❤️🍃❤️
#حریری_به_عطر_یاس_پارت_247
-تو رو جان من که ادعا می کنی برات عزیزه ...
حریرمو اذیت نکن ...
دهان زری مثل یک غار باز ماند ...
حریر پر التهاب انگشتانش را بیشتر در هم پیچاند و نفس در سینه اش حبس شد ..
علیرضا همانطور خمیده از جایش برخاست و رو به زری گفت:
@hamsardarry💕💕💕