eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
19.8هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
2هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🍮🍮 این مرد قبل از یک روانشناس، دیوانه ایی عصبی کننده بود.. دندانهایم روی هم دیگر ساییده میشد.. به سمتم آمد. درست رو به رویم ایستاد و در چشمانم خیره شد ( عثمان.. من که میگم فکر ازدواجو از سرت بیرون کن.. ایشون بیشتر از مادرشون احتیاج به کمک دارن..) صدای اعتراض عثمان بلند شد (یان، ساکت شو) گرمای عجیبی در سرم احساس میکردم. دلم فریاد میخواست و یک سیلی محکم. نفسهایم تند و بی نظم شده بود. با صدایی خفه به سمتش هجوم برم ( گورتو از خونه ی من گم کن بیرون.. عوضی..) لبخندهایش پنجه میکشید بر صورتم. دستانش را به نشانه ی تسلیم بالا برد ( آرووم.. مودب باش دخترِ ایرانی.. ) چقدر از این نسبت متنفر بودم. فریاد کشیدم ( من ایرانی نیستم ). با ابروهایی بالا رفته به عثمان نگاه کرد ( عه.. مگه نگفتی عاشق یه دختر ایرانی شدی..؟ ) عثمان دست پاچه و عصبی لیوان را روی اپن گذاشت و به سمت یان آمد ( ببند دهنتو.. بیا بریم بیرون.. ) و او را به سمت در هل داد.. دوست داشتم با دو دستم گلوی عثمان را فشار دهم.. او پست تر از چیزی بود که فکرش را میکردم. یان در حین خروج زورکی ایستاد ( سارا..اگه اون زن در حد یه انسان برات مهمه.. ببرش ایران.. راستی این کارتمه.. هر کمکی از دستم بربیاد برات انجام میدم..). و کارت را روی میز گذاشت. این مرد واقعا دیوانه بود. عثمان به ضرب از خانه بیرونش کرد.. در را بست و به سمتم آمد.. سرش پایین بود و صدایش  ضعیف ( سارا.. من عذر..) عصبی بودم آنقدر زیاد که ضربان قلبم را به بلندی و وضوح میشنیدم. (گمشو بیرون..) دیگر نمیخواستم ببینمش.. هیچ وقت..  دستی به صورتش کشید و از خانه خارج شد. کلافه به سمت حمام رفتم. آّب سرد را باز کردم و با لباسهایم، در مسیر دوش ایستادم. آنقدر آتش در جانم بود که این سرما به استخوانم نمیرسید.. چند ساعتی از آن ماجرا میگذشت. سرگردان و عصبی به سمت اتاق مادر رفتم. روی سجاده نشسته بود و زل زده به قاب عکسِ من و دانیال، چیزی زیر لب زمزمه میکرد.. رو به رویش نشستم. هیچ وقت به مادری قبولش نداشتم. اما یک انسان چطور؟؟ من از ایران میترسیدم.. ترسی آمیخته با نفرت.. آن روانشناس دیوانه چه میگفت؟؟ ایران کجایِ نقشه ی زندگیم بود؟؟ اما.. دلم به حالِ این زن میسوخت.. زنی که تک فرزند والدینش بود و از ترسِ ناپدید شدن من و دانیال توسط شوهرش، نتوانست حتی در مجلسِ ترحیم پدرو مادرش شرکت کند.. یان راست میگفت، در حد یک انسان باید برایش دل میسوزاندم.. خیره به چشمانش پرسیدم ( دوست داری بری ایران.. ؟؟) http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🌸سلام ✨صبحتون پُر از عطر خدا 🌸یک سـلامِ بی حسرت ✨بی نگــــرانی 🌸سلامی سرشار از آرامش ✨روزتــــوڹ بخیـر و شاد شاد 🌸عاقبتتوڹ بخیـــر ✨مهرتوڹ مستـدام 🌸محبتِ خــدا ✨در دلتوڹ پیوسته جاری 🌸 http://eitaa.com/joinchat/5636108Ce03add5e68 @hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮نکته 💪 ... ⏪کــــــــ⛰ـــــوه ها را کوچک نمی کند...‼️ ✅اما بــــالا رفتن از آن را ...👌 http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074 @kodaknojavan
❤️🍃❤️ 👌صبور باشید 👈شما و همسرتان در دو مکان مختلف با شرایطی متفاوت بزرگ شده اید ✍ پس اگر می خواهید همیشه در کنار هم باشید ✅باید برخی از را بپذیرید. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ‼️مردها از بی تفاوتی متنفرند ❌تصور نکنید اگر از او فاصله بگیرید به شما جذب خواهد شد ❣ ❣ ‼️نه آن قدر دور که شما را نبیند ‼️و نه آن قدر نزدیک که عادی شوید. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️‍ 💘 💘 ❌نگذارید به راحتی از دست برود 👌 را بگیرید 👈 هر از گاهی اگر کم جان است کنید ⏪بعضی ها فقط میخواهند که برگردند به روزِ اول ❣ !❣ ⛔️ @hamsardarry 💕💕💕 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️ آویشن دوست رحم و دشمن بیماری‌های زنانه است. خواص دیگر آویشن عبارتند از: 🖱بهبود سردرد 🖱تقویت اعصاب 🖱رفع تنگی‌نفس 🖱درمان افسردگی 🖱جلوگیری از ریزش مو 🖱درمان مشکلات عصبی 🖱ضد عفونت‌های قارچی @hamsardarry 💕💕💕 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
✨🍮🍮 حوضچه ی صورتش پر از اشک شد. این زن به چه چیزی در  آن خاک دلبسته بود؟؟ پریشان و گیج از خانه بیرون زدم. شب  بود و تاریک.. دوست داشتم به جایی بروم تا دیوانگی کنم. وارد اولین کلوپ شبانه شدم. مشروب.. شاید آرامم میکرد.. همیشه آرامم کرده بود و من باز همان انتظار را داشتم.. خوردم اما جز منگی و تجدید خاطرات چیزی عایدم نشد.  تهوع و درد به معده ام لگد میزدند. دومین پیک را طلب کردم که دستی مردانه مانعم شد..(شنیدم مسلمونا از این چیزا نمیخورن.. عثمان هم هیچ وقت نمیخوره..) سر چرخاندم. همان روانشناس کت و شلوار پوش امروز بود. (من مسلمون نیستم). ابرویی بالا انداخت و سر تکان داد ( اگه قصد کتک کاری نداری.. بشینم) در سکوت به درد بی امان معده ام فکر میکردم. صندلی گرد کناریم را کشید و رویش نشست. ساعت مچی مردانه و فلزی اش با آن صفحه ی بزرگ و پر عدد، نظرم را جلب کرد. گیلاس را از جلویم برداشت. ( من زیاد با این چیزاموافق  نیستم.. بیشتر از آرامش، تداعی میکنه، مشکلاتتو.. دختر ایرونی..) نمیداستم که چه اصراری به ایرانی خواندنم داشت. حواسم جمع نبود و حضورش در آن زمان درست در کنارم سوالی، بی جواب.. سرم را روی میز گذاشتم. فضای رو به تاریکی آنجا آرامم میکرد اما شلوغیش نه.. یان بی توجه به اطراف با انگشت اشاره اش با لبه ی گیلاس بازی میکرد.( بعد از اینکه  عثمان از خونه ات اومد بیرون، تنها کاری که نکرد کتک زدنم بود.. اووووووف.. فکر کنم خدا خیلی دوستم داشت.  و اِلا با اون چشمای قرمز عثمان؛ زنده موندنم یه جور معجزه محسوب میشه..) او هم از خدا حرف میزد.. این خدا انگار خیالِ بی خیالی نداشت.. صدایش صاف بود ( میدونستی عثمان هم روانشناسی خوونده؟؟ اما خب هیچ چیزش شبیه روانشناسا نیست.. مخصوصا اخلاقِ افتضاحش.. ) ولی از نظر من عثمان روانشناس بزرگی بود که این چنین خام و رامم کرده بود. به ساعت مچی اش نگاه کرد و به سمتم چرخید ( نمیدونم چی به عثمان گفتی که اونطور رم کرد. اما وقتی که رفت، من همونجا تو ماشینم منتظرموندم. مطمئن بودم که از خونه میزنی بیرون..) کش و قوسی به صورتش داد ( ولی خب.. انگار یه کوچولو تو اندازه گیری زمان اشتباه کردم. چون چند ساعته که هیچی نخوردم و الان دارم از حال میرم..) صاف نشست (مشخص نیست؟؟) این مرد دیوانه چه میگفت؟؟ انگار از تمام دنیا فقط لبخند را به او بخشیده بودند.. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨ امروز پنجشنبه 🌸🍃 براتون یه حال خوب ارزو دارم ارزو دارم, امروزتون پر باشه🌼🍃 از خبرهای خوب و اتفافهای بینظیری که همیشه منتظرش بودین 🌸🍃 http://eitaa.com/joinchat/5636108Ce03add5e68 @kodaknojavan