eitaa logo
آداب همسرداری
2.5هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
64 فایل
همدلی ، همراهی، همکاری و آگاهی همسران ضامن تعالی و تحکیم خانواده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️خـدایا در انتهای شب قلب‌های عزیزانم را به تو می‌سپارم باشد که با یاد تو به آرامش رسیده و فارغ از دردها و رنج‌ها طلوع صبحی زیبا را به نظاره بنشینند شبتـ🌙ـون در پنـاه خـدا🌟 https://eitaa.com/hamsardarl
صبحتون بخیر دراین صبح آرزو میکنم لبخند مهمون لبهاتون بشه سلامتی مهمون دائمی محفل تون🍎🌼🌷 ♥️@hamsardarl 🏝️♥️
‏گرد ِ آن خانه بگردم که در او خلوت توست ... ♥️@hamsardarl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
516K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸صبحتون پر از لبخند خدا 🍃🌸امـروزتـان عاشقـانـه 🍃🌸لحظه هایتان شیرین 🍃🌸دل هـایتـان شـاد 🍃🌸وجـودتـان سبـز 🍃🌸روزگـارتـان عـسـل 🍃🌸و زندگیتان پراز محبت باد... https://eitaa.com/hamsardarl
مهر زندگی 📢📢📢📢📢📢📢📢 و امروزه، اینجوری شده که خیلی از زوجین از با همسرشون شاکی هستن😐 اگه از هرکدوم بپرسی، میگه که ما اصلا نمیتونیم با همدیگه صحبت کنیم🥲 تا بیایم شروع کنیم یه کلمه حرف بزنیم، دعوا شده😑😑😑😑 و حتما هر کدوم، نسبت به طرف مقابلش، کلی تحلیل داره اون منو دوست نداره اون عصبیه اون پرخاشگره و.... و اتفاقا هر دو معتقدن که خودشون هیچ مشکلی ندارن و اشکال از طرف مقابل هست تا حالا شده به گفتگوی بین خودت و همسرت، به چشم مهارت نگاه کنی؟ اصلا میدونید که این مهارت، اکتسابیه و میشه با آموزش بهش دست پیدا کرد؟ بهترین راه کسب کتاب‌های مرتبط و شرکت در دوره ها و کارگاه‌های آموزشی و نیز مشاوره تخصصی است. @hamsardarl
💞 به همسـرت افتخار کن😍 ❣حداقل روزی یکبار به شوهر خود بگویید: از اینکه تو همسرم هستی خوشحالم، به خودم میبالم، افتخار میکنم، مرد هرکار خوبی که کرد بهش بگین: تو فوق العاده هستی... 👈 نه اینکه برید به بچه هاتون بگید تو هم مثل بابات هیچی نمیشی😐 ❣مرد باید مورد قرار بگیره... 🌷🌺 به فرزندتون بگین: من میدونم تو هم مثل بابات، روزی مرد بزرگی میشی... حتی اگه سخته حداقل روزی یک بار به شوهرتون بگین بهش افتخار می کنید.‌‌‌.. ‌ در مسیر یادگیری آداب همسرداری همسفر ما شوید👇 https://eitaa.com/hamsardarl
‌ 🌿هر صبح  🦋 خداست 🌿امروز آرزو میکنم 🦋در پناه لطف بیکران 🌿حضرت ، باشید. 🦋 روز زیباتون بخیر https://eitaa.com/hamsardarl
بابت ۴ چیز خجالت نکش: رفیق بی پول . لباسای قدیمی. پدر و مادر پیر . زندگی ساده.
♥️مامان صدا زد: امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر. اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: من که پریروز نون گرفتم. 🗯مامان گفت: خب، دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم. گفتم: چرا سنگک، مگه لواش چه عیبی داره؟ ♥️مامان گفت: می‌دونی که بابا نون لواش دوست نداره. گفتم: صف سنگک شلوغه. اگه نون می‌خواید لواش می‌خرم. 🗯مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا. ♥️این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شسته بودم، داد زدم: من اصلاً نونوایی نمی‌رم. هر کاری می‌خوای بکن! 🗯داشتم فکر می‌کردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه، عزیز و محترمه اما من که این همه کمک می‌کنم باز هم باید این حرف و کنایه‌ها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور می‌شه به جای نون، برنج درسته کنه. اینطوری بهترم هست. ♥️با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم، به کلی می‌افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی‌کنم... اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ۱۰ کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خسته‌اش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی. 🗯راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمی‌کرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بی‌خیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصابم خرد بود. ♥️یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم، صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. 🗯دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خرد می‌کرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که می‌اومدم تصادف شده و مردم می‌گفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود. گفتم: نفهمیدی کی بود؟ گفت: من اصلاً جلو نرفتم. ♥️دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود. 🗯دلم نمی‌خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می‌گفت به مامان ربط داره.😔😌 تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم. ♥️وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه، اما صدای مامانم رو شنیدم که می‌گفت: بلد نیستی درست زنگ بزنی؟ 🗯تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه! نفس عمیقی کشیدم و گفتم: الهی شکر و با خودم گفتم: قول‌هایی که به خودت دادی یادت نره! ♥️ از جمله اون نعمت‌هایی هستند كه دومی ندارند ‌پس تا هستند قدرشون رو بدونيم! افسوسِ بعد از اونها هيچ دردی رو دوا نمی‌كنه؛ نه برای ما، نه برای اونها... @hamsardarl