eitaa logo
همسفر شهدا
370 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
511 ویدیو
107 فایل
🌸وبلاگ همسفر شهدا سید علیرضا مصطفوی http://hamsafarshohada.blog.ir 🌺وبلاگ شهید محمد هادی ذوالفقاری http://hadizolfaghari.blog.ir @atrmehr313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 #همسفر_شهدا 🌸از مهمترین کارهایی که انجام می‌داد ارتباط مستمر با #اولیا بود. ابتدا #افتتاحیه برنامه ها را برای اولیاء برگزار می نمود. 🌺در #اختتامیه هم برنامه‌ها را جمع‌بندی می کرد. هر چند اندک اما به همه بچه‌ها #هدیه داد. بعد هم از برنامه‌های آینده گفت. 🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🌷 #شهید_سعید_سیاح_طاهری 🍃ولادت : ۳۶/۱۲/۱۸ - آبادان 🍂شهادت : ۹۴/۱۰/۲۳ - خانطومان سوریه 🍁آرامگاه : گلزار شهدای آبادان 🌸پیرمردی در #مراسم شهادت حاج سعید خیلی بی‌تابی می‌کرد ازش پرسیدم ببخشید پدر جان شما چیکاره آقای طاهری هستی؟ 🌺گفتش کاره ای نیستم چند وقت پیش اومده بود دم در خانه ما در زده بود. دیدم این آقاست به من گفت پسرت خونه است. 🔹گفتم :بله 🔸گفتش: میشه صداش کنید. 🔹گفتم: این دیگه چی میخواد در خونه ما ؟ بچم با #حزب_الهی ها سروکار نداره بچه ما که #ژیگولیه. 🔸به پسرم گفتم: بابا برو دم در! یکی کارت داره. 🔹پسرم که اومد. پریدن تو بغل هم قبل از #خداحافظی یه #هدیه هم داد به پسر من و رفت. 🔸به پسرم گفتم :بابا ایشونو می‌شناختی ؟گفت: نه بابا، چند روز پیش داشتم تو خیابون می‌رفتم ایشون با ماشینش عبور کرد آب زیر تایر ماشینش ریخت رو شلوار من، من یه دادی زدم و ناسزایی گفتم ، ایشون ایستاد اومد پایین . بابا نیم ساعت از من داشت #عذرخواهی می‌کرد. «پسرم منو ببخش؛ پسرم من حواسم نبود». 🌼دیگه نگفت من یک چشم ندارم، اصلا نصف اینور نمی‌بینم. بعد از عذرخواهی گفت: پسرم میشه این آدرس خونتون رو به من بدی. با ترس و لرز دادم 🔴👈الان اومده بود در خونه، برام یه #شلوار_جین هدیه آورده ...
🔰 بسیار زیبایی داشت. در مراسمات جشن می‌پوشید. ❇️به سید گفتم: این کت و شلوار رو چند خریدی!؟ اگه جایی سراغ داری که قیمت مناسب می‌فروشه به ما هم معرفی کن. ✳️همون شب کت و شلوارش رو داد ، فردا آورد و تحویل من داد. هر چه اصرار کردم بی‌فایده بود. سید می‌گفت: این یک ناقابل است برای شما! 👈سید یکبار هم به همین صورت هایش را هدیه داده بود. 🌷
🔰 عربی زیبایی داشت که از آورده بود. خیلی بهش علاقه داشت. در بیشتر اردوها همراهش بود. یکی از بچه‌ها گفت: آقا سید می‌تونم چفیه شما را تا شب نگه دارم. ❇️سید چفیه را داد. شب بود که اون بنده خدا چفیه را آورد. سید گفت: این چفیه مال شماست. من به قصد دادمش. شما هم قدر این یادگار کربلا را بدون. 🌷