#طنز_جبههها😃🍃
💬به سلامتی فرمانده
◽️دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت، حق ندارد رانندگی کند! یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده، دست تکان داد نگه داشتم سوار كه شد،🙂
◽️گاز دادم و راه افتادم من با سرعت میراندم و با هم حرف میزديم! گفت: میگن فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید!🙄😒 راست میگن؟!🤔
◽️گفتم: فرمانده گفته! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی فرمانده باحالمان!!!😄 مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند!!😟
◽️پرسيدم: کی هستی تو مگه؟! گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...😶😰😨😱😂
#فرمانده_مهدی_باکری🌷🍃
#شهیدانه
🆔@khoramshahridigar1400
12.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊توی جبهه رزمنده ها پشت بیسیم برای اینکه به هر حال بیسیم ها شنود میشده مجبور بودن ...🤭
#طنز_جبههها 😂
#شهیدانه
🆔@khoramshahridigar1400
13.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬#طنز_جبههها
با وجودی که ندادن به تو زن 😂
با وجودی که ... 😁
.
.
🎞مصاحبه با برادر کاظم اکبری رزمنده گردان امام موسیبنجعفر( علیهالسلام)
.
.
🎬 نفر اول که سوال می پرسد شهید احمد برزگر، افراد سمت چپ برادر کاظم اکبری شهید حکمت الله سنائی و شهیدمرتضی جمشیدیان.
نفردوم سمت راست که دست روی شانه برادر کاظم اکبری میگذارد حاج مهدی اعتصامی فرمانده گردان امام موسی بن جعفر(ع)
.
.
#همرزم
#طنز
#مجله_مجازی_دفاع_مقدس
.
.
🌟اینجا دعوتی از طرف شهدا👇
🆔@hamrazm_mag
یکی از جهادگران میگوید: در عملیات والفجر 8، شب داشتیم خاکریز میزدیم.
آتش دشمن خیلی سنگین بود و همین باعث شده بود بعضی ها بترسند.
متوجه شدم حاج برات دارد چیزی بین بچهها توزیع میکند وقتی رسید کنار من یک چیز گردی گذاشت کف دستم گفت: قرص ضد وحشت است😳، بخور و صلوات 📿بفرست. وقتی نگاه کردم ...😂
📝راوی: همرزم سردار شهید براتعلی بهرامیان
تولد: ۱۳۲۴
شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
محل شهادت: شلمچه
یگان اعزام کننده: جهاد سازندگی
.
.
#همرزم
#خاطره
#طنز_جبههها
#مجله_مجازی_دفاع_مقدس
.
.
🌟اینجا قرارگاه شهداست👇
🆔@hamrazm_mag
📝لبخندبزنرزمنده🙃
📝در منطقه فعالیتهای تبلیغاتی محور را انجام میدادیم.
در طول خط تابلوهایی زده بودیم که این جمله روی یکی از آنها نقش بسته بود(برادر رزمنده لبخند بزن🙂). هر کسی این تابلو را میدید تبسمی بر لبانش می نشست.
یک روز برادر موحددوست که در آن منطقه مسئول محور بود، نزدیک سنگر تبلیغات آمد و صدا زدند :
مسئول تبلیغات اینجاست❓
از سنگر بیرون آمدم حاج علی را نمیشناختم و فقط نامش را شنیده بودم.
پرسید این چیه روی این تابلوها نوشتهاید⁉️ گفتم: کدام تابلو⁉️
با لبخند گفت: برادرلبخند🙃 بزن.
ناگهان چشمم به تابلوی که کنده بود افتاد. گفتم: چرا تابلو را کندید‼️
ایشان با لحن آرام و شاد گفتند: لبخند بزن رزمنده🙂 و گفتند: ما خودمان بی مزهایم❗️
گفتم: اگر بیمزه تشریف دارید تابلو را بیجا کندید.
ایشان وقتی دیدند من عصبانی شدم با لبخند از من خداحافظی کردند و رفتند.
در آن موقع یکی از رزمندهها گفت: ایشان را نشناختی⁉️ او موحددوست مسئول محور بود.
با خودم گفتم: با اینکه مسئول محور بودند چه آرام و باوقار با من صحبت کردند و از رفتار خودم خجالت🤗 کشیدم.
از آن روز هر وقت حاجی را میدیم سرم را پایین می انداختم و ایشان هم تا نگاهشان به من میافتاد میخندید😂.
📝راوی: سعیدتمیزی
.
.
#همرزم
#طنز_جبههها
#شبتون_شهدایی
#مجله_مجازی_دفاع_مقدس
.
.
🌟اینجامنزلگاهعشقاست👇
🆔@hamrazm_mag