#بانوان_نمونه
➕داستان کرامت حضرت معصومه "علیهاالسلام"|قسمت اول
🌸 مدتی بود درد کلیه داشتم و اهمیتی نمی دادم. تا این که دردش خیلی شدید شد و رفتم دکتر.
بعد از انجام آزمایشات و گرفتن عکس، معلوم شد کلیه ام سنگ سازه و یه سنگ خیلی بزرگ تو کلیه ام هست که با دفع طبیعی از بین نمیره.
دکترا گفتن حتما باید عمل یا سنگ شکن بشه.
🌺 من هم که وضع مالی خوبی نداشتم و از عهده هزینه عمل بر نمی اومدم فعلا دست نگه داشتم.
🌼 نوبت شیفت خدمت افتخاری ام تو حرم بود.
قبل شیفت وضو گرفتم که برم سر پستم. چشمم افتاد به گنبد حضرت معصومه علیها السلام. دلم شکست.
تو دلم گفتم : بی بی جان. من که جز تو کسی رو ندارم. خودتم می دونی که پول عمل رو ندارم. خودت یه کارش بکن!
لباس خادمی رو پوشیدم و رفتم سر پستم.
🌸 چند روز گذشت و کم کم دردم آروم شد.
رفتم پیش دکتر که گفت اگه واقعا درد نداری یعنی سنگ دفع شده اما امکان نداره سنگ به اون بزرگی دفع شده باشه.
مجدد برام یه سری آزمایش و سی تی نوشت.
آزمایشات رو که انجام دادم و دکتر دید، در کمال ناباوری گفت که خبری از سنگ توی کلیه نیست!
🌺 اونجا فهمیدم که بزرگترین دردهای عالم رو هم که داشته باشی تو حرم این خانم درمان میشه!
#حضرت_معصومه
#بانوان_بهشتی
❤️ @Hamsar ❤️
➕داستان کرامت حضرت معصومه "علیهاالسلام"|قسمت دوم
🌼شیفت خدمتم بود و توی صحن عتیق روبروی ایوون طلا داشتم زائرا رو راهنمایی میکردم که یه روحانی با حالتی مستاصل اومد سمتمو بعد از سلام و علیک، گفت یه خواهشی دارم ازتون. میشه بیای و سفارش منو به خانم بکنی که مشکلمو حل کنه؟
🌸به خاطر روحانی بودنش، اول حیا کردم و امتناع کردم اما بعد که اصرار حاج آقا رو دیدم قبول کردم و همراهش رفتم کنار ضریح.
به خانم عرض کردم: بی بی جان ایشون مشکلی دارن و منِ روسیاه رو بخاطر این که خادم شما هستم واسطه قرار دادن. منم به عنوان خادم و نوکرتون، ازتون می خوام که مشکل این آقا رو حل کنید.
حاج آقا ازم تشکر کرد و رفت.
🌼چند روز بعد همون روحانی با یه دختربچه، پرس و جو کنان منو پیدا کرد و اومد پیشم. تا به من رسید با خوشحالی بغلم کرد و ازم تشکر کرد.
فهمیدم که مشکلش حل شده. کنجکاو شدم و ماجرا رو پرسیدم.
🌺اشاره ای به دختربچه همراهش کرد و گفت ما ساکن تهرانیم. این دخترمه و پارسال توی تصادف از کمر به پایین فلج شد. خیلی دوا و دکتر کردیم و نتیجه نگرفتیم. دکترا هم دیگه جوابش کردن.
تو این مدت خیلی اومدم قم که شفای بچه مو بگیرم اما خبری نمیشد. تا این که دفعه پیش به دلم افتاد یکی از خادمای بی بی رو واسطه قرار بدم و اینم نتیجه اش ... دخترم صحیح و سالم.
.
🌼خیلی احساس غرور کردم و به خودم بالیدم که نوکریِ چنین خانم بزرگواری رو می کنم...
#حضرت_معصومه
#بانوان_بهشتی
❤️ @Hamsar ❤️