🌿🍃🌺🌿🍃🌺🌿🍃🌺🌿🍃🌺🌿🍃
شادزی طنز جبهه
بعد از عملیات بود. حاج صادق آهنگران آمده بود پیش رزمندگان برای مراسم دعا و نوحه خوانی.🎤
برنامه که تمام شد مثل همیشه بچه ها هجوم بردند که او را ببوسند و حرفی با او بزنند، 🗣
حاج صادق که ظاهراً عجله داشت و می خواست جای دیگری برود، حیله ای زد و گفت: «صبر کنید صبر کنید من یک ذکر را فراموش کردم بگویم،
همه رو به قبله بنشینند، سر به خاک بگذارید و این دعا را پنج مرتبه با اخلاص بخوانید».
آقایی که شما باشید ما همین کار را کردیم. پنج بار شده ده بار، پانزده بار، خبری نشد که نشد.
یکی یکی سر از سجده برداشتیم، دیدیم مرغ از قفس پریده!😂😂😂
#شادزی_طنزجبهه
🌱 معاونت اجتماعی حوزه ۳۶۲بشارت
😂😂 شادزی_طنزجبهه
یکروز به تعدادی از رزمندههای نبل و الزهراء درس میداد.👮♀
وسط درس دادن ناگهان همه دراز کشیدند!😂😂
به عربی پرسید:«چتون شده؟» گفتند:«شما گفتید دراز بکشید!»😁😂
فهمید سوتی داده😂🤦♂
به روی خودش نیاورد. گفت:«میخواستم ببینم بیدارید یا نه😂😂😂
#شادزی_طنزجبهه
#سالروز__پیوند_آسمانی_حضرت_علی_علیه_السلام_وحضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها_مبارک💖🌺
🌱 معاونت اجتماعی حوزه ۳۶۲بشارت
😂😂 شادزی_طنزجبهه
یکروز به تعدادی از رزمندههای نبل و الزهراء درس میداد.👮♀
وسط درس دادن ناگهان همه دراز کشیدند!😂😂
به عربی پرسید:«چتون شده؟» گفتند:«شما گفتید دراز بکشید!»😁😂
فهمید سوتی داده😂🤦♂
به روی خودش نیاورد. گفت:«میخواستم ببینم بیدارید یا نه😂😂😂
#شادزی_طنزجبهه
#سالروز__پیوند_آسمانی_حضرت_علی_علیه_السلام_وحضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها_مبارک💖🌺
🌱 معاونت اجتماعی حوزه ۳۶۲بشارت
شادزی طنز جبهه😁😁
تکبیر
سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه؛ آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود منطقه برای دیدار دوستان.
طی سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند، گفتند: «من بند کفش شما بسیجیان هستم.»
یکی از برادران نفهمیدم. خواب بود یا عبارت را درست متوجه نشد.
از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تایید و پشتیبانی از این جمله تکبیر گفت. جمعیت هم با تمام توان الله اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند!
#شادزی_طنزجبهه
🌱 معاونت اجتماعی حوزه ۳۶۲بشارت