eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
20.2هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ امروز اول صبح از باغ محبت سبدی از مهر را مخصوص شما خوبان آورده ام تا به بوی خوش آن خاطرتان همیشه دلشاد شود صبح زیباتون بخیر💚 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️ ؟ 1⃣ اعضا به گفتگو و مشورت منطقی اعتقاد دارند و احساس مسئولیت می کنند. 2⃣ افراد به یکدیگر اعتماد دارند و از این اعتماد سوء استفاده نمی کنند و اعتماد را یکی از پایدارترین ویژگی ازدواج موفق و خانواده موفق می دانند http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 🔴 بیشتر مردان نمی دانند که حرف زدن و درد دل کردن برای بالا بردن سطوح اکسی توسین، در مقابله با استرس، به زن کمک می کند. ◂ بدون درک این کشش زیستی، مرد به اشتباه گمان می کند که زن از او راه حل می خواهد. ◂ پس حرف زن را قطع می کند تا راه حل هایش را بگوید. مرد این کار را می کند چون حل کردن مساله یکی از روش های او برای بهبود حال خودش به هنگام فشارها و ناراحتی هاست. او می پندارد که این کار به زن کمک می کند. ◂ حل مساله سطوح تستوسترون مرد را بالا می برد ولی چندان تاثیری بر اکسی توسین زن ندارد. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ همسرتان را 😊 👈به او بگوئید: ❤️ قبولت دارم ❤️ تو را باور دارم ❤️می دانم می توانی و از پسش بر می آئی انجامش بده 👈❌و هیچ وقت نگوئید 🔻 نکن 🔻 نرو 🔻نمی توانی. 👌 در ضمن اگر نمی شد آنان را تائید کرد ‼️ بلافاصله تکذیب شان نکنید و در مقابل شان جبهه نگیرید ✍و بدانید آنها با این کار در قرار می گیرند. 👌پس بجای مخالفت آنی جریان را عوض کنید ✍ و صحبت را به سمتی دیگر بکشانید. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
عاشقــــــــــــــــ❤️ــــــــــــــــــانه مذهبی ( قسمت 63) یڪ لحظہ پنج سال پیش اومد بہ ذهنم روزے عروسے امین بود مثل دیونہ هام دست بہ سینہ دور خونہ راہ میرفتم،اولش اشڪ مے ریختم چند لحظہ بعد گریہ م شدت گرفت و چند دقیقہ بعد بلند هق هق مے ڪردم. نشستم روے زمین و زار مے زدم پدرم با نگرانے اومد سمتم،صداش رو مے شنیدم:هانیہ بابا! اما توجهے نڪردم و همونطور ڪہ دستم روے قلبم بود گریہ مے ڪردم،نفس ڪم آوردہ بودم چشم هام سیاهے رفت و صداے فریاد پدرم رو شنیدم! سرم رو تڪون دادم و از خاطرات اومدم بیرون! نہ ڪم غصہ م رو نخوردہ بود! ڪم اشتباہ نڪردہ بودم! حالا شدہ بودم اون هانیہ ے بے فڪر پنج سال پیش! نفسم رو با صدا بیرون دادم:هیچے نمیتونم بگم. سر بہ زیر از خونہ خارج شدم،از خونہ بخاطرہ پدر و مادرم فرار مے ڪردم از دانشگاہ ڪجا فرار مے ڪردم؟! حتے فڪر رو بہ رو شدن با سهیلے سخت بود! ** تاڪسے سر خیابون ایستاد،نگاهے بہ دانشگاہ انداختم و مردد پیادہ شدم. بہ زور قدم بر مے داشتم،وزنہ هاے شرم روے دوشم سنگینے مے ڪرد. خواستم وارد دانشگاہ بشم ڪہ صدایے متوفقم ڪرد:خانم هدایتے! برگشتم سمت صدا،حمیدے بود. چند قدم بهم نزدیڪ شدم همونطور ڪہ سرش پایین بود گفت:سلام. آروم جوابش رو دادم. دست هاش رو بہ هم گرہ زد و گفت:راستش اون روز میخواستم آدرس خونہ تونو بگیرم سهیلے صدام ڪرد نشد،میشہ آدرستونو بدید؟ مڪث ڪرد و آروم و خجول گفت:براے اون قضیہ! سرم رو تڪون دادم:نہ آقاے حمیدے! فعلا شرایط مناسب نیست! سریع وارد دانشگاہ شدم. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ❓چه چیزهایی در شخصیت زن، برای مردان جذاب‌تر است؟ 🔸خنده رو بودن 🔸آراستگی ظاهری 🔸 گوش شنوا داشتن 🔸لذت بردن از محبت 🔸 احساس خوب به خود داشتن 🔸عصبی و پرخاشگر نبودن http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
سبک زندگی اسلامی همسران
عاشقــــــــــــــــ❤️ــــــــــــــــــانه مذهبی ( قسمت 63) یڪ لحظہ پنج سال پیش اومد بہ ذهنم روزے
ادامه 👇👇 سهیلے ڪمے اون طرف تر داشت با چندتا از دانشجوها صحبت مے ڪرد. روزهاے آخرے بود ڪہ مے اومد دانشگاہ،چادرم رو ڪشیدم جلو و با قدم هاے بلند وارد ساختمون دانشگاہ شدم. میخواستم ازش معذرت خواهے ڪنم ولے نمیتونستم. باید بہ بهار مے گفتم. بهار با صورت گرفتہ زل زدہ بود بهم نچ نچے ڪرد و گفت:هانیہ اینو نمیشہ جمع ڪرد؟ اخم ڪردم و زل زدم بہ دست هام. _بهار چطور ازش معذرت خواهے ڪنم؟ _ببین تا چند دقیقہ دیگہ از دانشگاہ میرہ تا ڪلاس بعدے فرصت دارے از دانشگاہ ڪہ بیرون رفت برو دنبالش بهش توضیح بدہ ڪارت خیلے بد بودہ! _واے نگو روم نمیشہ! _روت میشہ یا نمیشہ رو ول ڪن! نگاهے بہ پشتش انداخت و گفت:هانے بدو دارہ میرہ! سرم رو بلند ڪردم،بهار ضربہ ے آرومے بہ شونہ م زد و گفت:بدو دیگہ عین ماست نگا نڪن! نمیتونستم تڪون بخورم،انگار پاهام بہ زمین چسبیدہ بود. بهار نگاهے بهم انداخت و گفت:خودت خواستے! ازم فاصلہ گرفت و رفت بہ سمت سهیلے! http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ يک سبـدعشـق ❤️ يک دنيـازیبـایی🌷🍃 يک آسمان لطف خداوند❤️ یک لب خنـدان🥰 یک قلب عاشق❤️ یه خونه دل پرازصفا 🌷🍃 آرزوی قلبی من برای شما🌷🍃 🌷🍃 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️ ؟ 3⃣ تا جایی که امکان دارد با هم هستند و در مهمانی ها یا کارهای مربوط به خانواده تنها نمی روند. ❤️ ❤️ را می دانند. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 👈يکي از عوامل تحکيم و تقويت روابط همسران ✍جاذبه ها و ظرافت هايي است که هر دو مي توانند با استفاده از توانايي و توانمندي هاي جسماني خود زمينه و بستر آرامش هاي رواني يکديگر را فراهم نمايند و آن رسيدن به وضع ظاهر خود است. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ؟! آقایون می دونستید 👈زنانی که در خونه پرخاش میکنن و داد میزنن 😡 ‼️کمبود محبت شدید از طرف همسرانشون دارن؟ 😍 پس محبــــــــــ❤️ـــــــــــــت به همسرتونو فراموش نکنید 😍 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 👌 مواظب یا حرفهامون باشیم 👈 حرفها و رفتارها و رایحه دارند و تا مدتها روی جان و تن می‌نشینند. 👌 زن و شوهرها مواظب باشید با کسانی معاشرت کنید که 🔴 عطر رفتار و حرفهایشان، روحتان را بدبو نکند.❌ ‼️ کسانی که به همسر خود احترام نمی‌گذارند ‼️ همیشه می‌زنند ‼️و یا همسر می‌کنند ‼️ و سیستم آنها فاز دادن است از این قبیل هستند‌. ♨️ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
عاشقــــــــــــــــ❤️ــــــــــــــــــانه مذهبی (قسمت 64) لبم رو بہ دندون گرفتم،رو بہ روے سهیلے ایستادہ بود و تند تند چیزهایے میگفت سهیلے هم با اخم زل زدہ بود بہ زمین. همونطور ڪہ با سهیلے صحبت مے ڪرد نگاهے بہ من انداخت و با چشم و ابرو بهم اشارہ ڪرد! نفسم رو بیرون دادم و یڪ قدم برداشتم اما نتونستم جلوتر برم! ایستادم،بهار با حرص دندون هاش روے هم فشار داد،سهیلے ڪمے بہ سمت من برگشت چند لحظہ تو همون حالت بود دستے بہ ریشش ڪشید و بہ سمت در دانشگاہ رفت! بهار با عجلہ اومد سمتم:هانے بدو الان میرہ ها! ڪلافہ گفتم:نمیتونم! با اخم زل زد بهم و لب هاش رو جمع ڪرد. آروم قدم برداشتم،چند قدم ازش دور شدہ بودم ڪہ گفت:مسابقہ ے لاڪ پشت ها نیستا هرڪے دیرتر برسہ! بجنب دختر! پوفے ڪردم و سرعتم رو بیشتر ڪردم،از دانشگاہ خارج شدم،سهیلے آروم راہ مے رفت. مردد صداش ڪردم:استاد! ایستاد اما بہ سمتم برنگشت،نباید مڪث مے ڪرد وقتے من صداش ڪردم فقط منظورم خودش بودہ! رفتم بہ سمتش،چهار پنج قدم باهاش فاصلہ داشتم. صورتش جدے بود آروم گفت:امرتون؟ چیزے نگفتم،بند ڪیفش رو روے دوشش جا بہ جا ڪرد:مثل اینڪہ ڪارے ندارید! خواست قدم بردارہ اما برگشت سمتم:ڪار دیشبتون اصلا جالب نبود بدترین توهینو بہ من و خانوادم ڪردید! http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
سبک زندگی اسلامی همسران
عاشقــــــــــــــــ❤️ــــــــــــــــــانه مذهبی (قسمت 64) لبم رو بہ دندون گرفتم،رو بہ روے سهیلے ا
ادامه👇👇 خجالت زدہ زل زدم بہ زمین. با صدایے ڪہ انگار از تہ چاہ مے اومد گفتم:قصدم بے احترامے نبود! اصلا توقع نداشتم شما بیاید خواستگارے فڪر مے ڪردم آقاے حمیدے.... ادامہ ندادم،گریہ م گرفتہ بود! سهیلے هم ساڪت بود،دوبارہ شروع ڪردم:دیروز ڪہ اون حرف ها رو زدم شوخے مے ڪردم اصلا فڪر نمے ڪردم مادر شما باشن شبم ڪہ شما رو دیدم مغزم قفل ڪرد،ڪارم خیلے بد بود میدونم حاضرم بیام از پدر و مادرتونم عذرخواهے ڪنم،توضیح میدم! بغضم داشت سر باز مے ڪرد،با تمام وجود معنے ضرب المثل چرا عاقل ڪند ڪارے ڪہ باز آرد پشیمانے رو فهمیدم! _حلال ڪنید. همونطور که لبم رو به دندون گرفته بودم به کمد لباس هام زل زدم،نگاهی به لباس ها انداختم در کمد رو بستم و از اتاق خارج شدم. مادر و پدرم با اخم روی مبل نشسته بودن،لبم رو کج کردم و آروم گفتم:مامان چی بپوشم؟ مادرم سرش رو به سمتم برگردوند،نگاهی بهم انداخت همونطور که سرش رو به سمت دیگه می چرخوند گفت:منو بپوش! مثل دفعه ی اول استرس نداشت! جدی و ناراضی نشسته بود کنار پدرم. اخم های پدرم توی هم بود،ساکت زل زده بود به تلویزیون! هشت روز از ماجرای اون شب میگذشت،خانواده ها به زور برای خواستگاری دوباره رضایت دادن! پدر و مادر من ناراضی تر بودن،چون احساس میکردن هنوز همون هانیه ی سابقم! http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨ 🌸🍃 صبحتون پرازخیر وبرکت🌸🍃 در پناه پروردگار🙏 امروزتون بخیر و نیکی 🙏 حال دلتون خوب🌸🍃 وجودتون سلامت🙏 زندگیتون غرق درخوشبختی🙏 روزتون پراز حس خوب زندگی 😊 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم : ✍هر که با هفتــــ0⃣7⃣ــــاد هزار فرشته بال هایشان را برای آنها می گسترانند و بر آنان نازل می گردد.😍 📚مستدرک الوسائل ج ۱۴ ص ۱۵۴ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 👂🏻 «««آویزه گوشمان باشد.... 📛هیچ کدام از آنهایی که همسرت را با آنها مقایسه می‌کنی ، هنوز با تو زندگی نکرده اند تا نقاط ضعفشان را هم ببینی ....!!!! 👈از دور همه در زندگیشان قهرمانند ...... اما نه ...!!!!!! ❤️قهرمان واقعی کسی است که با خوشی و نا خوشی ، در کنارت زندگی می‌کند ...... 💝قهرمان زندگیت را 👌 کن!!! http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ؟ 4⃣ با هم دارند و در مسائل مختلف ✍ با گفتگو و مشورت به می رسند 👈و سعی می کنند اگر سوء تفاهم به وجود آمد ✍ آن را در درون خود بدون این که کسی بفهمد حل می کنند. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
عاشقــــــــــــــــــ❤️ــــــــــــــــانه مذهبی ( قسمت 65) نفس بلندی کشیدم و دوباره برگشتم توی اتاقم،در رو بستم. دوباره در کمد رو باز کردم،نگاهم رو به ساعت کوچیک کنار تخت انداختم،هفت و نیم! نیم ساعت دیگه می اومدن! نگاهم رو از ساعت گرفتم،با استرس لبم رو می جویدم. پیراهن بلند سفید رنگی با زمینه ی گل های ریز آبی کم رنگ برداشتم،گرفتمش جلوی بدنم و مشغول تماشا توی آینه شدم. سری تکون دادم و پیراهن رو گذاشتم روی تخت،روسری نیلی رنگی برداشتم و گذاشتم کنارش. نگاهی به پیراهن و روسری کنار هم انداختم. پیراهن رو برداشتم و سریع تن کردم،دوباره نگاهم رو به ساعت دوختم،هفت و چهل دقیقه! چرا احساس میکردم زمان دیر میگذره؟چرا دلشوره داشتم؟ زیر لب صلواتی فرستادم و روسریم رو برداشتم. روسریم رو مدل لبنانی سر کردم و چادر نمازم رو از روی ریخت آویز پشت در برداشتم. باز نگاهم رفت سمت ساعت،هفت و چهل و پنج دقیقه! همونطور که چادرم رو روی شونه هام مینداختم در رو باز کردم و وارد پذیرایی شدم. رو به مادرم گفتم:مامان اینا خوبه؟ چادرم رو کنار زدم تا لباسم رو ببینه،مادرم نگاهی سرسری به پیراهنم انداخت و گفت:آره! پدرم آروم گفت:چطور تو روشون نگاه کنیم؟ حرف هاشون بیشتر شرمنده م میکرد! با قدم های بلند به سمت آشپزخونه رفتم،سینی رو کنار کتری و قوری گذاشتم،مشغول چیدن فنجون ها شدم. پنج تا،پدرم،مادرم،پدر سهیلی،مادر سهیلی و سهیلی! حتی تو خیالم نمیتونستم بگم امیرحسین! چه برسه حتی فکرکنم باهاش ازدواج کنم! http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
‍ 🔵از همسر خود کنید وقتى همسرتان لباس خودرا عوض می‌کند ❣به اوبگویید چقدردوست‌داشتنی شده. ❣یامثلا بگوییدفلان رنگ چقدربه اومی‌آید ❣چقدر خوب آشپزی می‌کند، ❣چقدر خوب صحبت می‌کند ❣یا چقدر زیبا می‌خندد... بی توجهی مردان به نوع پوشش همسرشان و باعث میشود زنان کم کم نسبت به ظاهرخود بی اهمیت شوند و احساس کنند که با بی ذوق ترین و بی تفاوت ترین مرد دنیا کرده اند که هیچگاه زیبایی های همسرش را نمیبیند این حس در خانم هایی که ی زیبا و جذاب تری دارند خیلی شدید تر است زیرا همیشه کسانی بوده اند که در اطراف آن ها به او بگویند زیبا است و از او کنند اما حالا همسرشان هیچ توجهی به زیبایی و یا تغییر او به هنگام تعویض لباس.تغییر رنگ موها.ارایش و...نمیکند😔😔 ❌❌بزرگترین مریخی ها این است که به همسرشان نمیگویند که چقدرزیبا و جذاب هستند اگر بدانند که شنیدن این جمله با خانم ها چه میکند لحظه ای از گفتن این جمله غافل نمیشدند. @hamsardarry 💕💕💕 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
سبک زندگی اسلامی همسران
عاشقــــــــــــــــــ❤️ــــــــــــــــانه مذهبی ( قسمت 65) نفس بلندی کشیدم و دوباره برگشتم توی ات
ادامه یاد چهره ی جدیش بعد از خواستگاری افتادم،جدی بود اما اخمو نه! جذبه داشت! توقع داشتم اون سهیلیِ همیشه مودب و خندون به خونم تشنه باشه! صداش پیچید توی سرم:این دفعه که اومدم خواستگاری تشریف بیارید! لبخندی روی لبم نشست و مثل اون روز گفتم:دیونه! دوباره حواسم رفت به ساعت،هشت نشده بود؟ آشپزخونه ساعت نداشت،سریع وارد پذیرایی شدم و ساعت رو نگاه کردم،هشت و ده دقیقه! از هشت هم گذشته بود! پس چرا نیومدن؟ فکری مثل خوره به جونم افتاد،نکنه سهیلی میخواست تلافی کنه؟! با استرس نگاهی به پدر و مادرم انداختم. خواستم چیزی بگم که صدای زنگ آیفون باعث شد هین بلندی بگم و دستم رو بذارم روی قلبم! پدر و مادرم سریع بلند شدن،پدرم به سمت آیفون رفت مادرم چادرش رو سر کرد و رو به من گفت:چرا وایسادی؟برو تو آشپزخونه! به خودم اومدم با عجله وارد آشپزخونه شدم،به دیوار تکیه دادم قلبم تند تند میزد،دستم رو گذاشتم روی قلبم و چندتا نفس عمیق کشیدم! صدای سلام و یاالله گفتن پدر سهیلی به گوشم رسید. سهیلی نامرد نبود! بدنم می لرزید،از استرس،از خجالت! چطور میتونستم با پدر و مادر سهیلی رو به رو بشم؟! صداشون رو میشنیدم،پدرم و پدر سهیلی مشغول صحبت بودن. چند لحظه بعد صدای خنده های ضعیفی اومد و پشت سرش مادرم گفت:هانیه! با استرس چادرم رو سر کردم،خواستم به سمت کتری و قوری برم که ادامه داد:یه لحظه بیا مامان جان! با تعجب از آشپزخونه خارج شدم،سرم پایین بود و نگاهم به فرش ها. رسیدم نزدیک مبل ها،آروم سلام کردم. پدر و مادر سهیلی عادی جواب سلامم رو دادن! خبری از نارضایتی و ناراحتی نبود! http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨ دوستان مهربانم🌷🍃 چهارشنبه 19 شهریور ماهـتون پر از آواز خوش زندگی روزتان پربار و لحظاتتان شیرین🌷🍃 براتون روزی آرام ولی پرشور زیبا و پر از شادی آرزو میکنم🌷🍃 🌷 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @maman_paz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃❤️ 🌷چه حس قشنگیه ♻️ وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ✍یکی که بهش اعتماد داری ✍و بــهــت اعــتــمـــاد داره 😌از دلتنگی هاش برات میگه و 😌از دلتنگی هات براش میگی 😊آروم میشه و آروم میشی 💗حسی که هیچوقت 👈به تنفر تبدیل نمیشه 💗این حس مثل 💦قطره های بارون پاکه... ☂برای همتون همچین حسی ☔️از خدای مهربان خواستارم🙏🏻 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ⁉️چگونه برای شوهرمان کنیم ؟ 💝در هنگاه هم آغوشی : 💯از جملات و کلمات عاشقانه استفاده شود. 💯از سوال کردن در مورد میزان علاقه شوهر به خودتان جدا" بپرهیزید.. 💯دستهایتان میتواند معجزه گر باشد . 💯در نوازش شوهر خود کوتاهی نکنید. 💯گرم و پر حرارت او را درآغوش بگیرید . 💯از ابراز میزان خواهش خود خجالت نکشید. 💯در برابر خواسته های شوهر، مانع نباشید. 💯اجازه دهید آزادانه خواسته اش را مطرح و انجام دهد. 💯پس از پایان زناشویی اجازه دهید بخوابد . http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ‼️ 👈زن ها از مرد هایی که هر صحبت کوچک را به بحثی ادامه دار و مشاجره تبدیل می کنند خوششان نمی آید. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
عاشقــــــــــــــــ❤️ـــــــــــــــــانه مذهبی ( قسمت 66) خواستم لب باز ڪنم براے معذرت خواهے ڪہ پدر سهیلے گفت:جیران جان ایشون عروسمون هستن؟ با شنیدن این حرف،گونہ هام سرخ شد،سرم رو بیشتر پایین انداختم! مادر سهیلے جواب داد:بلہ هانیہ جون ایشون هستن. پدر سهیلے گفت:عروس خانم،ما دامادو سر پا نگہ داشتیم تا گُلا رو ازش بگیرے اون دفعہ ڪہ با مادرتون سر جنگ داشت گُلا رو نمیداد! همہ شروع ڪردن بہ خندیدن! ڪمے سرم رو بلند ڪردم،سهیلے مثل همون شب ڪت و شلوار مشڪے تن ڪردہ بود،دستہ گل رز قرمز بہ دست ڪنار مبل ایستادہ بود! مادرم آروم گفت:هانیہ جان سر پا ایستادہ دادن! و با چشم هاش بہ سهیلے اشارہ ڪرد! آروم بہ سمتش قدم برداشتم،نگاهش رو دوختہ بود بہ گل ها سریع گفت:سلام! آروم و خجول جواب دادم:سلام! دستہ گل رو ازش گرفتم،ڪمے ڪہ ازش دور شدم رو بہ جمع گفتم:من یہ عذرخواهے بہ همہ بدهڪارم! نفس ڪم آوردہ بودم،دستہ گل رو ڪمے بہ خودم فشار دادم! _اون شب....ڪارهام واقعا ناخواستہ بود! آب دهنم رو قورت دادم و ادامہ دادم:اتفاقاتے افتادہ بود ڪہ هول شدم! نمیدونستم آقاے سهیلے میخوان بیان خواستگارے.... http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕