eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
20.2هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
🔱🔱🔱 🔱🔱 🔱 💔 💔 ❣روز اولی که به پیشنهاد پیمان برای ارتباط و آشنایی پاسخ مثبت دادم، هدفم فقط این بود که هر چه بیشتر از او شناخت پیدا کنم. همیشه از ازدواج هایی که صرفا با یکی دو جلسه خواستگاری و حرف های کلیشه ای شکل می گرفت، حالم به هم می خورد. دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که هم دوستش داشته باشم و هم روحیات،سلیقه ها، و افکارش را به خوبی بشناسم. به همین دلیل به خودم گفتم دوستی و ارتباط ما فرصت خوبی برای کسب این شناخت محسوب می شود. وقتی برای سومین بار در راهروی دانشکده جلوی مرا گرفت و پیشنهاد دوستی و آشنایی بیشتر داد، دیگر مکث نکردم و پاسخ مثبت دادم. چهره ای معصوم و دوست داشتنی داشت. لحن و بیان مردانه به همراه شوخ طبعی اش، جذابیتش را دو چندان کرده بود. روز به روز علاقه مان به یکدیگر بیشتر می شد. روزهای اول مرا خانم معینی صدا می کرد و بعد از مدتی شدم نسترن خانم، و این آخری ها هم نسترن جان و نسترن بودم. ⭕️ادامه دارد.... @hamsardarry 💕💕💕 @rahkar94 💞
🔱🔱🔱 🔱🔱 🔱 💔 💔 ❣پیمان با همه ی جذابیت هایش یک عیب بزرگ داشت. گاهی چنان عصبانی می شد و به من تندی و پرخاش می کرد که با خود می گفتم دیگر برای همیشه ترکش می کنم. الان که یاد آن روزها می افتم احساس حماقت می کنم. خیلی از اطرافیانش به من می گفتند آدم تندخو و پرخاشگری است،اما نمی دانم چرا نمی توانستم ترکش کنم! فردای روزی که سر هیچ و پوچ به شدت به من توهین کرده و سرم داد کشیده بود، عذر خواهی می کرد و با زبان بازی هایش دلم را به دست می آورد، همه چیز را فراموش می کردم. احمقانه تر این که گاهی از خشونت هایش لذت می بردم و احساس می کردم این رفتار به جذابیت های مردانه اش اضافه می کند. آن قدر شیفته اش بودم که این تندی و پرخاشگری و توهین هایش را که مدام بیشتر و شدید تر می شد نادیده می گرفتم و با خودم می گفتم چیزی نیست و درست می شود. الان مهریه ام را به اجرا گذاشته ام. وقت پزشک قانونی هم گرفته ام تا کبودی دست و صورتم را نشان بدهم و حقم را ازش بگیرم. برای چندمین بار بود که دست روی من بلند کرد و مرا به باد کتک گرفت. از خودم لجم می گرفت که چرا با همه ی ادعاهایی که در مورد ازدواج آگاهانه و عاشقانه داشتم، نتوانستم او را بشناسم و چرا با وجود همه ی حرف هایی که دیگران درباره ی تند خویی و عصبی بودن او به من می گفتند، کر و کور شده بودم! ⭕️پایان 📕دوستی های قبل از ازدواج ، م.حورایی @hamsardarry 💕💕💕 @rahkar94 💞