eitaa logo
همسنگرهای مسجدی
6.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
916 ویدیو
136 فایل
🔴 مساجد سنگر هستند، سنگرها را باید پُر کرد #امام_خمینی 📩 ارتباط: @admincall
مشاهده در ایتا
دانلود
📜| 🔰کاشی کار مسجدی 🔹صرفه جویی در منابع مالی مساجد سابقاً بسیار حساسیت داشت؛ متأسفانه الان این حساسیت کمتر شده، خاطرم هست برای کاشی کاری مسجد سفارش کاشی دادند، کاشی‌ها که آمد یکی از برادرانی که دستی در کاشی کاری داشت، تصمیم گرفت که خودش آنها را کار کند و مزد کاشیکاری را برای امور جاری مسجد صرفه جویی کنند. 🔹با تماس تلفنی با تهیه کننده (کاشی سازی) و دریافت راهنمای کار، شروع کرد؛ در حین کار تعدای از بچه‌ها متوجه شدند که جهت نصب بر عکس است وقتی به آن بنده خدا تذکر دادیم، گفت که شرکت گفته دقیقاً طبق شماره فرستاده‌اند و باید طبق شماره هم کار شوند. 🔹اون بنده خدا درست می‌گفت ولی به این نکته توجه نکرده بود که شماره پشت کاشی خورده و وقتی سر و ته می‌شد باید 180 درجه هم در نصب می‌چرخید، خلاصه کار که از کار گذشت، متوجه اشکال شد ولی دیگر راهی برای جبران نبود، چراکه در صورت درآوردن کاشی‌ها، همگی شکسته می‌شد؛ اشکال این بود که آیات قرآنی را که می‌خواندیم باید ادامه آن را برمی‌گشتیم و از جایی دیگر ادامه قرائت می‌دادیم، هنوز هم آن کاشیکاری و نصاب آن وجود دارند. 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔰رکوع طولانی! 🔹علی موجودی نوشت: سال‌ها پیش در مسجد نجفیه امام جماعتی داشتیم به نام شیخ، ایشان عادت داشت وقتی کسی در رکوع می‌گفت یاالله، رکوع را بدجوری طولانی می‌کرد. این شده بود موجب شیطنت بچه‌ها می‌نشستند کنار مسجد روزنامه می‌خواندند و به محض اینکه شیخ رکوع می‌رفت، صدا می‌زدند یا الله... یا الله... 🔹شیخ هم ذکر رکوع را ادامه می‌داد، غافل از شیطنت بچه‌ها؛ و در رکعت‌های بعدی هم این کار مدام تکرار می‌شد و سوژه خنده بچه‌ها بود. مدام به بچه‌ها می‌گفتیم: «موردِه نَگِراتون... خو مرض داره ... خو شمو بِگووه یا الله... شیخ مری دَسیه بِکشه (ترمز دستی را می‌کشد) » 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔷تواضع و خوش اخلاقی ملاک عدالت امام جماعت 🔹رفتم جلو، سلام كردم و بدون مقدمه پرسيدم: اسم شما چيه؟ بدون هيچ تعارف و ملاحظه و احترام خاص و بدون اين كه از نمازگزاران بپرسم. می‌خواستم ببينم اخلاق امام جماعت اين مسجد چه‌طوری است، در عالم كودكی و نوجوانی خودم فكر می‌كردم تواضع و خوش اخلاقی امام جماعت می‌تواند ملاك عدالتش باشد و آن وقت پشت سرش نماز می‌خوانم! ✍🏻 حجت‌الاسلام محمدرضا زائری 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔷موشک باران مسجد! 🔹ایام موشکباران دزفول خاطر همه دوستان است، مساجد هم در این دوران از دست موشک‌ها جان سالم به در نمی‌بردند! وقتی مسجد جامع مورد اصابت موشک قرار گرفت، ضلع شمالی آن (چسبیده به حمام) به طور کلی تخریب شد. ✍🏻 حاج امیر نیکوروش 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔷قدم اول را جدی بگیرید 🔹همان برد مسجد همان تابلو اعلانات همان دیوار ورودی مسجد هرچه اسمش هست همان جا یک سنگر است… برای مبارزه با طاغوت برای مبارزه با جهل و بدبختی و ستم و بی‌فرهنگی ، همان جا قدم اول برای مبارزه با گناه کاران مبارزه با سلبریتی ها برای مبارزه با صهیونیست هایی که مساجد مقدس را نجس می کنند…قدم اول را جدی بگیرید. 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔷درس خواندن رو به روی بلندگو مسجد 🔹در دوران دانشجویی یکی از دوستان اهل قم اینگونه نقل کردند که سال ۱۳۶۸، در ایام کنکور شب تا صبح درس می‌خواندم و با اذان صبح می‌رفتم نماز صبح و روز را استراحت می‌کردم؛ درس خواندن هم پشت بام بود و بلندگوی مسجد محل هم دقیقاً مشرف به محل درس خواندن من. ✍🏻حاج امیر نیکوروش 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔷هیچ کسي در منزل ما نماز نمي‏خواند 🔹اوايل انقلاب بود و کشور ما هم تازه رنگ و بوي اسلامي به خود گرفته بود. با اين حال کسي در منزل ما نماز نمي‏خواند. آن روزها پنج يا شش سال بيشتر نداشتم. وقتي صداي اذان از مسجد محله‏مان به گوش مي‏رسيد دوان دوان به پشت‏بام خانه‏مان مي‏رفتم و روي يک چهار پايه قديمي مي‏ايستادم و در حالي که دست‏هايم را روي گوشم مي‏گذاشتم، با صداي بلند فرياد مي‏زدم:«الله‏اکبر... الله‏اکبر... لااله الاالله...» همين چند کلمه را بيشتر بلد نبودم و همين طور کلمات را تا تمام شدن اذان تکرار مي‏کردم. 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔷هرجا خسته شدی اعلام کن! 🔹بزرگترهای اهل مطالعه می گویند بهترین روش انتقال حس دوستی و صمیمت، مشارکت کردن و دعوت به مشارکت است. خود من در روزهای ابتدای نوجوانی از سوی خادم بزرگوار مسجد محله مان ( مسجد امام حسین علیه السلام در شیراز ) برای برخی کارهای ساده دعوت میشدم که کمک کنم.برای برخی کارهای سنگین تر خودم جلو میرفتم و میخواستم کمک کنم، در ابتدا خادم عزیز، آقای نصرتی به من تذکر میدادند که ضروری نیست، ممکن است برایت سخت باشد، هرجا خسته شدی اعلام کن. 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔷خانه ای که با دیگر خانه ها فرق داشت! 🔹خانه خاله من نزدیک مسجد بود من همیشه می‎دیدم در بین خانه‌های اطراف خانه خاله یک خانه بزرگ هست که دو در دارد شکل و شمایلش با بقیه خانه‌ها فرق دارد، بیشتر ساعات درش بسته بود کسی داخل و یا خارج نمی‎شد چون من یک کودک بودم و ظهرها و شب‎ها اجازه بیرون آمدن نداشتم پس هیچ‌گاه ندیده بودم کسی وارد آن خانه شود و یا از آن خارج شود. 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔷دلم تنگ شده برای صدای موذن ها 🔹بین خانه ما تا مسجد محله سیاه پوشان فاصله زیادی بود (حدود دو محله) اما صدای بلندگوی مسجد و اذان مؤذنش به خوبی به گوش می‌رسید. متأسفانه صدای بسیار بد و نوای بسیار نامناسبی داشت این مؤذن. هیچگاه او را ندیدم و نمی‌دانم نام و نشانش که بود. 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔷 خاطره اولین نماز جماعتم 🔹من چون در سنين پايين شروع به خواندن نماز کردم؛ خاطره ي اقامه ي اوّلين نمازم را به ياد ندارم. اما بگذاريد از اقامه ي اولين نماز جماعتم با شما حرف بزنم.ده ساله بودم که به محله ي جديدي اسباب‏کشي کرديم. با اين که جدايي از دوستان و هم‏محله‏اي‏ها برايم سخت بود اما ته دلم از يک چيز خوشحال بودم و آن اين بود که تقريباً يک خيابان بالاتر از منزل جديدمان مسجد بزرگي قرار داشت. 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔷هفت سال بیشتر نداشتم 🔹هفت سال بيشتر نداشتم و حدود يک سالي مي‏شد که در کلاس‏هاي قرآن شرکت مي‏کردم و به راحتي مي‏توانستم قرآن را از رو بخوانم. 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔷اعتکاف، خلوتی با خدا 🔹امسال برای بار سوم است که بناست معتکف بشوم در این سه روز که انسان از فضای پر مشغله زندگی خارج می شود، فرصت خوبی دارد که در جمع دیگر دانشجویان بنشیند و بتواند با خود و خدا خلوتی صمیمی داشته باشد. 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔷سوال دشوار از رهبر انقلاب! 🔹خبرنگار: جناب آقاى خامنه‌اى شما در طول مبارزات خودتان قطعاً خاطرات بسیارى را دارید، از آن روزهایى که در مشهد تشریف داشتید در مسجد ـ کرامت بودید، مسجد کرامت خود نقطه‌اى براى حرکت بود در مشهد و همچنین در طول تاریخ مبارزات و تظاهرات مردمى و همچنین در روز ۲۲ بهمن. اولین سؤال و مطلبى که مى‌خواستم خدمت‌تان بگویم این است که اگر از آن روزها، روزهاى پر التهاب مشهد و یا تظاهرات خاطره‌اى به نظرتان مى‌رسد بفرمایید. 🔹خیلى سؤال دشوارى است، براى من و این بدان علت است که من از سال ۱۳۴۳ رفتم مشهد، یعنى از قم برگشتم مشهد و در مشهد سکونت اختیار کردم تا سال ۱۳۵۷ که از مشهد خارج شدم. غیر از مدت‌هایى که حالا در بازداشت و یا تبعید و این‌ها مثلاً بودم، بقیه اوقات را در مشهد گذراندم و تمام این دوران لبالب از خاطره‌هاى دوران انقلاب است براى من، یعنى شاید کمتر زمانى از آن مدت ۱۳، ۱۴ ساله اقامت من در مشهد را مى‌شود در ذهنم جستجو کنم و پیدا کنم که در او یک نشانى و ردپایى از مسائل انقلاب نباشد. 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید
📜| 🔷 آمده ام رای بدهم 🔹سید حمزه اسماعیلی می‌گوید: «هیچ‌وقت آن صحنه را فراموش نمی‌کنم. پوشش خانم سالخورده و شخصیت ویژه او باعث شده هر وقت حرف انتخابات به میان بیاید چهره اش جلوی چشمم بیاید. آن روز هوا خیلی سرد بود. خانم سالخورده با پوشش لباس‌های خیلی روشن و به‌اصطلاح خیلی راحت «بلوز و دامن و روسری کوچک» پشت در مسجد ایستاده بود. پرسیدم حاج‌خانم دنبال شخصی می‌گردید؟ با لحنی آرام گفت: «پسرم آمده‌ام رأی بدهم.» 📌شما هم خاطرات مسجدی خود را برای ما ارسال کنید. @admincall 🕌 به همسنگرهای مسجدی بپیوندید