🔴 #شروع_ساده
💠 شروع زندگیمان #ساده بود و در عین حال باصفا. نمیشد گفت خانه! دو تا اتاق اجاره کرده بودیم که نه آشپزخانه داشت نه حمام. کنار در یکی از اتاقها، یک تورفتگی بود که حسن برایش دوش گذاشته بود و شده بود #حمام. زیر پله هم یک سکوی آجری بود که چراغ سه فتیلهی خوراک پزیمان را گذاشته بودیم رویش، شده بود #آشپزخانه. به نظر من خیلی قشنگ بود، خیلی هم #ساده.
#شهید_حسن_آبشناسان
📙نیمه پنهان ماه،ج ۱۲،ص۱۸
🍃❤️ @hamsafar_TA_khoda
#زندگیبهسبکشهدا 🕊
🍃 جمعه با دوستاش می رفت کوهنوردی یه بار نشد که دست خالی برگرده .
💕همیشه برام گلهای وحشی زیبا یا بوته های طلایی می آورد. معلوم بود که از میون صد تا شاخه و بوته به زحمت چیده .
💔 بعد از شهادتش رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلشو ببینم و جمع کنم. دیدم گوشه اتاقش یه بوته خار طلایی گذاشته که تازه بود. جریانش رو پرسیدم ، گفتند: از ارتفاعات لولان عراق آورده بود. شک نداشتم که برای من آورده.😔❤️
🌷 خاطره ای از همسر #شهید_حسن_آبشناسان
🍃یادشباذکر #صلوات...🕊