eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
20.2هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
1.9هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃❤️ ❓چگونه از انتقاد کنیم که موثر باشد؟ 2⃣✍گفتن عیوب یکدیگر 👈فردی که همسرش را تذکر می دهد است ⏪ زیرا گفتن یکی از راههای ابراز است 👈از سوی دیگر فردی که به هردلیلی از ابراز همسر خود خودداری می کند 👌 ناخودآگاه در مسیر دشمنی با همسر خود گام برمی دارد. ✍ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 🔵به و خودت برس. می دونی همونقدر که خانمای ما وقتی از شوهر یکی تعریف می کنن به ثروتش توجه می کنن ،مردا هم به ظاهرتون توجه می کنن❗️ ❌نمی گم خیلی مهمه. نه مسلمه که رفتار مهم تره. ولی تمام خانم ها لازمه به زیبایی شون توجه کنن. 🔵کاری هم نداره. از عطاری برای خودت دانه های رو بخر. بعد بریز توی قوری و مثل چای برای خودت دم کن. ♻️روزهای پریودی و بارداری نخور ولی بقیه روزا هر روز یه لیوان بخور. 👈رازیانه راز زیبایی زنانه 🔵 اندام های زنانه ت رو زیبا و کامل می کنه و اخلاق های و لوندیتم ناخوداگاه بالا میبره. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ⭕️لطفا چرا بعضی از صمیمانه‌تر از بیشتر هاست؟ پاسخ در تمایل به کردن ماست. 🌀ما در روابط دوستانه نیازی به کنترل❤ و دیگری نمی‌بینیم. او را می‌پذیریم و سعی می‌کنیم با عیب و حسن او کنار بیاییم و از بودن در کنارش ببریم. 🔺ولی در اغلب زوج ها به شدت تمایل به کنترل و تغییر دیگری دارند تا با خواسته ها و ایده آل‌هایشان نزدیک‌تر شود. غافل از این که ما قادر به کنترل و تغییر دیگران نیستیم. 🌀همین تلاش دائمی برای کنترل و تغییر دیگری باعث می‌شود ما نتوانیم حقیقتا از بودن در کنار یکدیگر لذت ببریم. روزی که متوجه بشویم این موضوع از توان ما خارج است و دست از کنترل دیگری برداریم، به رابطه ما برمی‌گردد. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨🍮🍮 مدتی گذشت و حالِ مادر روز به روز بدتر میشد.سکوت.. خیره شدن.. چسبیدن به اتاق و سجاده.. نخوردنِ غذا.. همه و همه عثمان را نگرانتر از قبل میکرد. و من را بی تفاوتتر از سابق.. عثمان مدام در گوشم از دوستِ روانشناسش میگفت و وضعیت بد مادر. و من فقط نگاهش میکردم. نگرانی برای دیگران در خانواده ی ما بی معنی ترین حس ممکن بود.. اینجا ما حتی نگران خودمان هم نمیشدیم. تا اینکه یک روز بی خبر از همه جا و دلزده از فضای سنگین خانه و خاطرات دانیال به رودخانه و میله های سردش پناه بردم. هنوز هم دانیال حل نشده ترین معمای زندگی آن روزهایم بود و کینه ای شتری از جوانی مسلمان که این معما را در دامنِ جهنمِ خاموشِ زندگیمان گذاشته بود. افکاری پاشیده و بی نظم که بی انسجامیش چنگال میکشید بر تکه ی یخ زده ی قلبم. حوالی عصر به خانه برگشتم. برقهای خانه روشن بود. و این نشان از حضور عثمان میداد. آرام وارد خانه شدم. صدایی ناآشنا و مردانه به گوشم رسید. تعجب کردم. آنجا چه خبر بود؟ بی سرو صدا به سمت منبع صدا رفتم از جایی داخل آشپزخانه. کنار دیوار ایستادم و گوش کردم. عثمان با مردی حرف میزد. مرد مدام از شرایط بد روحی مادر میگفت و با اصطلاحاتی که هیچ از آنها سردرنمیآوردم برای عثمان توضیح میداد که مادر باید به ایران برود. و عثمان با لحنی عصبی از او میخواست تا راه حل دیگری پیدا کند. راهی که آخرش به رفتن از این شهر منتهی نشود. اما مرد پافشارانه تاکید میکرد که درمان فقط برگشتن به سرزمین مادریست و بس. و این عثمان را دیوانه میکرد. ناراحت بودم. از اعتمادی که به عثمان پیدا کردم، از غریبه ای که در خانه بود و از تجویزی که برای مادر داشت.. ایران ترسناکترین نقطه ی زمین بود. پر از مسلمان.. غوطه ور در کلمه ی خدا..  آنجا ته ته دنیا بود.. تصور سفر به آن خاک بعد از سالیان، با توجه به شرایط تبلیغاتی دولتهای غربی علیه این کشور و تصویری که پدر برایم ساخته بود، غیر قابل باور می نمود.. حتی اگر میمردم هم پا به آنجا نمیگذاشتم. هر چند که در آخرین سفر، جز زنانِ چادر به سر و مردانِ ریش دار، تجربه ی بدی در ذهنم نماند اما از آن سفر سالها میگذشت و شرایط بسیار تغییر کرده بود. حالا منشا اصلی خون ریزی و مرگ و زن کشی در دنیا، ایران بود. تا زمانی که پدر زنده بود جنایات و هرج و مرجهای ایران مدام از طریق تلویزیون و برشورهای سازمان در خانه دنبال میشد. هر چند که هیچ وقت برایم مهم نبود اما خواسته و ناخواسته به گوشم میرسید.. صدای عثمان کمی بالا رفت ( یان.. انگار تونمیفهمی دارم چی میگم.. انگار یادت رفته که قبل از اینکه اینجوری دربه در بشم، منم رشته ی تو رو خووندم.. پس یه چیزایی حالیمه.. انقدر جریانو پیچیده نکن.. سارا نباید از اینجا بره.. اینو بکن تو کله ات.. هر درمانی .. هر تجویزی.. هر چی که فکر میکنی درسته باید همینجا انجام بشه..  تو همین شهر..) ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨ سلام مهربانان صبحتان شیرین درپناه پروردگار روزگارتون بخیرونیکی دلتون بی درد زندگیتون شیرین و عاشقانه دنیاتون غرق درشادی وآرامش 💐🌻 http://eitaa.com/joinchat/5636108Ce03add5e68 @hamsardarry 💕💕💕
🌹 امیرالمومنین امام علی علیه السلام: ‼️از بخشیدن گناه کسی پشیمان مشو 👌وبر مجازات کسی شادی مکن 📕نامه ۵۳ نهج‌البلاغه http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1 @kodaknojavan
❤️🍃❤️ یکی از راه هایی که خیلی کمک میکنه همسرتون بیشتر تابع شما بشه اینه که👇 هر از گاهی در تصمیم گیری ها و یا موقعیت های مختلف بهش بگین: 👌"هرچی شما بگی" "شما آقای خونه ای"😍 👌"هرچی خودت صلاح میدونی بالاخره مردی گفتن ، زنی گفتن"😊 👈اگر به موقع و نه دائمی و با لحن مناسب این حرفها رو بزنید ✅مطمیئن باشین که به اصطلاح عام، شوهرتون پر رو نمیشه!!! ✍یه وقت هایی بد نیست گفتن این حرفها به جاش انرژی مثبته ❣اون حس اعتماد به نفس و قدرتی که در شوهرتون ایجاد میشه غوغا میکنه 👌اونوقته که اگه شما هم یه چیزی بگین ❤️شوهرتون تمایل بیشتری به انجام حرف شما نشون میده. 👌خیلی بسته به موقعیت هم داره ... ✍ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ✍بـــــــــــــــدانید 🔴 در ‼️مثل سرما خوردگی نیستند ⏪که خودشون خود به خود خوب بشن ✍بلکه باید در موردشون حرف زد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌... و به رسید.😍 ✍ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 👨آقایان محترم! برای همسر خود: ⏪بیرون خانه، به تلفن های همسرتان در کمال احترام و لطف پاسخ دهید. 👈اگر مشغول کاری هستید، خیلی مؤدبانه معذرت بخواهید ✍ و بگویید در اولین فرصت زنگ می زنم و حتماً زنگ بزنید. 🧕خانم های محترم! 👈مردها غالباً و غصه‌های خود را 🔴و خود را می‌سازند. 👌چشمهایتان را به روی غمهای پنهان شوهرتان باز کنید ✅ و به روی عصبانیت آشکار او ببندید. ✍ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ❓آیا وقتی شوهرتان میخواهد بیرون برود، به او میگویید : من منتظرت هستم انشا الله موفق باشی ؛ به سلامت مواظب خودت باش ؟ 🙂🙋🏻‍♀ ‼️صحیح نیست مردانتان صبحانه را تنهایی بخورند و شما خواب باشید. ☕️😴 👌می دانید وقتی مرد می بیند زنش با یک لیوان شربت به استقبال او می آید ؛ چقدر آرام میشود 🍷🤗 ⏪ خانه ی دل پذیری برای حضور شوهر آماده کنید. ✍چند دقیقه قبل از ورود همسرتان کارهای خانه را کنار بگذارید و لباس هایتان را مرتب کنید. 😐👗 👈 اگر شوهرتان ظهر کمی دیر تر می آید ، بهتر است منتظر بمانید و نهارتان را با او بخورید. 🍔 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
میخواهمت❣ با تمام وجود❣ از اعماق قلب❣ و براے همیشگے‌هایم❣ میخواهمت آرام جان...😍😘💕❣💕 http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1 😍😍😍
✨🍮🍮 مرد با لحنی پر آرامش جواب داد (آروم باش پسر.. تو انگار بیشتر از اینکه نگران این خوونواده باشی، نگران خودتی.. اگه درسایی که خووندی یادت مونده باشه، الان باید بدونی که اون زن بیشتر از هر چیزی به دوری از اینجا و رفتن به خاک خودش احتیاج داره.. تو منو آوردی اینجا که مشکل اون زنو حل کنم یا به فکرِ علاقه ی تو باشم؟؟ ) روی زمین چمباتمه زدم. پس حرفهای صوفی در مورد عثمان کاملا درست بود. کاش دنیا چند لحظه ساکت میشد. صدای گام های تند و سپس ایست عثمان را شنیدم ( سا.. سارا.. تو اینجایی؟؟ ) پیشانی به زانوام چسباندم. دوست نداشتم چشمانِ تیره رنگش را ببینم. مسلمانها، همه شبیه به هم بودند. در هر چیزی به دنبال منفعت خود میگشتند.. محبتهای این مرد هم به خاطر خودش بود نه مهربانی های یک انسان یا مسلمانِ ترسو.. عثمان رو به رویم زانو زد. صدای قدمهای آن مردِ روانشناس را شنیدم. در جایی در کنارِ عثمان ایستاد. بی حرف.. بی کلام.. حرکت محتاطانه و آرام دستان عثمان را روی انگشتانم حس کردم. ( سارا جان.. از کِ.. کی اینجایی؟ منظورم اینکه کی اومدی؟) چقدر صدایش ترسیده و دستپاچه به نظر میرسید.. نفسهایش تند بود و عمیق.. سکوت کرد. احساس کردم مردِ روانشناس بازوی عثمان را گرفت و از جا بلندش کرد ( میشه یه لیوان آب برامون بیاری؟؟) عثمان اعتراض کرد ( آخه.. ) مرد ایست داد (هیییییس.. ممنون میشم..). رفت . با بی میلی و این پا و آن پا کردنی کوتاه.. مرد درست رو به رویم، تکیه زده به دیوار نشست. (ببخشید که بی اجازه وارد خونت شدیم.. تو الان میتونی با پلیس تماس بگیری و یا حتی از هر دومون شکایت کنی.. یا اینکه.. ) مکث کرد.. طولانی (یا اینکه به چشم یه دوست که اومدیم اینجا تا کمکت کنیم، نگاهمون کنی.. باز هم میل خودته..) راست میگفت.. میتوانستم شکایت کنم.. اما.. عثمان مهربانی هایش هرچند هدفدار، اما زیاد بود.. ولی من کمک نمیخواستم.. اصلا چیزی نداشتم که برای حفظ کردنش، کمک بخواهم.. وقتی با سکوتم مواجهه شد از نفسش کمک گرفت.. نفسی عمیق و پر صدا ( من همه چیز رو میدونم و اینجام تا کمکت کنم..) اما من تقاضایی برای کمک نداشتم. پس ایستادم. و آماده رفتن ( من احتیاجی به کمکتون ندارم). در سکوت نگاهم کرد. سری تکان داد و لبانش را جمع کرد ( شک دارم..البته راجع به شما..  اماااا.. در مورد اون زن نه.. مطمئنم که نیاز به کمک داره..) جسارتش عصبیم میکرد.. ( بلند شو و از خونه ی من برو بیرون..) ایستاد و دستی به کت و شلوار سرمه ایی رنگش کشید ( در مورد مهمون نوازی ایرانی ها افسانه های عجیب غریبی شنیده بودم.. اما انگار فقط در حد همون افسانه ست..) عثمان لیوان به دست رسید ( چیزی شده؟؟) ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ درودبرشــــما عـــزیزان درایــن صبــح زیــبای بهاری امیـــد و تنــدرســـتی🙏 مــهمــان وجـــودتــون ســفره‌تـــــون رنـگیــن وگســترده روزیتــــون افــــزون و دلتــــون گــرم به حضـــور حضـــرت دوســـت که👈 هــرچــه داریــم از اوســـــــت🌸 🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/5636108Ce03add5e68 @hamsardarry 💕💕💕
🌹پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الاُمَراءِ اَحْسَنُ ♻️♻️♻️♻️♻️ 🔰 نيكو است اما از نيكوتر http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074 @kodaknojavan
❤️🍃❤️ و 👈گاهی در زندگیِ زن و شوهری حال نداریم. ‼️ و انگیزه‌ای برای تحرّک و تلاش وجود ندارد. ⏪ یکی‌از مهارتهایی که می‌تواند فضای بی‌روح خانه را دهد 👌 شنیدن یا دیدن چیزی است که نقش آن ایجاد و زدن است. 👌 لذا گاهی در فضای خانه ✨پخش صدای زیبا و ملایم مناجات، روضه‌ای دلنشین یا کلیپی زیبا از و یا سخنان کوتاه اخلاقی 😊جرّقه‌ای می‌شود تا فضای سرد خانه را گرم و با انگیزه کند. ♻️ اتصال همسران به ✍عامل ازدیاد و خواهد بود. ✍ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ از شنیدنِ تعریف 👌حس شنوايی فعال‌ترين حس در خانم‌هاست 👈آنها دوست دارند شما را ضمن اين که در می‌بينند 👌 مکررا از هم بشنوند. در ابراز علاقه صرفه‌جویی نکنید‼️ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 💍 ❓آیا ازدواج در سنین بالا و تأخیر در ازدواج ممکن است پیامدهای منفی داشته باشد؟ 👈همانگونه که طبیعت چهار فصل دارد، طبیعت انسان هم ، ، و دارد 👌 و بهترین فصل برای یعنی است. ‼️تأخیر در ازدواج و کشیده شدن به فصل‌های بعدی زندگی، را پدید می‌آورد: ‼️از بین رفتن شادابی دختر و پسر؛ ‼️از دست رفتن فرصت‌های ازدواج به‌ویژه برای دختران؛ ‼️فاصله سنی زیاد با فرزندان و ایجاد ضعف یا عدم درک متقابل در آینده؛ ‼️مشکلات مربوط به فرزنددار شدن. ‼️ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨🍮🍮 این مرد قبل از یک روانشناس، دیوانه ایی عصبی کننده بود.. دندانهایم روی هم دیگر ساییده میشد.. به سمتم آمد. درست رو به رویم ایستاد و در چشمانم خیره شد ( عثمان.. من که میگم فکر ازدواجو از سرت بیرون کن.. ایشون بیشتر از مادرشون احتیاج به کمک دارن..) صدای اعتراض عثمان بلند شد (یان، ساکت شو) گرمای عجیبی در سرم احساس میکردم. دلم فریاد میخواست و یک سیلی محکم. نفسهایم تند و بی نظم شده بود. با صدایی خفه به سمتش هجوم برم ( گورتو از خونه ی من گم کن بیرون.. عوضی..) لبخندهایش پنجه میکشید بر صورتم. دستانش را به نشانه ی تسلیم بالا برد ( آرووم.. مودب باش دخترِ ایرانی.. ) چقدر از این نسبت متنفر بودم. فریاد کشیدم ( من ایرانی نیستم ). با ابروهایی بالا رفته به عثمان نگاه کرد ( عه.. مگه نگفتی عاشق یه دختر ایرانی شدی..؟ ) عثمان دست پاچه و عصبی لیوان را روی اپن گذاشت و به سمت یان آمد ( ببند دهنتو.. بیا بریم بیرون.. ) و او را به سمت در هل داد.. دوست داشتم با دو دستم گلوی عثمان را فشار دهم.. او پست تر از چیزی بود که فکرش را میکردم. یان در حین خروج زورکی ایستاد ( سارا..اگه اون زن در حد یه انسان برات مهمه.. ببرش ایران.. راستی این کارتمه.. هر کمکی از دستم بربیاد برات انجام میدم..). و کارت را روی میز گذاشت. این مرد واقعا دیوانه بود. عثمان به ضرب از خانه بیرونش کرد.. در را بست و به سمتم آمد.. سرش پایین بود و صدایش  ضعیف ( سارا.. من عذر..) عصبی بودم آنقدر زیاد که ضربان قلبم را به بلندی و وضوح میشنیدم. (گمشو بیرون..) دیگر نمیخواستم ببینمش.. هیچ وقت..  دستی به صورتش کشید و از خانه خارج شد. کلافه به سمت حمام رفتم. آّب سرد را باز کردم و با لباسهایم، در مسیر دوش ایستادم. آنقدر آتش در جانم بود که این سرما به استخوانم نمیرسید.. چند ساعتی از آن ماجرا میگذشت. سرگردان و عصبی به سمت اتاق مادر رفتم. روی سجاده نشسته بود و زل زده به قاب عکسِ من و دانیال، چیزی زیر لب زمزمه میکرد.. رو به رویش نشستم. هیچ وقت به مادری قبولش نداشتم. اما یک انسان چطور؟؟ من از ایران میترسیدم.. ترسی آمیخته با نفرت.. آن روانشناس دیوانه چه میگفت؟؟ ایران کجایِ نقشه ی زندگیم بود؟؟ اما.. دلم به حالِ این زن میسوخت.. زنی که تک فرزند والدینش بود و از ترسِ ناپدید شدن من و دانیال توسط شوهرش، نتوانست حتی در مجلسِ ترحیم پدرو مادرش شرکت کند.. یان راست میگفت، در حد یک انسان باید برایش دل میسوزاندم.. خیره به چشمانش پرسیدم ( دوست داری بری ایران.. ؟؟) http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🌸سلام ✨صبحتون پُر از عطر خدا 🌸یک سـلامِ بی حسرت ✨بی نگــــرانی 🌸سلامی سرشار از آرامش ✨روزتــــوڹ بخیـر و شاد شاد 🌸عاقبتتوڹ بخیـــر ✨مهرتوڹ مستـدام 🌸محبتِ خــدا ✨در دلتوڹ پیوسته جاری 🌸 http://eitaa.com/joinchat/5636108Ce03add5e68 @hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮نکته 💪 ... ⏪کــــــــ⛰ـــــوه ها را کوچک نمی کند...‼️ ✅اما بــــالا رفتن از آن را ...👌 http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074 @kodaknojavan
❤️🍃❤️ 👌صبور باشید 👈شما و همسرتان در دو مکان مختلف با شرایطی متفاوت بزرگ شده اید ✍ پس اگر می خواهید همیشه در کنار هم باشید ✅باید برخی از را بپذیرید. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕