#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮
#قسمت_44
وقتی با بی تفاوتیم مواجهه شد. دستش را زیر چانه اش زد ( ظاهرا.. فعلا از غذا خوردن خبری نیست.. خب میدونی.. به نظر من گاهی بعضی از آدما بیشتر از آرامش و حرفهای ایده آل روانشناسانه به شوک احتیاج دارن.. و من امروز تمام تلاشمو کردم.. انگار کمی هم موفق بودم.. ) و شروع کرد به حرف زدن.. از مادر.. از حالِ وخیم روحش.. از سکوتی که امکانِ ماندگاری داشت.. از کمکی که باید میکردم.. و.. و.. و… در سکوت فقط گوش دادم.. تمام عمر فقط شنونده بودم نه گوینده..
نگاهم کرد ( میدونم از ایران و مسلمونا متنفری.. عثمان خیلی چیزا از تو برام گفته.. اما فراموش نکن که عثمان هم یه مسلمونه و تا جایی که میشد کمکت کرده.. شاید ایران هم مثه عثمانِ مسلمون، زیادم بد نباشه..) کمکهای عثمان محضِ علاقه ی احمقانه اش بود نه از سرِ انسان دوستی.. مسلمانها همه شان نفرت انگیزند.. اعتماد به عثمان حماقت بود، اعتماد به ایران چه چیزی را به گندآب میکشید؟؟ لابد تمام زندگیم را..
چانه اش را خاراند ( اگه عثمان بدونه که دارم واسه رفتن به ایران تشویقت کنم.. احتمالا میکشتم..) صدایش پچ پچ وار، به گوشم رسید (پسره احمق..).
عثمان چقدر ساده بود که ماندنم را مساوی با کامیابی اش میدانست..
با انگشتانش روی میز ضرب گرفت ( اصلا شاید ایران خیلی بدتر از چیزی باشه که فکرشو میکنی.. اما خب.. به یه بار امتحانش میارزه.. حداقل فقط و فقط به خاطر اون زن که اسم مادر رو به دوش میکشه.. راستی چرا خودتو ایرانی نمیدونی؟؟ )
صدایم کش میآمد ( من نه ایرانیم..نه مسلمون.. من فقط سارام..)
سری تکان داد ( اوه.. با اینکه قابل قبول نیست.. اما باشه.. خیلی دوست دارم نظرتو در مورد اون عثمان دیوونه بدونم.. اونکه روی ابرا راه میره.. نمونه ای بارز از یه عشق شرقی.. )
حرفهایش مسخره بود.تلو تلو خوران ایستادم ( اونم یه عوضیه.. مثه پدرم.. مثه برادرم.. و همه ی مردها..)
ابرویی بالا انداخت ( اوه.. متشکرم دختر ایرانی.. فکر میکردم مشکل تو با مسلمونهاست .. اما ظاهرا بیشتر یه فمنیستی.. ) کمی سرش را خاراند و به چیزی فکر کرد ( آخه فمنیست هم نیستی.. اگه بودی که حال و روز مادرت اونطور نمیشد.. واقعا تو چکاره ای؟)
قدمهایم سست و پر لرزش بود ( من فقط سارام.. سارا..)
ندایی از درون مرا به سمت ایران هل میداد.. مادر حقِ زندگی داشت.. او تمام عمرش صرفِ حفظ من و دانیال در خرابه های فکری و سازمانی پدر شد.. اما.. اما رفتن به ایران هم یعنی خوردن زهر با دستان خود.. کاش هرگز به دنیا نمی آمدم..
اما به قول یان، به یکبار امتحان میارزید.. کمترین سودش، ندیدنِ عثمان بود..
یان بازویم را گرفت تا زمین نخورم. ( بهتره ببرمت خوونه.. اگه اینجا.. اینطوری رهات کنم. باید فردا با گل بیای بیمارستان ملاقاتم.. چون احتمالا عثمان دو تا پامو خورد میکنه..)
حرفهای یان در مورد حال و روز مادر و سفر به ایران مدام در ذهنم تکرار و تکرار میشد..
و من سرگردانتر از همیشه..
ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨
🍃🌷آخرین روز هفته تون
پراز لبخند و پراز بهترینها
امیدوارم
سلامتی ، صفای زندگیتون 🌷🍃
شادی و لبخند تقدیرتون
❤️مهربانی راه و رسمتون
و لطف خدا همراهتون باشد🌷🍃
#سلام_صبح_آدينه_تون_شادوزیبا 🤗
🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
🏴 حضرت امام خمینی(ره):
☑️خود را به ساده زیستن عادت دهید
⛔️و از تعلق قلب به
❗️ مال و منال ❗️
❗️و جاه و مقام❗️
بپرهیزید.
🖤سالگرد عروج ملکوتی امام خمینی(ره)
را بر عموم مسلمین جهان تسلیت عرض می نماییم.
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
❤️🍃❤️
#ملاکهای_انتخاب_همسر_در_اسلام
#مجردها_بدانند
🦋🌼🌹🌿
❓ملاک صحیح برای #خواستگار چیه؟
🔴بعضی از دختر خانمها
ملاکهای غلطی برای انتخاب همسر دارن
مثلا ملاکش اینه که
👈پسر مذهبی و متدین باشه کافیه
❌خب این ملاکها "به تنهایی" درست نیست.
✅ "تربیت خانوادگی خواستگار" بسیار مهمتر است.
✅ "رفتار پدر و مادر اون پسر با همدیگه"
✅ "شغل یا حداقل اهل کار و تلاش بودن پسر"
و خیلی مسائل دیگه
اینا هم مهمه.
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️
#مردان_بدانند
👈مرد #ستون_خانواده است
👌و مهم ترین نقش او ایجاد
#امنیت و #حمایت است.
⏪رفاه روانی مهم ترین خواسته زن از مرد است؛
✍ بنابراین شما باید #شوهری باشید که به همسرتان
#حس_امنیت می دهید.
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️
#همسرداری
یکی از رایج ترین اشتباهاتی که مرد مرتکب می شود این است که؛
‼️ احساسات و نیازهای همسرش را دست کم می گیرد.
✨و به کار و فرزندانش بیشتر اهمیت می دهد.
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮
#قسمت_45
آن شب در مستی و گیجیم، یان مرا به خانه رساند. وقتی قصد پیاده شدن از ماشین را داشتم مانعم شد ( اجازه بده تا بازم به مادرت سر بزنم..) نگاهش کردم ( عثمان یه کلید داره..) خنده روی لبهایش نشت ( در مورد حرفهام فکر کن.. یه سفر تفریحی نمیتونه زیاد بد باشه..) آن شب تا خود صبح از فرط درد معده و تهوع به خود پیچیدم و دراین بین حرفهای یان در ذهنم مرور میشد.. شاید یک سفر تفریحی زیاد هم نمیتوانست بد باشد.. هر چند که ایران برایم مساوی بود با جهنمی پر از مسلمانِ خدا زده..
چند روزی از آن ماجرا گذشت و من با خودم کنار نمیآمدم. پس به رودخانه پناه بردم. تنها جایی که صدای خنده هایم را کنار دانیال شنیده بود. نمیتوانستم تصمیم بگیرم. ترس و تنفر از ایران، پاهای رفتنم را بسته بود. پشت نرده ها رو به رودخانه ایستادم. فکری بچه گانه به ذهنم خطور کرد. من و دانیال هر گاه سر دوراهی گیر میافتادیم و نمیدانستیم چه کنیم.
هر یک در گوشه ای میایستادیم دستمانمان را از هم باز میکردیم و با چشمان بسته آرام آرام دستمانمان را به هم نزدیک میکردیم. اگر تا سه مرتبه سر انگشت اشاره دو دستمان به هم میخورد شک مان را عملی میکردیم. اینبار هم امتحان کردم اما تنها..
هر سه مرتبه دو انگشت اشاره ام به یکدیگر برخورد کرد. پس باید میرفتم.. به ایران.. کشور وحشت و کشتار..
نفسی از عطر رودخانه در ریه هایم پر کردم و راهی خانه شدم..
ماشین یان جلوی در پارک بود. حتما عثمان هم همراهیش میکرد. بی سرو صدا، وارد خانه شدم. صدایشان از آشپزخانه میآمد.. گوش تیز کردم. باز هم جر و بحث ( یان.. تو حق نداشتی چنین غلطی کنی.. قرار ما این نبود.. ) صدای یان همان آرامش همیشگی اش را داشت ( من با تو قرار نداشتم.. ما اومدیم اینجا تا به این مادرو دختر کمک کنیم.. نه اینکه مراسم عروسی تو رو برگزار کنیم..) صدای نفسهای تند و عصبی عثمان را میشنیدم ( یان.. میشه خفه شی؟؟ )
لبخند گوشه ی لبِ یان را از کنار در هم میتوانستم تصور کنم (عذر میخوام نمیشه.. میدونی، الان که دارم فکر میکنم میبینم اون سارا بیچاره در مورد تو درست فکر میکرد.. حق داشت که میگفت اگه کمکی بهش کردی، فقط و فقط به خاطر علاقه ی احمقانه ات بوده.. )
صدای شکستن چیزی بلند شد. پشت دیوار ایستادم. حالا در تیررس نگاهم قرار داشتند. عثمان، یانِ اسپرت پوش را به دیوار چسبانده بود و چیزی را از لای دندانهای پیچ شده اش بیان میکرد (دهنتو ببند یان.. ببند.. من هیچ وقت به خاطر علاقم به سارا کمک نکردم..) یان یقه اش را آزاد کرد ( اما سارا اینطور فکر نمیکنه) . عثمان دستی به صورتش کشید و روی صندلی نشست ( اشتباه میکنه.. هر کس دیگه ای هم بود کمکش میکردم.. یان تو منو میشناسی، میدونی چجور آدمیم..
ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨
🌸سلامی گرم
🕊در طلوعی زیبا
🌸تقدیم شما مهربانان
🌸سلامی به زیبایی عشق
🕊و به لطافت دل مهربانتون
🌸آرزومیکنم
🕊پنجـره دلتـون
🌸همیشه رو
🕊به خوشبختی باز بشه
#سلام صبح اولین روز هفته تون بخیر🕊🌸
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
🌹امام على عليه السلام:
ثلاثٌ يُوجِبْنَ المَحبَّةَ
حُسنُ الخُلقِ
و حُسنُ الرِّفقِ
و التَّواضُعُ
💠سه خصلت موجب جلب
محبّـــــ❤️ــــت مى شود:
✔️خوش خويى😊
✔️ملايمت 😇
✔️و فروتنى😌
📚غررالحكم حدیث4684
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
❤️🍃❤️
#همسرداری
👌🏻 #حوصله و #بردباری در زندگی زناشویی
از اهمیت خاصی برخوردار است.
👈همیشه در برخورد با همسرتون
چند ثانیه #مکث_کنید
و تا بعدا پشیمون نشید...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
⏪ گام اول در #حل_اختلافات_زناشویی
و #مشکلات چیست؟
به این مثال توجه کنید👇
تصور کنید در خیابان دارید راه میرید و سنگی از آسمان جلوی پای شما می افته
به دو شیوه میتوان به اون حادثه نگاه کنید.
👇
1⃣خدایا چرا این سنگ جلوی پای من افتاد
و چرا دیگران نه و چرا همه بلاها باید سر من بیاد بین این همه آدم فقط من!!!
⬅️نتیجه این شیوه فکردن من را به انسانی دارای #شخصیت_مضطرب_ناامید و #اندوهگین تبدیل میکنه.
2⃣خداروشکر که سنگ تو سر من نخورد واگر خورده بود ممکن بود ضربه مغزی شوم و این حادثه به خیر گذشت.
⬅️نتیجه این شیوه فکر کردن این میشه که من را به انسانی دارای #شخصیت_عادی و حتی #امیدوار تبدیل میکنه
✍پس عزیزان همانطور که دیدید حادثه سنگ افتادن از آسمان و سایر حوادث باعث #شکل_گیری_شخصیت ما نمیشن
👈 بلکه شیوه فکر کردن ما به این حوادث #شخصیت ما رو میسازه
✍یعنی مشکلات باعث نمیشه ما شخصیتی بدبخت و بیچاره و مضطرب و اندوهگین و درعذاب باشیم‼️
👌 بلکه نوع نگاه ما به این پدیده ها ما رو این شکلی میکنه
✍ #کپی_فقط_با_ذکرلینک
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#سیاست_همسرداری
#مجردهابخوانند
✍قدیم به #همسر میگفتند #جفت. 👞👠
مثلا در یک ازدواج خوب میگفتند فلانی #جفتش را پیدا کرد؛ 👞👠
یا در یک ازدواج بد میگفتند فلانی #جفتش نبود.👞👠
⏪بهترین ملاک برای ازدواج خوب یا بد #جفت_بودن 👞👠
#زن و #شوهر با هم بود.
مولانا در دفتر اول مثنوی گفتگویی بین یک زن و مرد عرب را روایت میکند که خیلی شیرین است.
📚 او میگوید در ازدواجی که طرف مقابل #جفت تو نباشد👞👠
‼️نه تنها تو در واقع همسر نداری و همسرت را از دست داده ای؛
‼️بلکه، از آن بدتر، خودت را هم از دست میدهی.
✍درست مثل #یک_جفت_کفش👢👠 که
🔻 اگر یک لنگه اش تنگ باشد👞
🔻 آن یکی لنگه هم تباه میشود 👞
و به درد نخواهد خورد:
#جفت_مايي #جفت بايد هم صفت
تا برآيد کارها با مصلحت
#جفت بايد بر مثال همدگر
در دو #جفت کفش و موزه در نگر
گر يکي کفش از دو تنگ آيد به پا
هر دو #جفتش کار نايد مر ترا
#جفت در يک خرد، وان ديگر بزرگ
#جفت شير بيشه ديدي هيچ گرگ
در #ازدواجها و #دوستیها و
#شراکتهایتان بیشتر دقت کنید..
🌷🌷🌷
⛔️ #کپی_ممنوع
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
1400-02-29(tarashion).mp3
12.39M
❤️🍃❤️
📽کلیپ
#هنر_بهتر_زیستن
( تلاش در جهت بهبود روابط خانواده )
#استاد_تراشیون
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
تنها دارایی ❣
دلنشین منی ...😍😘💕❣💕
http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1
😍😍😍
❤️🍃❤️
🔵 نیازهای مردان در زندگی مشترک :
یک شریک جنسی خوب
یک همدم اهل تفریح
یک همسر جذاب
یک منزل دنج و آرام
تحسین
احترام
اعتبار
همکاری
پذیرش
یک همسر حمایت کننده ومشوق
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮
#قسمت_46
اصلا مگه هالیووده که با یه نگاه عاشق شم.. کمکش کردم، چون تنها بود.. چون مثه من گمشده داشت.. چون بدتر از من سرگردونو عاجز بود.. یه دختر جوون که میترسیدم از سر فشار روحی، بلایی سر خودش بیاره.. که اگه نبودم الان یه جایی تو سوریه و عراق بود.. اولش واسم مثه هانیه و سلما و عایشه بود.. اما بعدش نه.. کم کم فرق پیدا کرد.. یان من حیوون نیستم.. بفهم..)
دلم به حال عثمان سوخت.. راست میگفت، اگر نبود، من هم به سرنوشتی چون هانیه و صوفی دچار میشدم..
آرام و پاورچین به سمت در رفتم و با باز وبسته کردنش، یان وعثمان را از آمدنم آگاه کردم. یان از آشپزخانه بیرون آمد و با صورت خندانش سلام کرد و حالم را پرسید. با کمی تاخیر عثمان هم آمد اما سر به ریز و بی حرف. نزدیکم که رسید بدون ایستادن، سلامی کرد و از خانه خارج شد.. ناراحت بود.. حق هم داشت..
یان سری تکان داد ( زده به سرش.. بشین، واسه خودمون قهوه درست کرده بودم . الان برای توام میارم.. نوک بینی ات از فرط سرما سرخ شده..) با فنجانی قهوه رو به رویم نشست ( خب.. تصمیم تو گرفتی؟ ) به صندلی تکیه دادم ( میرم ایران..) لبخند روی لبهایش نشست و جرعه ایی از قهوه ای نوشید ( این عالیه.. انگار باید یه فکری هم به حال عثمان کنم.. )
سکوت کرد.. ( حرفهاشو شنیدی؟؟ دیدی در موردش اشتباه فکر میکردی؟؟ )
تعجب کردم. او از کجا میدانست. با لبخند به صورتم خیره شد (وقتی گوش وایستاده بودی دیدمت… یعنی پات از کنار دیوار زده بود بیرون.. مامانت میدونه با کفش میای داخل؟؟ )
یان زیادی باهوش بود و این لحن بامزه اش برایم جالب ..
آن شب از تصمیم برای سفر به ایران گفتم و یان قول داد تا کمکم کند..
پس عزم سفر کردم..
بی توجه به عثمان و احساسش…
انگار مهربانی عثمان واگیر دار بود و هر انسانی در همنشینی با او، دچارش میشد. این را از محبتهای یان فهمیدم وقتی چند روز متوالی تمام وقتش را صرف مهیا کردنِ مقدمات سفرمن و مادر به ایران کرد. و در این بین خبری از عثمان نبود. نه تماس… نه ملاقات.. و من متوجه شدم که مردها کودکترین، کودکان جهانند..
مدتی بعد همه ی کارها انجام شد و من و مادر برای پرواز به ایران بی خداحافظی از عثمان، همراه با یان به فرودگاه رفتیم..
در مسیر فرودگاه، ترسی در دلم زبانه میکشید.. بهایِ سلامتی مادر زیادی سنگین بود.. دل کندن ازامنیت و آرامش.. بریدن از خاطرات.. جدا شدن از رودخانه و میله های یخ زده اش.. و پریدن در گردابی، داعش مسلک به نام ایران.. کلِ داشته هایم در زنی میانسال به نام مادر خلاصه میشد که آن هم جز احساس دِین، برایم هیچ ارزشی نداشت.
ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
هر بامداد
تا نور مهر می دمد از کوه های دور
من بال می گشایم، چابک تر از نسیم پیغام صبح دم را
با شعرهای روشن پرواز می دهم
انبوه خفتگان را
با نغمه های شیرین پرواز می دهم✨
#سلام صبحتون بخیر🌸
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
🌹امام على عليه السلام:
المَعذِرَةُ
بُرهانُ العَقلِ
عـــــــــــ🙏ـــــــذرخواهى
دليل خــــــــ🔰ـــــــردمندى است
📚عيون الحكم والمواعظ، صفحه 35
🍃🍃🍃
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#آقایان_بخوانند
✍سه #نیازاساسی زنان:
1- زنان نیازمندند
#احساس_امنیت کنند.
2- آنها نیاز دارند
#ارزشمند تلقی شوند.
3- لازم است احساس کنند که
#ارتباط_خوبی برقرار کرده اند.
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️
#همسرداری
برای همسرتان #جذابیتهای
❣ رفتاری
❣ و کلامی
❣و ظاهری
داشته باشید.
‼️لازم نیست زیباترین باشید
✅اما همیشه #بهترین خودتان باشید...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ «امام صادق »
به مناسبت شهادتِ
امام صادق علیه السلام
🔰با نوای علی فانی
خدایا🙏
به حرمت امام صادق (علیه السّلام)
دل هایمان را به اهل بیت گره بزن
قلبمان را به مهربانی گره بزن
روحمان را به آرامش گره بزن و
زندگیمان را گره بزن به
محبت و عاقبت بخیری🙏
شهادت جانسوز
امام جعفر صادق علیه السّلام تسلیت باد 🏴🖤
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan