718.ogg
828.7K
#زمان_خریدن_تبلت_یا_برای_فرزندان
💟 💟 پاسخ استاد پوراحمد 👇
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🍃🌸 زن همانند گل است... 👇
💓 @hamsaranekhoob
💓 @hamsaranekhoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طرح_با_هم_تا_بهشت
ویژه زوج هایی که تازه زندگی مشترک را آغاز نموده اند.
#پایگاه_ترویج_ازدواج_و_تحکیم_خانواده_مسجد_سلمان
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#طرح_با_هم_تا_بهشت ویژه زوج هایی که تازه زندگی مشترک را آغاز نموده اند. #پایگاه_ترویج_ازدواج_و_تحک
#طرح_با_هم_تا_بهشت
دوره یک ساله ( ۱۲ جلسه) آموزشی ویژه زوج هایی که تازه زنردگی مشترک را آغاز نموده اند ، همراه با برنامه های مفرح و تسهیلات ویژه :
۱_ ثبت نام خادمیاری حرم رضوی✅
۲_اختصاص وام قرض الحسنه ✅
۳_ شرایط ویژه خرید لوازم منزل ✅
۴_معرفی برای اخذ خدمات کارآفرینی همراه با آموزش ✅
دوره شش ماهه مقدماتی #رایگان و برای دوره تکمیلی هزینه بسیار ناچیزی پس از پایان دوره مقدماتی دریافت خواهد شد.
جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر نام و نام خانوادگی خود را به همراه کلمه ثبت نام به شماره ۰۹۱۰۲۱۱۷۳۴۹ ارسال نمایید.
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان #خانه_مریم_و_سعید قسمت اول یازدهمین روز اسفندماه و ساعت ۶:۱۰ دقیقه صبح است. مریم امروز هم م
#رمان
#خانه_مریم_و_سعید
قسمت دوم
سعید و بچه ها اومدن سر سفره، مامان داره چای میریزه که تلفن منزل زنگ میخوره ، سعید گوشی رو برمیداره، مادر سعید پشت خط است : سلام سعید جان، عزیز حالش بد شده زود خودتو برسون. سعید گفت تا چند دقیقه دیگه میام...
عزیز مادربزرگ مادری سعید است و چندسالی هست که دیابت داره. سعید خیلی رابطه خوب و عاطفی با مادر بزرگ داره و هر کاری از دستش بر بیاد براشون انجام میده.
سعید که نمی خواست بچه ها نگران بشن گفت مامان یه کاری باهام داره باید برم. به محض اینکه از منزل خارج شد، یک پیام به مریم فرستاد و گفت: عزیز حالش بد شده دارم میرم اونجا.
اصلا مدل سعید همینه، نمیخواد بچه ها الکی دچار استرس بشن و نگران باشن، حتی گاهی اوقات وقتی اخبار گوش میده و صحبت از قتل و آزار و .. است، سعید و مریم کانال را عوض میکنند تا شور و نشاط و لطافت کودکی بچه ها جریحه دار نشه. سریال های خشن و نامناسب که دیگه جای خودش رو داره...
مریم داره برای بچه ها تغذیه نان و پنیر و سبزی آماده میکنه، فاطمه که الان شش سال داره خودش اتو رو برداشته و داره مانتوی مدرسه اش رو اتو میکشه. مریم از همان خردسالی به بچه آموزش داده که باید مسئولیت کارهای خودشان را داشته باشند مثلا شستن جوراب، آب دادن به گل ها، جارو کشیدن نوبتی اتاق و ...
بچه ها رفتند مدرسه؛ مریم طبق روال هر روز بلند شد و مبلغی را گذاشت صدقه، او خیلی اصرار داره که صدقه باید روزانه باشه، خب صدقه خیلی مزایا داره و یکی از اونها اینه که دفع بلا میکنه. آخر ماه مریم و سعید صدقه ها رو جمع میکنند و به یکی از اعضای فامیل که از نظر اقتصادی ضعیف ترند از روش های مختلف هدیه میکنند چون روایت داریم از معصوم (علیه السلام) که اولویت در صدقه دادن، اعضای فامیل و خویشاوندان است.
صدقه رو که کنار گذاشت، رفت سراغ آشپزخانه یک نگاهی به برنامه غذایی که روی یخچال نصب است می اندازد و متوجه میشه امروز ناهار، املته. ولی در یخچال گوجه ای موجود نیست! میخواست به سعید زنگ بزنه که یادش افتاد قبلا سعید گفته بود وقتی درگیر کاری هستم و مشغله دارم، اول بهم پیام بده اگر میتونستم جواب بدم خودم زنگ میزنم یا میگم زنگ بزنی :
سلام آقا سعید. لطفا داری میایی گوجه هم بگیر برای ناهار نیاز داریم.
مریم در فامیل زبانزد است در صدا کردن سعید، همیشه یک پیشوند آقا جلوی اسم شوهرش میذارده و احترام زیادی برای او قائله.
هنوز سی ثانیه نگذشته بود که سعید پیام داد: سلام عزیزم، شاید کارم طول بکشه نتونم ظهر بیام، بعدش خندید و نوشت: بجای املت، امروز نیمرو میخوریم😉
مریم: راستی حال عزیز چطوره؟
سعید: الحمدلله خوبه ولی پیری همینه دیگه چند وقت دیگه این مشکلات قسمت خودمونم میشه😊
ادامه میدهد و میگوید: راستی مریم قول میدی اگه من پیر شدم نفرستی منو خانه سالمندان؟!🙈
مریم با خنده جواب داد:حالا باید فکرامو بکنم ... 😁😁
✅ #نویسنده : محسن پوراحمد
💟 ادامه دارد ...
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🍃🌸 زن همانند گل است... 👇
💓 @hamsaranekhoob
💓 @hamsaranekhoob
d41.ogg
789.5K
💓 #مهارت ششم 💓 کلاس #مجازی
💓 #درس ۳۸
موضوع💓 #چاردیواری_شخصیت
🌹 مصادیق احترام و بی احترامی
🌸 #س : گوش دادن
#استاد_محسن_پوراحمد
💓کانال تربیتی
🌹🍃همسران خوب🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
✅ #حتما_گوش_کنید و نشر دهید...
💟 💟 لطفا نظرات و پیشنهادات خود درباره #داستان_خانه_مریم_و_سعید که توسط استاد پوراحمد نوشته میشود را به آی دی زیر اعلام نمایید. 👇
@Vaqtemoshavereh
ممنون از توجه شما 🌹
#تهدید_خطرناک_فرزند_نوجوان
سلام
همسرم هنگام عصبانیت از پسر ۱۶ ساله ام او را از خانه بیرون میکند و میگوید حق نداری بیایی خانه.
وسواس زیادی به درس پسرم دارند و معدل او ۱۵ هست. پسرم خیلی بازیگوش هست و دوست داره با دوستاش بله بیرون خصوصا برای فوتبال. وقتی پسرم دیرتر از بازی میاد یا نمره اش کم میشه (حدود نمره ۱۵)، پدرش میگه حق نداری بیای خانه!!!😔 حتی پسرم عذرخواهی میکنه ولی پدرش نمیپذیره..
استاد چندین بار به شوهرم گفتم این کار را نکن! ولی باز هم تکرار میشه شما را قبول دارد خواهش میکنم شما بگید این کار درسته؟ من پاسخ شما را میدم به همسرم استاد ممنون از پاسخگویی شما
💟 💟 پاسخ استاد پوراحمد 👇
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🍃🌸 کانال استاد پوراحمد 👇
💓 @hamsaranekhoob
717.ogg
841.1K
#تهدید_خطرناک_فرزند_نوجوان
💟 💟 پاسخ استاد پوراحمد 👇
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🍃🌸 کانال استاد پوراحمد 👇
💓 @hamsaranekhoob
💓 @hamsaranekhoob
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
يامقلب، قلب من در دست توست
يامحول، حال من سرمست توست
كن تو تدبيري كه در ليل و نهار
حال قلب من شود همچون بهار
يامقلب، قلب او را شاد كن
يامدبر، خانه اش آباد كن
يامحول، احسن الحالش نما
از بديها فارغ البالش نما
💟 خدايا: رحمتت را در روزهاي آخرسال
برهمه بندگانت جاري ڪن...
الهی آمین ❤️
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
💓 @hamsaranekhoob
#رمان
#خانه_مریم_و_سعید
قسمت سوم
محمد و میثم از خواب بیدار شده اند. محمد سه سالشه و میثم یکسال داره.
ظهر شده، تلفن زنگ میخوره...
مریم گوشی رو برمیداره... الو.. سلام، بفرمائید
سلام مریم جون، خوبی؟ عارفه هستم، مشتاق دیدار عزیزم...
"عارفه هفت ساله ازدواج کرده و بعد از یکسال که عقد بودند، رفتند زیر یک سقف. در طول این سالها مشکلات زیادی رو با حامد (شوهرش) تجربه کرده بود و الان با مشورت هایی که از مریم در طی این سالها گرفته بود و البته با توکل و تلاش خودش خیلی از مشکلات رو حل کرده بودند..."
مریم: سلام عارفه خانم، الحمدلله خوبیم، مدتیه کم فروغ شدین😉
عارفه: آره عزیزم ، چند وقت بود شوهرم بیکار شده بود و الان یک ماهی هست یه جا شروع کرده به کار صبح میره و عصر میاد
مریم: خب مبارکه ان شاءالله، کی شیرینی بخوریم؟ من هوس شیرینی زبون کردم
عارفه: چشم حتما به روی دیده. راستی زنگ زدم یه چیزی بگم بهت، اولین نفری هستی که دارم بهش میگم
مریم: بفرمائید سراپا گوشم...
عارفه: راستش نمیدونم چطوری بگم😊...
مریم خندید و گفت: مگه چی میخوای بگی خب بگو دیگه الان از کنجکاوی غش میکنما...😁
راستش زنگ زدم بگم روز مادر باید به منم تبریک بگیدا... 😌😌😉
مریم نمی دونست از خوشحالی چکار کنه ناخودآگاه با صدای بلند گفت: ای جانم، الحمدلله.. بعد از شش سال حالا بالاخره خدا خواست ، خیلی خوشحالم کردی عارفه جان... دختره یا پسره؟
عارفه: عجله نکن الان یه ماهشه🙈
مریم: کوچولو نیومده کار باباش درست شد.. این که میگن بچه روزیش رو با خودش میاره همینه دیگه. ان شاءالله پر روزی و برکت باشه ....
فاطمه از مدرسه رسیده خونه و داره زنگ میزنه: محمد دوید و درب رو باز کرد و سلام کرد ولی فاطمه سلام سردی گفت و همینجوری با بی حالی رفت نشست گوشه اتاق و کیفش رو باز کرد و مشغول وارسی کیفش شد. مریم تا فهمید فاطمه از مدرسه اومده با اینکه خیلی دوست داشت همچنان با عارفه حرف بزنه گفت:
عارفه جان ببخشید الان فاطمه اومد، منتظر منه مجددا خودم صبح بهت زنگ میزنم ان شاءالله
بعدش خدا حافظی کرد و با عجله رفت سمت فاطمه
فاطمه هر روز وقتی خونه می رسید و زنگ میزد، مامان و محمد و میثم با هم میرفتن به استقبالش و کلی انرژی مثبت می گرفت.. اما امروز مامان و میثم نبودند و حالش گرفته شده بود.
مریم همیشه با روحیه خیلی بالا از بچه ها و البته از سعید استقبال میکنه تا حالا چندمرتبه سعید به مریم گفته بود که وقتی میام خونه و چهره پر از لبخند تو رو میبینم اصلا خیلی از مشکلات بیرون یادم میره، گفته بود این روحیه خوب تو و لبخندهای خوشگلت دلم رو آروم میکنه...
مریم رفت جلو و با همان لبخندهای خوشگلش فاطمه رو گرفت بغل خودش و بوسش کرد و گفت: سلام خوشگل مامان، خوش گذشت؟ امروز مدرسه چه خبر بود؟ چقدر دلم تنگ شده بود برات... فاطمه یک لبخند ملیحی زد و دوباره مامان ادامه داد راستی یه خبر خوش دارم برات اگه گفتی چیه؟ فاطمه یه کم صاف تر نشست و گفت چیه؟
مامان گفت باید حدس بزنی... یه راهنمایی میکنم درباره خاله عارفه هستش...
فاطمه: آخ جون میخوان بیان خونمون؟
نخیر یه چیز دیگس
مامان دست فاطمه رو گرفت و گفت قراره خاله عارفه شیرینی زبون بخره برامون😊
#نویسنده : محسن پوراحمد
💗 ادامه دارد ...
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
💓 @hamsaranekhoob
t30.ogg
1.39M
#درس ۳۹
#کلاس_مجازی مهارتهای تربیت صحیح فرزندان
🌹 چرا به فرزندان محبت نمیکنیم؟
۶. #مانع_دانستن_فرزند_در_مسیر_پیشترفت
🌸🍃 استاد محسن پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🍃🌹 #زن همانند گل است 🍃🌹 👇
💓 @hamsaranekhoob
#لطفا نشر دهید...
#رد_کردن_خواستگار
سلام استاد دختری 25 ساله ام
شخصی چند ساله میاد خواستگاریم
از همون ابتدا هم مسئله ما با خانواده مطرح شد
من با این اقا یک بار صحبت نداشتم
قبلا تو وایبر پیام میداد و اجازه خواستگاری میخواس
ک بنده بخاطر پیگیری زیاد ایشون ب برادر هام گفتم مزاحمن ک دعوا و کشمکش و بین اون پسر و برادرانم ایجاد شد...منم وایبر رو پاک کردم تا همین اواخر(دو س سال پیش) بعد پنج شش سال دوباره وارد وایبر شدم ک دلیت اکانت کنم ک دیدم این اقا ی گروه درست کردن
ایشون تو وایبر ی گروه دو نفره ساخته بودن من و خودشون رو اد کردن
داخل اون گروه پر از فیلم و عکس های مستهجن بود
من دلیت اکانت کردم و خارج شدم
ولی حالا این اقا باز برای خواستگاری اقدام کردن
من نمیتونم این جریان گروه رو ب خانواده ام بگم
اگ من بخوام رد کنم خانواده حامی منه
مسئله از جهت خانواده ندارم
و اصلا نمیتونم ب خانواده جریان رو بگم
و همین طور نمیدونم ک این خواستگار رو رد کنم یا نه؟؟؟
💟 #پاسخ_استاد_محسن_پوراحمد 👇
سلام علیکم
قاطعانه رد کنید. و اصلا از تصمیم خودتان ناراحت نباشید.
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
💓 @hamsaranekhoob
#بهانه_گیری_عروس_از_خانواده_شوهر
سلام و عرض ادب
با خانمی که دائم درحال گیر دادن به مادر و خواهر شوهر است چگونه باید رفتار کرد؟
همسر من با اینکه خیلی ارادت دارم بهشون و دوستشون دارم ولی واقعا آزارم میدن. استاد ۹۵ درصد از کلماتی که از دهانشان خارج میشود عبارت است از اینکه مادرت فلان کار رو کرد، خواهرت فلان حرف رو زد و ...
هرچی توضیح میدم بهشون بی فایده است...
استاد واقعا به کمکتون احتیاج دارم
سه ساله ازدواج کردیم همو خیلی دوست داریم ولی این مسئله زندگی مون رو داغون کرده
💟 💟 پاسخ استاد پوراحمد 👇
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🍃🌸 کانال استاد پوراحمد 👇
💓 @hamsaranekhoob
716.ogg
618.5K
#بهانه_گیری_عروس_از_خانواده_شوهر
💟 💟 پاسخ استاد پوراحمد 👇
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🍃🌸 کانال استاد پوراحمد 👇
💓 @hamsaranekhoob
d42.ogg
852.5K
💓 #مهارت ششم 💓 کلاس #مجازی
💓 #درس ۳۹
موضوع💓 #چاردیواری_شخصیت
🌹 مصادیق احترام و بی احترامی
🌸 #احترام_گذاشتن_به_خانواده_همسر
#استاد_محسن_پوراحمد
💓کانال تربیتی
🌹🍃همسران خوب🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
✅ #حتما_گوش_کنید و نشر دهید...
🌸🍃 لطفا نظر و پیشنهادتان درباره #رمان_خانه_مریم_و_سعید را به آی دی زیر ارسال نمایید 👇
💟 @Vaqtemoshavereh
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#رمان #خانه_مریم_و_سعید قسمت سوم محمد و میثم از خواب بیدار شده اند. محمد سه سالشه و میثم یکسال دار
#رمان
#خانه_مریم_و_سعید
قسمت چهارم
ساعت ۱۸ هست و نزدیک اذان مغرب؛ حدود ۱۴ روز پیش سعید با خودش تصمیم گرفته تا چهل روز نمازهاش رو اول وقت بخونه و در این ۱۴ روز بجز دو روز که دومین روزش همین امروز بود، همه رو اول وقت خونده بود. بنزین ماشین خیلی کم شده بود و چراغ آمپر بنزین داشت چشمک میزند میخواست برسه پمپ بنزین تا بنزین بزنه که یادش افتاد دفعه قبل که هنگام اذان در خیابان بود و داشت میرفت خونه به بهانه آنکه زودتر برسه، نماز اول وقت رو نخوند و حدود یک ساعت در ترافیک معطل شد و بعد فهمید اگر اول وقت نمازش رو میخوند، اینقدر هم در ترافیک معطل نمیشد
کنار یک مسجد پارک کرد و نماز مغرب و عشاء رو به جماعت خوند
خوشحال بود از اینکه امروز مرخصی است و شام رو کنار مریم و بچه ها میخوره
سعید کارمند کارخانه سایپا است و درآمد بالایی نداره، یک ماه پیش به مریم پیشنهاد داد که اگر دو شیفت کار کنه یعنی روزانه از ساعت ۸ تا ۱۶ و ۱۶ تا ۲۴ ... ظرف یکسال میتونه پراید مدل ۸۶ را به یک سمند مدل بالاتر ارتقاء بده.
مریم هم چون جای پراید کم بود براشون و بچه ها اذیت میشدن و از طرفی پرایدشون به خرج افتاده بود با پیشنهاد سعید موافقت کرد... الان حدود یک ماه است که سعید دو شیفت کار میکنه و این شبها بخاطر فشار کاری مضاعف، خیلی خسته میشه و از فرط خستگی دیگه فرصت گپ زدن ها و... شبانه با مریم را نداره...
تا قبل از این اعضای خانواده معمولا هر شب شام را به همراه هم میل می کردند و سعید یک ربع تا بیست دقیقه با بچه ها بازی میکرد و بچه ها خیلی عاشق بازی با بابا بودند و وقتی که بچه ها میخوابیدند، با محبت کنار مریم می نشست و با هم چای میخوردند، صحبت میکردند و گاهی سریال های مفید تلویزیون رو می دیدند و نوازش و ...
اما الان اوضاع خانه مریم و سعید کمی تغییر کرده و خستگی اجازه چنین کارهایی را به او نمیده!
سعید به خانه میرسد، زنگ در را میزند و مامان و بچه ها با ذوق و شوق از اینکه بابا امشب زودتر خانه می آید😊، در را باز میکنند و یکی یکی بلند بلند به بابا سلام میگن. بابا مدتیست که دیگه فرصت و حتی حوصله بازی کردن با بچه ها را نداره...
بابا وارد خانه میشود و مثل ایامی که زودتر به خونه می آمد، با نشاط و سرزندگی سلام میگوید و با مامان دست میدهد و روی او را می بوسد و با مهربونی میگوید: احوال شما شما چطوره؟
مریم و سعید همه تلاششان این بوده که خصوصا جلوی بچه ها با احترام و محبت مضاعف با هم صحبت و تعامل کنند و اگر هم یک موقعی از دست هم ناراحت شدند و ...به هیچ وجه به خودشان اجازه ندهند جلوی بچه ها همدیگر را نقد کنند و یا اینکه سر هم داد بکشند... آخرین بار سه سال پیش بود که سعید به مریم گفته بود: اگر یه موقعی من عصبانی شدم و میخواستم جلوی بچه ها با عصبانیت با شما صحبت کنم لطفا شما جواب ندید و یواش بگویید که وقتی بچه ها خوابیدند صحبت کنیم.... مریم هم این را پذیرفته بود و تو این چند سال بچه ها عصبانیت مامان و بابا را ندیده اند و بجای اون فقط محبت و احترام اونا رو تجربه کرده اند و خیلی شادند...
سعید گفت: امشب زود اومدم بریم بازی کنیم حالا چی بازی کنیم؟ علی گفت: بابا بیا فوتبال🏃 فاطمه گفت: نه بابا بیا خاله بازی کنیم☺️محمد هم پرید جلوی بابا و گفت: بابا بیا قایم موشک بازی کنیم🙃 میثم هم که الان یکسالشه دستاش رو بلند کرده که بابا بغلش کنه...👶
سعید خم شد و میثم رو بغل کرد چندتا بوسش کرد😋و بعد رو کرد به بچه ها و گفت: دوتا کار میتونیم بکنیم، بچه ها گفتند چی کار؟
بابا گفت: میتونیم هر کدوم از بازی هایی که گفتید رو پنج دقیقه بازی کنیم، اینجوری همه بازی هایی که گفتید رو کردیم و راه دیگه اینه که یکی از بازی هایی که گفتید رو انتخاب کنید و اون بازی رو یک ربع بازی کنیم
علی گفت : یک ربع یک بازی
فاطمه گفت: سه تا پنج دقیقه، سه بازی
محمد هم گفت: قایم موشک!!😄 منظورش این بود که یک ربع، یک بازی.
رای به اکثریت است. یک ربع یک بازی تصویب شد.
بابا گفت خب بیایید تک بیاریم ببینیم چی بازی کنیم؟ بچه ها دور بابا جمع شدند و دستاشون رو بالا آوردند و همشون با صدای بلند داد میزدند: هر کی تک بیاره اون میگه چی بازی کنیییم...
علی دستش رو با تاخیر آورد و قرعه به نام او افتاد، فاطمه داد زد و گفت آقا قبول نیست علی دیر دستش رو آورد و جرزنی کرده، محمد هم گفت آره قبول نیست علی تقلب کرده... بابا گفت: دوباره تک میآریم و همه با هم دستشون رو بیارن؛ کسی دیر و زود نیاره ها...
قرعه به نام محمد افتاد😊
محمد بلافاصله پرید بالا و گفت: آخ جون قایم موشک
بابا گفت بچه ها برید به مامان هم بگید بیاد همه با هم قایم موشک بازی کنیم مامان هم به جمعشون اضافه شد و دوباره تک آوردند
امشب چه شب خوبیه برای بچه ها بعد از روزها بابا مثل قبل داره باهاشون بازی میکنه😍و اونم با چه شور و نشاط و هیجانی...
#نویسنده : محسن پوراحمد
💓 ادامه دارد
@hamsaranekhoob
#کتک_زدن_کودک
سلام استاد پوراحمد
پدری هستم که از بچگی از والدینم کتک می خورده ام الان که خودم یک پسر پنج ساله دارم تا یک شیطونی میکنه و بالا پایین می پره عصبانی میشم و دعواش میکنم و خیلی وقت ها هم کتک میزنمش تو یکی از کلاس های شما شنیدم کتک زدن را درست نمیدانستید حالا من باید چکار کنم استاد واقعا مستأصل شدم و دلم هم برای بچه ام می سوزه
همسرم هم از این رفتار من با پسرم خیلی نارحتند...
💟 💟 پاسخ استاد پوراحمد 👇
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🍃🌸 کانال استاد پوراحمد 👇
💓 @hamsaranekhoob
715.ogg
992.4K
#کتک_زدن_کودک
💟 💟 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🍃🌸 کانال استاد پوراحمد 👇
💓 @hamsaranekhoob
d43.ogg
887.4K
💓 #مهارت ششم 💓 کلاس #مجازی
💓 #درس ۴۰
موضوع💓 #چاردیواری_شخصیت
🌹 مصادیق احترام و بی احترامی
🌸 #فحش_دادن_به_همسر
#استاد_محسن_پوراحمد
💓کانال تربیتی
🌹🍃همسران خوب🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
✅ #حتما_گوش_کنید و نشر دهید...
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#رمان #خانه_مریم_و_سعید قسمت چهارم ساعت ۱۸ هست و نزدیک اذان مغرب؛ حدود ۱۴ روز پیش سعید با خودش تصمی
#رمان
#خانه_مریم_و_سعید
قسمت پنجم
مریم و سعید و بچه ها دستشان را بالا بردند و خواندند: هرکی تک بیاره اون چشم میذااااره...
قرعه به نام مامان افتاد. مریم ساعد دستش را گذاشت روی دیوار و چشمانش را گذاشت روی ساعدش و شروع کرد به شمردن: ده بیست سی چهل پنجاه شصت ... معمولا توی این نوع بازی ها بابا و میثم یار همدیگرند چون ناچارا باید میثم بغل بابا باشد، بچه ها با شور و هیجان دنبال جایی بودند برای قایم شدن...
بابا و میثم رفتند پشت درب اتاق بچهها، محمد رفته بود زیر میز رایانه، فاطمه پشت پرده پذیرایی و علی داخل کمد رخت خواب ها قایم شده بود.
مامان که در بازیهای قبلی می دانست که بچه ها کجا قایم میشوند و فقط میخواست به شور و نشاط و هیجان بازی بیفزاید اول رفت سراغ آشپزخانه و گفت: پس این خوشگلای من کجا رفتن قایم شدن آشپزخونه که نیستند پس کجا رفتند؟ بعد آمد به سمت میز رایانه و پرده که کنار میز است. محمد از زیر میز و فاطمه از لای تار و پود پرده با استرس می دیدند که مامان دارد می آید به سمت آنها و هر لحظه میخواهند بپرند بیرون و سک سک کنند... مامان محمد و فاطمه را دیده ولی به روی خودش نمی آورد و برمیگردد به سمت کمد رختخوابها... بلافاصله فاطمه و محمد با داد و شادی میآیند بیرون و سک سک میکنند... خنده فضای خانه را عطرآگین کرده...
@hamsaranekhoob
مامان میخواست درب کمد را باز کند که یکهو صدای میثم آمد که می گفت: دادا... دادا... صدای خنده بچه ها دوباره بلند شد و گفتند: باز دوباره میثم بابا را لو داد.. مامان کمد را رها کرد و رفت دنبال صدای میثم.
میثم که چند دقیقه است در بغل بابا پشت درب ایستاده حوصله اش سر رفته و داره غر میزنه... مریم پیداشون میکند و سعید سریع دست مریم را میگیرد و میگوید: قبول نیست میثم منو لو داده...نمیذارم سک سک کنی.. هر دو دارند تلاش میکنند که زودتر برسند و سک سک کنند بالاخره مامان موفق میشه و نوبت بابا میشه تا چشم بذاره...
یکی از تفریحات جذاب خانه مریم و سعید، بازی کردن اعضای خانواده است مخصوصا اگر بازی با حضور بابا و مامان باشد...
بچه ها همه میدانند که روزانه مامان و بابا باهاشون بازی میکنند و براشون وقت میگذارند.
البته در روزهای اخیر سعید وضعیت خوبی ندارد و توان و حوصله و فرصت بازی روزانه با بچه ها را مثل قبل ندارد چون صبح میرود و بعد از ۱۲ شب می آید...
مریم اعتقاد دارد که در بازی کردن با بچه ها میتوان بسیاری از مسائل تربیتی را به آنها انتقال داد و معمولا خودش در طول روز حدود یک ساعت و گاهی بیشتر با بچه ها بازی میکند و سه هفته پیش که یکی از دوستان دانشگاهش راز نشاط فرزندانش را از او پرسیده بود، یکی از ۳ عاملی که مریم معرفی کرده بود، بازی روزانه پدر و مادر با بچه ها بود...
مریم کارشناس خانواده است و مدرس مهارتهای تربیتی بوده و الان بخاطر بچه ها مدت زیادی است که تدریس نمیکند ولی گاهی دوستان و اطرافیان زنگ میزنند و مشورت میگیرند.
سعید هم تا قبل از این روزانه حداقل یک ربع با بچه ها بازی میکرد ولی الان...
#نویسنده : محسن پوراحمد
💓 ادامه دارد ...
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
#سیاست_ارتباط_با_مادر_محترم_شوهر
سلام آقای پوراحمد،خدا خیرتون بده که اینقدر از خانوما دفاع میکنید من وقتی اون صوتی که میگفتید آقایون زن گله زن ظریفه،شنیدم پدر مادرتونو دعا کردم،اقای پوراحمد دوتا مشکل دارم دوساله عروسی کردیم شوهرم تازه به خودش اومده که آدم باید قدر پدر مادرشو بدونه،اونا هررررکار داشته باشن این انجام میده ولی چهار تا داداش دیگش همه به زناشون چسبیدن،این برعکسه،میگم منو ببر دکتر میگه کار دارم ولی مادرش کوچکترین کار هم حتی نصفه شب داشته باشه این نه نمیگه!حسودی نمیکنم ولی میگم خوب به منم اهمیت بده دیگه،ولی وقتی همینو بهش میگم اصلاااا زیر بار نمیره و میگه مگه من برات چی کم گذاشتم و همه حرفامونم پیش مادرش میگه از همه بدتر که زیر بار نمیره و به من میگه بدبین ،مشکل دومم آدم کم رویی هستم توجمع نمیتونم حرف بزنم و اصلا انگار کسی بهم گوش نمیده،خواهش میکنم یه راه حل جلو پام بذارید،ممنونم ازتون🌺
💟 💟 پاسح استاد پوراحمد 👇
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#استاد_محسن_پوراحمد
🍃🌸 کانال استاد پوراحمد 👇
💓@hamsaranekhoob