزدیک منزل بدهکارم. بابت یک عدد نان، بیست تومانی به وی دادم، چون بقیه اش را نداشت بدهد، گفت: طلبم باشد.
گفتم: من می میرم و ورثه ی من طلبت را نمی دهند.
گفت: اشکال ندارد،
فعلاً از جهت این پنج ریال ناراحتم.
آقای خراسانچی گفت: نزد نانوا رفتم و به او گفتم: از حاج علی اکبر چیزی طلبکاری؟
گفت: بله، یک نان خرید و به جای 5 ریالی بیست تومانی داد، من پول خُرد نداشتم و گفتم: بماند.
گفت: من می میرم و ورثه ام پول تو را نمی دهند.
معلوم شد این خواب، از رؤیاهای صادقه بوده است، پنج ریال به او دادم.
بنده در سفری که از قم به تهران می آمدم، با مسافری از اهالی کاشان هم صحبت شدم و سخن از بقای روح شد.
گفت: در این حرف، جای هیچ گونه تردیدی نیست. برادرم، به دل درد شدیدی مبتلا شد و از دنیا رفت. بعد از دو سال او را در خواب دیدم و به او گفتم: برادر! چرا در این مدت به خوابم نیامدی؟
گفت دو سال است گرفتارم.
علتش را پرسیدم. گفت: روز آخر عمرم از فلان شخص و در فلان محل، خاکه ذغال خریدم و پنج ریال به او بدهکار شدم و فرصت نشد بدهی ام را پرداخت نمایم، لذا دو سال است گرفتار عذابم. این پول را بدهید تا آزاد شوم.
صبح روز بعد، به محلی که گفته بود رفتم و به صاحب دکان گفتم: آیا دو سال قبل شخصی به این نام از شما خاکه ذغال خرید و پنج ریال بدهکار شد؟
دفترش را باز کرد، اسم برادرم در آن نوشته بود. پولی به او داده و رضایتش را فراهم کردم.
شب بعد برادرم در خواب به خواهرم گفته بود: چون برادرم پول خاکه ذغال را پرداخت، آزاد شدم.
نکته ی جالب این که من این مطلب را به خواهرم نگفته بودم، تا کسی بگوید خواهرم به واسطه ی سابقه ی ذهنی این خواب را دیده است.
امینی گلستانی
بسم الله الرحمن الرحیم
تبیین دو روایت از امام کاظم علیه السلام در روز ولادت حضرتش که بعد از نماز عصر تقدیم نمازگزاران محترم اهل مسجد جامع کیانمهر گردید:
👇👇👇👇👇👇👇👇
💠 حضرت امام موسی کاظم علیهالسلام در روایتی میفرمایند:
مَنِ استَوى یوماهُ فَهُوَ مَغبُونٌ
هر کسى که دو روزش مساوى باشد (و روز بعد بهتر از روز قبل نباشد) مغبون است.
📚بحار الأنوار، ج. ۷۸، ص. ۳۲۶، ح. ۵،
نکته:
۱: مغبون یعنی زیان دیده . زیان کشیده .زیانکار
۲: زیان دیده یا از سودِ سرمایه یا از اصلِ سرمایه زیان میبیند
۳: فخر رازی مفسر اهل سنّت میگوید: من در تفسیر قرآن به این سوره که رسیدم نمیدانستم که «لفی خسر» را چگونه معنا کنم. از بس فکر کردم خسته شدم و گفتم این سوره را بگذارم و برویم سراغ سورههای دیگر تا فرجی شود. گفت: گرمم بود و آتش از آسمان میبارید. گذرم به نزدیک بازار افتاد و دیدم کسی با التماس فراوان به مردم میگوید: مردم جنس مرا بخرید که اگر نخرید سرمایهام را از دست میدهم و همهاش نابود میشود. نگاه کردم دیدم او یخ فروش است. یک قالب یخ آورده، هوا هم گرم است و یخ هم در حال آب شدن، و او التماس میکند که از من بخرید. من معنای «لفی خسر» را از این یخ فروش فهمیدم. گروهی هستند که یخ عمرشان در آفتاب دنیا آب میشود و آخرش هم هیچ چیزی دریافت نمیکنند و این معنای خسران است. برای فهمیدن معنای خسران باید حساب کنیم که هفتهای که بر ما گذشت از چند مریض عیادت کردیم و به دیدن چند مجروح جنگی رفتیم و چند نماز خالصانه خواندیم، از چند غیبت که پیش آمد کناره جستیم و چند نفر را با خدا آشتی دادیم، همچنین چقدر از آنهایی را که میخواستند به خاطر سختیهایی که بر ما تحمیل میشود از کوره دربروند نصیحتشان کردیم و گفتیم صبر کنید که از پس صبر، شیرینی است، و نیز چند بار به زیارت پدر و مادر رفتیم و چند صله رحم انجام دادیم. بنابراین، این سرمایه را نباید برایگان از دست بدهیم.
۴: در روایت نمیفرماید امروزش بدتر از دیروزش باشد زیان دیده است بلکه میفرماید امروزش با دیروزش برابر باشد زیان دیده است.
✍حال اگر بخواهیم مغبون و زیان دیده نباشیم چه کنیم⁉️
حضرت امام موسی کاظم علیهالسلام در روایتی دیگر دستورالعملی برای آن دارد👇
💠حضرت امام موسی کاظم علیهالسلام میفرماید:
لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِبْ نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ
فَإنْ عَمِلَ حَسَناً استَزادَ اللهَ
و إنْ عَمِلَ سیّئاً اسْتَغفَرَ اللهَ مِنهُ و تابَ اِلَیهِ
از مانیست کسی که هر روز حساب خود را نکند،
پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد،
واگر بدی کرده، از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.
📚 اصول کافی ج. ۴ ص. ۱۹۱
نکته:
۱: شیعه برنامه دارد و برای تعالی و رشد و قدم برداشتن در راه خدا و رسیدن به اهداف الهی خود نیاز به برنامه دارد و بدون برنامه زیان خواهد دید.
۲: برنامه داشتن و حساب کردنِ عمل سبب میشود انسان خطاهایش کم و مُحسناتش افزایش یابد و در صدد رفع زشتیهای خویش برآید و تلاشش را نسبت به نیکیها افزایش دهد.
مجاهده میکند و مراقبه دارد.
✍بهترین عمل و اقدامی که باید در برنامهی یک شیعه باشد چیست❓
❤️أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است.
نکته:
۱: انتظار عوامانهی منفعالانه و بی حرکت نه، بلکه انتظار فعّالانه هدفمند با اقداماتی در جهت ظهور
هدایت شده از روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 رهبر انقلاب: میگویند مردم نسبت به دین بیاعتقاد شدهاند...
این یکی از آن محاسبات صد درصد غلط است؛ امروز گرایش مردم به انقلاب و به دین از روز اوّل انقلاب یقیناً بیشتر است.
#مهمانی_۱۰_کیلومتری
#مهمانی_۳میلیون_نفری
🆘 @Roshangari_ir
میثَم تمّار اَسَدی کوفی، از یاران امام علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع)، که پیش از واقعه کربلا در کوفه به شهادت رسید.
از جزئیات زندگی میثم، اطلاعات روشنی در دست نیست.
او در کوفه خرمافروشی میکرد.
کرامات و پیشگوییهایی به او نسبت دادهاند.
او به دستور ابن زیاد به دار آویخته شد.
مرقد میثم تمار، در نزدیکی مسجد کوفه قرار دارد.
نسب و خانواده
بعضی از محققان ، میثم را ایرانی دانستهاند که چون بردهٔ زنی از بنیاسد بوده، به این قبیله منسوب شده است.
حضرت علی(ع) میثم را از آن زن خرید و آزاد کرد.
چون نامش را پرسید، گفت سالم نام دارم.
حضرت به او گفت پیامبر اکرم مرا آگاه کرده که والدین عجمیات، تو را میثم نامیدهاند.
میثم سخن علی(ع) را تصدیق کرد و نامش را به میثم تغییر داد و کنیهاش ابوسالم شد. کنیهٔ دیگر او ابوصالح بود.
صالح، شُعَیب، عِمران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که با مصاحبت اهل بیت (ع) بزرگ شدند. فرزندان آنان نیز از اصحاب و راویان ائمهٔ شیعه بودند. از آن جمله علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم از متکلمان شیعهٔ امامیه و از نخستین مؤلفان کتابهای کلامی است.
*ویژگیها:* _سخنوری و پیشگویی حوادث_
میثم، شخصی حاضر جواب بود؛ هنگامی که به نمایندگی معترضان بازار کوفه، در دربار عبیدالله بن زیاد سخن گفت، ابنزیاد از منطق، سخنوری، فصاحت و بلاغت او در شگفت ماند.
خطابههای او بر ضد حکومت امویان، وی را در میان دشمنان این حکومت بارز ساخت.
میثم، مرگ معاویه را پیشگویی کرد. و خبر شهادت امام حسین(ع) را برای زنی مکّی به نام جبله، گفت.
او همچنین از پیش، از دستگیریاش توسط سرکردهٔ طایفهٔ خود و شهادتش به دستور ابن زیاد و آزادی مختار از زندان خبر داد.به این جهت میثم را صاحب علم منایا وبلایا می دانند که از زمان مرگ وحوادث وامتحانات سخت آگاهی دارد.
وجود این ویژگیها در میثم تمّار سبب شده است تا او را در شمار اصحاب، حواریون و یاران برگزیدهٔ امام علی(ع)به شمار آورند.
*لقب تمار و سبب آن*
میثم در بازار کوفه خرما میفروخت و از این رو، به او لقب تمّار دادند.
به روایتی نیز او در مکانی به نام دارالرزق(دار الزَّرق)، خربزه میفروخت